Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge

GT GD C H L M O
a

GT GD C H L M O
able /ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد; USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر

GT GD C H L M O
about /əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک; ADVERB: تقریبا, پیرامون; USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا

GT GD C H L M O
accent /ˈæk.sənt/ = NOUN: لهجه, تلفظ, تاکید, مد, تکیهء صدا, علامت تکیهء صدا, طرز قرائت, قوت, تشدید, صدا یا اهنگ اکسان, ضربه; VERB: مد کردن, تکیه دادن, تاکید کردن, اهمیت دادن, با تکیه تلفظ کردن; USER: لهجه, تاکید, تلفظ, مد, تکیهء صدا

GT GD C H L M O
access /ˈæk.ses/ = NOUN: دسترسی, دسترس, راه, دست یابی, تقریب, اجازه دخول, راه دسترس, مدخل, وسیله حصول, حمله, اصابت, دسترسی یا مجال مقاربت, تقرب به خدا, بروز مرض; USER: دسترسی, دسترسی به, دسترسی داشته باشید, دسترسی پیدا, دسترسی پیدا کنید

GT GD C H L M O
account /əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب; VERB: شمردن, حساب کردن, حساب پس دادن, مسئول بودن, محاسبه نمودن; USER: حساب, حساب کاربری, به حساب, حساب کاربری دارید, شرح

GT GD C H L M O
accounts /əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب, بیان علت, خبر, پا; USER: حساب, حساب های, حسابهای, حساب ها, به حساب

GT GD C H L M O
achieve /əˈtʃiːv/ = VERB: رسیدن, دست یافتن, نائل شدن به, انجام دادن, بانجام رسانیدن, تحصیل کردن, کسب موفقیت کردن اطاعت کردن; USER: رسیدن, دستیابی, رسیدن به, دستیابی به, دست یافتن

GT GD C H L M O
across /əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان; ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو; USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر

GT GD C H L M O
act /ækt/ = NOUN: عمل, کار, کنش, فعل, اعلامیه, حقیقت; VERB: عمل کردن, رفتار کردن, کنش کردن, کار کردن, جان دادن, روح دادن; USER: عمل, عمل می کنند, عمل کردن, کار, کنش

GT GD C H L M O
action /ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش, تاثیر, تعقیب, اشاره, سهم, جدیت, سهام شرکت, جریان حقوقی, تمرین, اقامهء دعوا, طرز عمل, وضع, گزارش, اشغال نیروهای جنگی, پیکار, اثر جنگ; USER: اقدام, عمل, کنش, حرکت, رفتار

GT GD C H L M O
actionable /ˈæk.ʃən.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل تعقیب قانونی; USER: قابل تعقیب قانونی, عملی, اقدام, عمل, قابل اقدام

GT GD C H L M O
actions /ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش; USER: اقدامات, عملیات, اعمال, اقدام, کاربران عملیات

GT GD C H L M O
active /ˈæk.tɪv/ = ADJECTIVE: فعال, معلوم, کنشی, کنشگر, دایر, کاری, ساعی, حاضر بخدمت, تنزل بردار, با ربح, کنشور, پر کار; USER: فعال, فعال است, های فعال, فعال را

GT GD C H L M O
actual /ˈæk.tʃu.əl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, فعلی; USER: واقعی, های واقعی, حقیقی, واقعی را, واقعی در

GT GD C H L M O
actually /ˈæk.tʃu.ə.li/ = ADVERB: واقعا, عملا, در حقیقت, بالفعل, فعلا; USER: در حقیقت, واقع, در واقع, واقعا, عملا

GT GD C H L M O
ad /æd/ = NOUN: حرف اضافه لاتینی; USER: آگهی, تبلیغ, داشتن اعلان, نگاه داشتن اعلان, آگهی های

GT GD C H L M O
add /æd/ = VERB: افزودن, اضافه کردن, جمع کردن, ضمیمه کردن, جمع زدن, باهم پیوستن, باخود ترکیب کردن, زیاد کردن; USER: اضافه کردن, اضافه, افزودن, اضافه کنید, اضافه می

GT GD C H L M O
added /ˈæd.ɪd/ = ADJECTIVE: مضاف; USER: اضافه شده, اضافه, افزود, افزوده

GT GD C H L M O
addition /əˈdɪʃ.ən/ = NOUN: اضافه, جمع, افزایش, ضمیمه, لقب, متمماسم, سرک, اسم اضافی, ترکیب چند ماده با هم; USER: اضافه, علاوه بر, علاوه, علاوه بر این, علاوه بر آن

GT GD C H L M O
address /əˈdres/ = NOUN: نشانی, خطاب, ادرس, نطق, خطابه, عنوان, ارسال, نام و نشان, سرنامه; VERB: نشانی دادن, درست کردن, قراول رفتن; USER: ادرس, آدرس, نشانی, به آدرس, آدرس های

GT GD C H L M O
advance /ədˈvɑːns/ = NOUN: پیشرفت, مساعده, پیش پرداخت, جلو بردن, پیش روی, پیش قسط, سبقت; VERB: پیش بردن, جلو بردن, جلو رفتن, ترقی دادن; ADJECTIVE: از پیش فرستاده شده; USER: پیشرفت, پیشبرد, در پیشبرد, پیش بردن, به پیشبرد

GT GD C H L M O
advancement /ədˈvɑːns.mənt/ = NOUN: پیشرفت, ترقی, ترفیع, ترویج, سهمالارثی که در زمان حیات پدر به فرزندان میدهند; USER: پیشرفت, پیشرفت های, ترقی, پیشرفت و ترقی, ترفیع

GT GD C H L M O
advantage /ədˈvɑːn.tɪdʒ/ = NOUN: مزیت, برتری, سود, فایده, منفعت, حسن, صرفه, تفوق, سبقت, بهتری; VERB: مزیت دادن, سودمند بودن, فیضالهیبخشیدن; USER: مزیت, برتری, سود, از مزیت, مزیت های

GT GD C H L M O
advertising /ˈadvərˌtīz/ = NOUN: اعلان, اگهی; USER: تبلیغات, تبلیغاتی, های تبلیغاتی, تبلیغات در, تبلیغاتی در

GT GD C H L M O
after /ˈɑːf.tər/ = ADVERB: پس از, بعد از, عقب, در عقب, بتقلید, بیادبود; PREPOSITION: در پی, پشت سر, مابعد, در جستجوی, در صدد; USER: پس از, پس, بعد از, بعد

GT GD C H L M O
again /əˈɡenst/ = ADVERB: دوباره, باز هم, باز, دیگر, مجددا, نیز, پس, یکبار دیگر, از نو, مکرر, بعلاوه, دگربار, از طرف دیگر; USER: دوباره, دیگر, مجددا, باز, باز هم

GT GD C H L M O
age /eɪdʒ/ = NOUN: سن, عصر, عمر, دوره, سن بلوغ, پیری, عهد; VERB: پیر شدن, پیرنماکردن, کهنه شدن, سالخوردهشدن; USER: سن, سنی, عصر, عمر

GT GD C H L M O
ages /eɪdʒ/ = NOUN: سن, عصر, عمر, دوره, سن بلوغ, پیری, عهد; USER: سنین, سن, در سنین, رده های سنی, سنین مختلف

GT GD C H L M O
aggravate /ˈæɡ.rə.veɪt/ = VERB: بدتر کردن, خشمگین کردن, اضافه کردن, خونکسی را بجوش اوردن; USER: بدتر کردن, تشدید, را تشدید, را تشدید کنند, را بدتر می

GT GD C H L M O
aggregate /ˈæɡ.rɪ.ɡət/ = NOUN: مجموع, جمع, توده, تراکم; ADJECTIVE: انبوه, جمع شده, متراکم, جمع امده, بهم پیوسته; VERB: جمع شدن, متراکم ساختن, جمع کردن, توده کردن; USER: مجموع, جمع, انبوه, توده, تراکم

GT GD C H L M O
ago /əˈɡəʊ/ = ADVERB: پیش, قبل, قبل, گذشته; USER: پیش, قبل, گذشته, پیش به, پیش از

GT GD C H L M O
agree /əˈɡriː/ = VERB: موافقت کردن, پسند امدن, اشتی دادن, ترتیب دادن, درست کردن, جلوس کردن, موافق بودن, متفق بودن, سازش کردن, تن در دادن به, هم رای بودن; USER: موافقت, موافق, توافق, توافق برسند, به توافق برسند

GT GD C H L M O
ahead /əˈhed/ = ADVERB: پیش, جلو, در امتداد حرکت کسی, روبجلو; USER: پیش, جلو, پیش رو, در آستانه, به آینده

GT GD C H L M O
ai /ˌeɪˈaɪ/ = ABBREVIATION: شامل همه چیز; USER: هوش مصنوعی, AI, ماده موثر در, ماده موثره, ماده موثره در

GT GD C H L M O
alert /əˈlɜːt/ = ADJECTIVE: هوشیار, مواظب, گوش بزنگ, زیرک, محتاط, متوجه; NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی; VERB: خروش برآوردن, بحالت آماده باش درامدن یا دراوردن, سر و صدا و اشوب کردن; USER: هوشیار, هشدار, هشدار به, هشدار دادن, هشدار دهد

GT GD C H L M O
alerts /əˈlɜːt/ = NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی; USER: هشدار, هشدارهای, هشدار در, اجتماعی و ارتباطی تصویر

GT GD C H L M O
all /ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار; PRONOUN: کلیه, جمیع; ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار; USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه

GT GD C H L M O
allow /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه دادن, اجازه می دهد, اجازه می دهد تا, اجازه می دهد که, ها اجازه می دهد

GT GD C H L M O
allows /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه می دهد تا, اجازه می دهد, اجازه می دهد که, امکان می دهد, اجازه میدهد تا

GT GD C H L M O
almost /ˈɔːl.məʊst/ = ADVERB: تقریبا, قریبا, بطور نزدیک; USER: تقریبا, تقریبا در, تقریبا به, که تقریبا

GT GD C H L M O
along /əˈlɒŋ/ = PREPOSITION: همراه, طول, در امتداد خط; ADVERB: جلو, پیش, موازی با طول; USER: همراه, در امتداد, طول, در طول, در کنار

GT GD C H L M O
already /ɔːlˈred.i/ = ADVERB: قبلا, پیش از این; USER: قبلا, حال حاضر, در حال حاضر, حال حاضر به, در حال حاضر به

GT GD C H L M O
alright /ɔːlˈraɪt/ = ADJECTIVE: بسیار خوب; USER: بسیار خوب, خوبه, باشه, صحیح است, درست و رضایت

GT GD C H L M O
also /ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این; USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز

GT GD C H L M O
although /ɔːlˈðəʊ/ = CONJUNCTION: اگر چه, هر چند, گرچه, بااینکه; USER: اگر چه, هر چند, اگرچه, گرچه, هر چند که

GT GD C H L M O
always /ˈɔːl.weɪz/ = ADVERB: همیشه, همواره, همه وقت; USER: همیشه, همواره, همیشه به, همیشه در, که همیشه

GT GD C H L M O
an

GT GD C H L M O
analysis /əˈnæl.ə.sɪs/ = NOUN: تحلیل, تجزیه, آزمايش, انالیز, جداگری, کاوش, فرگشایی, استقراء, شی تجزیه شده, مشتق و تابع اولیه, کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده; USER: تحلیل, تجزیه و تحلیل, آنالیز, تجزیه, تحلیل های

GT GD C H L M O
analytic /ˌanlˈitik/ = ADJECTIVE: تحلیلی, روانکاوی, تجزیهای, مربوط به مکتب یا فلسفهء تحلیلی, قابل حل به طریق جبری; USER: تحلیلی, تحلیلی است, تحلیلی و, تحلیلی می

GT GD C H L M O
analytics /ˌanlˈitiks/ = NOUN: علم تجزیه و تحلیل, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی; USER: علم تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل ترافیک, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی

GT GD C H L M O
and /ænd/ = CONJUNCTION: و, و; USER: و, ها و, و در, و به, است و

GT GD C H L M O
announcing /əˈnaʊns/ = VERB: اگهی دادن, اعلان کردن, اخطار کردن, خبر دادن, انتشار دادن, اشکار کردن, مدرک دادن; USER: اعلام, اعلام کرد, اعلام می, را اعلام, با اعلام

GT GD C H L M O
another /əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر; PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر; USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را

GT GD C H L M O
answer /ˈɑːn.sər/ = NOUN: جواب, پاسخ, دفاع; VERB: پاسخ دادن, جواب دادن, از عهده برامدن, دفاع کردن, جوابگو شدن, بکار امدن, بکار رفتن, بدرد خوردن, جواب احتیاج را دادن, عهده دار شدن; USER: پاسخ, جواب, پاسخ به, پاسخ دادن, پاسخ دادن به

GT GD C H L M O
any /ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه; PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع; USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام

GT GD C H L M O
anything /ˈen.i.θɪŋ/ = PRONOUN: هر چیزی, چیزی, هر چیز, هیچ چیز, هیچ چیز, هر کار, هیچ کار, ابدا, مه کار چیزی; ADVERB: چیزی, هیچ, بر مقدار, بهیچ وجه; NOUN: صفر; USER: هر چیزی, چیزی, هر چیز, هیچ چیز, هیچ

GT GD C H L M O
api /ˌeɪ.piˈaɪ/ = USER: API, API های, API را, استاندارد API

GT GD C H L M O
apologize = VERB: عذر خواهی کردن, معذرت خواستن, پوزش خواستن; USER: عذر خواهی کردن, عذرخواهی, عذرخواهی می کنیم, معذرت خواهی, عذرخواهی می

GT GD C H L M O
app /æp/ = USER: نرم افزار, برنامه, برنامه های, برنامه به, برنامه ای

GT GD C H L M O
application /ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست; USER: کاربرد, برنامه, نرم افزار, درخواست, استفاده

GT GD C H L M O
applications /ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست; USER: برنامه های کاربردی, برنامه, کاربردهای, برنامه ها, از برنامه های کاربردی

GT GD C H L M O
applied /əˈplaɪd/ = ADJECTIVE: عملی, بکاربرده, کابردی, کاربسته, وضع معموله, برای هدف معین بکار رفته; USER: اعمال, اعمال شده, اعمال می شود, اعمال می, اعمال شود

GT GD C H L M O
approach /əˈprəʊtʃ/ = VERB: نزدیک شدن, نزدیک امدن; USER: روش, رویکرد, رویکردی, رهیافت, از روش

GT GD C H L M O
apps /æp/ = USER: برنامه ها, برنامه, برنامه های, واژهنامه, نرم افزار

GT GD C H L M O
are /ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید; USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید

GT GD C H L M O
area /ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف; USER: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه

GT GD C H L M O
around /əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی; ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو; USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون

GT GD C H L M O
as /əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال; CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه; PREPOSITION: در نتیجه; USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون

GT GD C H L M O
ask /ɑːsk/ = VERB: پرسیدن, خواستن, سوال کردن, پرسش کردن, جویا شدن, طلبیدن, دعوت کردن, طلب کردن, خبر گرفتن, خواهش کردن, برای چیزی بی تاب شدن; USER: پرسیدن, بپرسید, بخواهید, بپرسید که, از آنها بخواهید

GT GD C H L M O
asked /ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواسته; USER: خواسته, پرسید, خواست, خواسته شده

GT GD C H L M O
asking /ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواستار, خواهان, سائل; NOUN: خواهش, خواستاری; USER: خواهان, درخواست, پرسیدن, درخواست از, خواستار

GT GD C H L M O
asks /ɑːsk/ = USER: می پرسد, پرسد, می پرسد که

GT GD C H L M O
assist /əˈsɪst/ = NOUN: همکاری; VERB: کمک کردن, یاری کردن, همدستی و یاری کردن, مساعدت کردن, دستگیری کردن, حضور بهم رساندن, توجه کردن, پیوستن به, حمایت کردن از, پایمردی کردن, دستیاری کردن, معاونت کردن, شرکت جستن; USER: کمک کردن, کمک, کمک به, کمک می, همکاری

GT GD C H L M O
assistance /əˈsɪs.təns/ = NOUN: کمک, مساعدت, معاونت, معاضدت, دستیاری, رسیدگی, همدستی, مدد, پایمردی, مراعات; USER: کمک, مساعدت, کمک های, به کمک, کمک به

GT GD C H L M O
assistant /əˈsɪs.tənt/ = NOUN: معاون, دستیار, کمک, نایب, یاور, معین, بردست, ترقی دهنده, رهبریار; ADJECTIVE: حاضر; USER: دستیار, معاون, کمک, نایب

GT GD C H L M O
assists /əˈsɪst/ = NOUN: همکاری; USER: کمک, کمک می, کمک می کند, کمک به, یاری می رساند

GT GD C H L M O
associated /əˈsəʊ.si.eɪ.tɪd/ = VERB: شریک کردن, پیوستن, مربوط ساختن, مصاحبت کردن, وابسته کردن, امیزش کردن, همدم شدن, معاشرت کردن; USER: مرتبط, وجود, همراه, در ارتباط, همراه است

GT GD C H L M O
at /ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار; NOUN: ات; USER: در, به, را در, و در, شده در

GT GD C H L M O
attach /əˈtætʃ/ = VERB: پیوست کردن, چسباندن, ضمیمه کردن, پیوستن, بستن, الصاق کردن, نسبت دادن, گذاشتن, ضبط کردن, دلبسته شدن; USER: ضمیمه کردن, ضمیمه, خود پیوست, خود پیوست کنید, چسباندن

GT GD C H L M O
attention /əˈten.ʃən/ = NOUN: توجه, دقت, مراقبت, حواس, رسیدگی, خبردار, ادب و نزاکت, حاضرباش; USER: توجه, مورد توجه, توجه به, دقت, مراقبت

GT GD C H L M O
attribute /ˈæt.rɪ.bjuːt/ = NOUN: صفت, جنبه, نشان, شهرت, افتخار; VERB: نسبت دادن, حمل کردن; USER: صفت, ویژگی, مشخصه, ویژگی های, از ویژگی

GT GD C H L M O
aubrey = USER: اوبری, ها Aubrey, آبری, اوبری در, Aubrey را,

GT GD C H L M O
authentication /ɔːˈθen.tɪ.keɪt/ = NOUN: تصدیق, سندیت; USER: تصدیق, احراز هویت, و خروج, های تأیید هویت, تصدیق هویت

GT GD C H L M O
authorization /ˌɔː.θər.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: اجازه, اختیار; USER: اجازه, مجوز, اختیار, به مجوز, صدور مجوز

GT GD C H L M O
automatically /ˌɔː.təˈmæt.ɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور خودکار, بصورت خودکار, خودبخود, بطور غیرارادی; USER: بطور خودکار, طور خودکار, به طور خودکار, به صورت خودکار, بصورت خودکار

GT GD C H L M O
availability /əˌveɪ.ləˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: دسترسی, دسترس پذیری, فراهمی, قابلیت استفاده, شخص مفید, چیز مفید و سودمند; USER: دسترس پذیری, دسترس بودن, در دسترس, دسترسی, در دسترس بودن

GT GD C H L M O
available /əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید; USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است

GT GD C H L M O
average /ˈæv.ər.ɪdʒ/ = ADJECTIVE: متوسط, حد وسط, میانی; NOUN: میانگین, درجه عادی; VERB: حد وسط پیدا کردن, میانه قرار دادن, میانگین گرفتن, بالغ شدن; USER: متوسط, طور متوسط, میانگین, به طور متوسط, طور

GT GD C H L M O
b = NOUN: دو صفحه سفید اول و اخر کتاب, هر شکلی شبیه به ب; USER: ب, B در, B را, B,

GT GD C H L M O
back /bæk/ = ADVERB: عقب, به عقب, پس, از عقب, در عقب; NOUN: عقب, پشت, پشتی, جبران; ADJECTIVE: پشت, گذشته, عقبی; USER: پشت, برگشت, عقب, به عقب, پشتی

GT GD C H L M O
bad /bæd/ = ADJECTIVE: بد, خراب, مضر, نامساعد, فاسد, زشت, شوم, شریر, بدکار, لاوصول, سرهم بند, مهمل; USER: بد, های بد, بد را, خراب, بد در

GT GD C H L M O
baked /ˈsʌn.beɪkt/ = ADJECTIVE: پخته; USER: پخته, پخته شده, خبز, پخته خواندنی, پخته شده را

GT GD C H L M O
balance /ˈbæl.əns/ = NOUN: تعادل, توازن, موازنه, تراز, ترازو, میزان, تتمه حساب; VERB: متعادل کردن, موازنه کردن, برابر کردن; USER: تعادل, توازن, متعادل, متوازن, موازنه

GT GD C H L M O
ball /bɔːl/ = NOUN: توپ, بال, گلوله, گوی, رقص, توپ بازی, مجلس رقص, گرهک, ایام خوش, خوشی; VERB: رقصیدن, گلوله کردن; USER: توپ, توپ رو, توپ رو به, توپ رو از, توپ رو با

GT GD C H L M O
bank /bæŋk/ = NOUN: بانک, ساحل, کنار, سیل گیر, لب, ضرابخانه, خامه; VERB: در بانک گذاشتن, کپه کردن, بلند شدن بطور متراکم, بانکداری کردن, روی هم انباشتن; USER: بانک, بانکی, های بانکی, بانک های, بانک ها

GT GD C H L M O
banking /ˈbæŋ.kɪŋ/ = NOUN: بانکداری; USER: بانکداری, بانکی, های بانکی, امور بانکی, بانکی به

GT GD C H L M O
banks /bæŋk/ = NOUN: بانک, ساحل, کنار, سیل گیر, لب, ضرابخانه, خامه; USER: بانک, بانک ها, بانک های, بانکها, از بانک

GT GD C H L M O
bar /bɑːr/ = NOUN: بار, مانع, میله, شمش, خط, میکده, تیر, وکالت, میل; PREPOSITION: بجز, باستثناء; VERB: مانع شدن; USER: بار, نوار, میله, شمش, تیر

GT GD C H L M O
bart = USER: بارت, BART, بارت را, Bart در, مخدر Bart

GT GD C H L M O
based /-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی; USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس

GT GD C H L M O
baseline /ˈbeɪs.laɪn/ = USER: پایه, شروع مطالعه, مبنا, خط مبنا, ابتدای مطالعه

GT GD C H L M O
basically /ˈbeɪ.sɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور اساسی; USER: بطور اساسی, اساسا, در واقع, اساسا به, اساسا در

GT GD C H L M O
basis /ˈbeɪ.sɪs/ = NOUN: اساس, پایه, مبنا, بنیان, زمینه, بنیاد, ماخذ, مستمسک; USER: اساس, پایه, مبنا, بنیان, زمینه

GT GD C H L M O
bay /beɪ/ = ADJECTIVE: سرخ مایل به قرمز; NOUN: خلیج کوچک, اسب کهر, کهیر, خندق, خور; VERB: دفاع کردن در مقابل, زوزه کشیدن, عوعو کردن, عاجز کردن; USER: سرخ مایل به قرمز, دفاع کردن در مقابل, خلیج کوچک, اسب کهر, عوعو کردن

GT GD C H L M O
be /biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن; USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود

GT GD C H L M O
became /bɪˈkeɪm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن; USER: شد, تبدیل شد, بدل شد

GT GD C H L M O
because /bɪˈkəz/ = CONJUNCTION: زیرا, علت, برای اینکه, زیرا که, چون که, چه; USER: زیرا, به دلیل, به خاطر, علت

GT GD C H L M O
become /bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن; USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به

GT GD C H L M O
becomes /bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن; USER: می شود, شود, تبدیل, تبدیل به, تبدیل می شود

GT GD C H L M O
becoming /bɪˈkʌm.ɪŋ/ = ADJECTIVE: شایسته, زیبنده, مناسب, سازگار, در خور; USER: تبدیل شدن به, تبدیل شدن, حال تبدیل شدن, در حال تبدیل شدن, حال تبدیل شدن به

GT GD C H L M O
been /biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن; USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند

GT GD C H L M O
beep /bēp/ = USER: بوق, بوق را, بیپ, بوقی, صدای بوق,

GT GD C H L M O
before /bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه; ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه; USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه

GT GD C H L M O
beginning /bɪˈɡɪn.ɪŋ/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, اقدام, فاتحه, سر, سراغاز, منشاء, مبدا, خاستگاه, عنصر, مبتدا; USER: شروع, آغاز, ابتدا, از شروع, در آغاز

GT GD C H L M O
behavior /bɪˈheɪ.vjər/ = NOUN: رفتار, سلوک, اخلاق, حرکت, وضع, طرز رفتار, مشی; USER: رفتار, از رفتار, به رفتار, رفتار را

GT GD C H L M O
behaviour /bɪˈheɪ.vjər/ = NOUN: رفتار, سلوک, اخلاق, حرکت, وضع, طرز رفتار, مشی; USER: رفتار, از رفتار, به رفتار, رفتار را

GT GD C H L M O
behind /bɪˈhaɪnd/ = ADVERB: پشت سر, عقب, بعد از, عقب تراز; PREPOSITION: پشت سر, دیرتراز, کپل; NOUN: عقب; USER: پشت سر, پشت, در پشت, عقب, را پشت سر

GT GD C H L M O
being /ˈbiː.ɪŋ/ = NOUN: وجود, هستی, جوهر, افریده, موجود زنده, شخصیت, فرتاش; USER: وجود, بودن, که, شدن, در حال

GT GD C H L M O
believe /bɪˈliːv/ = VERB: باور کردن, اعتقاد داشتن, اعتقاد کردن, گمان داشتن, ایمان اوردن, معتقد بودن, عقیده داشتن; USER: باور, این باور, بر این باورند, این باورند, اعتقاد دارند

GT GD C H L M O
below /bɪˈləʊ/ = ADVERB: در زیر, پایین, مادون; USER: در زیر, زیر, پایین, زیر را, به زیر

GT GD C H L M O
belt /belt/ = NOUN: کمربند, تسمه, باریکه, طرف, فتق بند, بند چرمی; VERB: شلاق زدن, بستن, محاصره ردن, زدن, با شدت حرکت یا عمل کردن; USER: کمربند, تسمه, تسمه نقاله, کمربند را, از کمربند

GT GD C H L M O
beseeched /bɪˈsiːtʃ/ = VERB: التماi کردن, در جiتجوی چیIی بودن, تقاضا کردن, اiتدعاء کردن; USER: beseeched,

GT GD C H L M O
best /best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی; VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن; USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل

GT GD C H L M O
beta /ˈbiː.tə/ = NOUN: بتا, دومین حرف الفبای یونانی; USER: بتا, نسخه بتا, بتا می, بتا است, بتا را

GT GD C H L M O
better /ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر; VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن; ADVERB: بطور بهتر; NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد; USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر

GT GD C H L M O
big /bɪɡ/ = ADJECTIVE: بزرگ, با عظمت, سترگ, ضخیم, ستبر, ابستن, دارای شکم برامده; USER: بزرگ, بزرگی, های بزرگ, بزرگ در, بزرگ به

GT GD C H L M O
bigger /bɪɡ/ = USER: بزرگتر, های بزرگتر, بزرگتر است, بزرگتر اما, های بزرگتر اما

GT GD C H L M O
biggest /bɪɡ/ = USER: بزرگترین, بزرگ, بزرگ ترین, از بزرگترین, که بزرگترین

GT GD C H L M O
biotechnology = USER: بیوتکنولوژی, بیو تکنولوژی, فن آوری زیستی, فناوری زیستی در, بیوتکنولوژی در

GT GD C H L M O
bird /bɜːd/ = NOUN: پرنده, مرغ, جوجه; USER: پرنده, پرنده ای, مرغ, پرنده را, پرنده در

GT GD C H L M O
bit /bɪt/ = NOUN: ذره, تکه, خرده, قطعه, مته, لقمه, دهنه, سرمته, پاره, لجام, رقم دودویی, ریزه, تیغه رنده; USER: ذره, کمی, بیتی, بیت, کمی در

GT GD C H L M O
black /blæk/ = ADJECTIVE: سیاه, مشکی, سیاه رنگ, تیره, تاریک, چرک و کثیف, زشت, تهدید امیز; NOUN: سیاهی, دوده, لباس عزا; VERB: سیاه شدن, سیاه کردن; USER: سیاه, سیاه و سفید, مشکی, سیاهی, سیاه رنگ

GT GD C H L M O
block /blɒk/ = NOUN: بلوک, انسداد, سد, قطعه, کند, کنده, جعبه قرقره; VERB: مسدود کردن, بستن, بند اوردن, مانع شدن از, باز داشتن; USER: مسدود کردن, بلوک, انسداد, سد, بستن

GT GD C H L M O
blocked /blɒk/ = VERB: مسدود کردن, بستن, بند اوردن, مانع شدن از, باز داشتن, قالب کردن; USER: مسدود شده, مسدود, را مسدود, مسدود شده است, مسدود می

GT GD C H L M O
board /bɔːd/ = NOUN: تخته, تابلو, هيئت مدیره, میز غذا, غذای روی میز, اغذیه, میزشور یادادگاه, هيئت عامله یاامنا, هيئت بازرگانی, تخته یا مقوا و یا هر چیز مسطح; VERB: سوار شدن, بکنار کشتی امدن, پانسیون شدن, خوراک دادن, تخته بندی کردن, تخته پوش کردن; USER: تخته, هیئت مدیره, هیات مدیره, تابلو, هیئت مدیره در

GT GD C H L M O
boarding /ˈbɔː.dɪŋ/ = NOUN: پانسیون, تخته کوبی; USER: پانسیون, شبانه روزی, سوار شدن, سوار شدن به هواپیما, شبانه روزی در

GT GD C H L M O
boat /bəʊt/ = NOUN: قایق, کرجی, کشتی کوچک, هر چیزی شبیه قایق; VERB: قایق رانی کردن; USER: قایق, قایق های, قایقی, با قایق, قایق را

GT GD C H L M O
bod /bɒd/ = USER: BOD, BOD را, BOD استخراج شده, BOD در

GT GD C H L M O
body /ˈbɒd.i/ = NOUN: بدن, بدنه, جسم, جسد, اندام, تن, پیکر, تنه, لاشه, جرم, بالاتنه, اطاق ماشین, جرم سماوی; VERB: دارای جسم کردن; USER: بدن, بدنه, جسم, جسد, پیکر

GT GD C H L M O
bond /bɒnd/ = NOUN: اوراق قرضه, رابطه, ضمانت, پیوستگی, قید, زنجیر, قرارداد, بند, ضمانتنامه, قرارداد الزاماور, عهد ومیثاق, کفیل, تضمین نامه یا تعدنامه داري به پرداخت وجه; VERB: رهن کردن, تضمین کردن; USER: اوراق قرضه, پیوند, رابطه, ضمانت, پیوستگی

GT GD C H L M O
bonds /bɒnd/ = NOUN: سهام; USER: سهام, اوراق قرضه, اوراق بهادار, اوراق قرضه را, اوراق قرضه به

GT GD C H L M O
book /bʊk/ = NOUN: کتاب, دفتر, فصل, سفر, فصل یاقسمتی از کتاب; VERB: رزرو کردن, توقیف کردن, در کتاب یادفتر ثبت کردن; USER: کتاب, کتاب را, کتاب های, دفتر, کتاب به

GT GD C H L M O
booking /ˈbʊk.ɪŋ/ = VERB: رزرو کردن, توقیف کردن, در کتاب یادفتر ثبت کردن; USER: رزرو, رزرو در, رزرو از, به رزرو, و رزرو

GT GD C H L M O
boot /buːt/ = NOUN: اخراج, پوتین یاچکمه, چاره یا فایده, پوتین, موزه; VERB: لگد زدن, با سر چکمه و پوتین زدن; USER: بوت, بوت شدن, بوت کردن, بوت کنید, بوت شدن به

GT GD C H L M O
borrow /ˈbɒr.əʊ/ = VERB: قرض گرفتن, وام گرفتن, قرض کردن, اقتباس کردن; NOUN: رقم قرضی; USER: وام گرفتن, قرض, قرض گرفتن, قرض بگیرند, قرض کردن

GT GD C H L M O
boss /bɒs/ = NOUN: رئيس, ارباب, برجستگی, رئيس کارفرما, متصدی, خواجه, بر جسته کاری; VERB: نقش برجسته تهیه کردن, اربابی کردن, ریاست کردن بر; USER: رئيس, رئیس, رئیس در, رئیس و, ارباب

GT GD C H L M O
bot /bɒt/ = USER: ربات, ربات این

GT GD C H L M O
bots /bɒt/ = USER: رباتها, رباتهای, در برابر, bot ها, رباتها را

GT GD C H L M O
bottle /ˈbɒt.l̩/ = NOUN: بطری, شیشه, محتوی یک بطری; VERB: در بطری ریختن; USER: بطری, شیشه, بطری های, بطری را, بطری ها

GT GD C H L M O
bottles /ˈbɒt.l̩/ = NOUN: بطری, شیشه, محتوی یک بطری; USER: بطری, بطری های, یک بطری, بطری ها, بطری در

GT GD C H L M O
bottom /ˈbɒt.əm/ = ADJECTIVE: پایین; NOUN: پایین, ته, کف, زیر, پا, کشتی, غور, بن; USER: پایین, ته, کف, زیر, پایین به

GT GD C H L M O
bought /bɔːt/ = ADJECTIVE: خریداری شده; USER: خریداری شده, خریداری, خریده, را خریداری, خریداری می

GT GD C H L M O
bourne /bôrn,bo͝orn/ = NOUN: سرحد, مرز, قلمرو, هدف; USER: مرز, بورن, سرحد, پینتون, قلمرو

GT GD C H L M O
box /bɒks/ = NOUN: جعبه, صندوق, قوطی, محفظه, لژ, بوکس, ضرب, حعبه, اطاقک, جای ویژه, توگوشی; VERB: بوکس بازی کردن, در جعبه محصور کردن, مشت زدن, مشت بازی کردن, در قاب یا چهارچوب گذاشتن; USER: جعبه, کادر, صندوق, جعبه های, جعبه را

GT GD C H L M O
boxes /bɒks/ = NOUN: جعبه, صندوق, قوطی, محفظه, لژ, بوکس, ضرب, حعبه, اطاقک, جای ویژه, توگوشی; USER: جعبه, جعبه های, صندوق های, جعبه ها, از جعبه

GT GD C H L M O
brand /brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز; VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن; USER: مارک, نام تجاری, با نام تجاری, نام تجاری در, نام تجاری به

GT GD C H L M O
brands /brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز, جنس, رقم, لکه بدنامی, علامت داغ, اتش پاره; USER: مارک های, مارک, مارک ها, از مارک های, علامت های تجاری در

GT GD C H L M O
brave /breɪv/ = ADJECTIVE: شجاع, دلیر, دلاور, غیور, سلحشور, بی باک, نترس, خیره, بی پروا, عالی; VERB: اراستن, لاف زدن; USER: شجاع, امروز شجاع, شجاعانه, امروز شجاع بود, شجاع باش

GT GD C H L M O
break /breɪk/ = NOUN: شکست, وقفه, شکاف, تنفس, شکستگی, مهلت, فرصت, تفریح, انقصال, فرجه, بادخور; VERB: شکستن, نقض کردن, از هم باز کردن, فتق داشتن, مکی کردن; USER: شکستن, شکسته, شکست, به شکستن, را بشکند

GT GD C H L M O
bring /brɪŋ/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن; USER: را, آورد, ارمغان بیاورد, به ارمغان بیاورد, را به

GT GD C H L M O
build /bɪld/ = VERB: ساختن, درست کردن, بناء کردن, ساختمان کردن; USER: ساختن, ساخت, ایجاد, برای ساخت, برای ساختن

GT GD C H L M O
building /ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء; ADJECTIVE: ساختمانی; USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی

GT GD C H L M O
builds /bɪld/ = USER: می سازد, ایجاد, سازد, ایجاد شده, های ایجاد

GT GD C H L M O
built /ˌbɪltˈɪn/ = ADJECTIVE: ساخته; USER: ساخته, ساخته شده, ساخته شده است, ساخته شده اند, های ساخته شده

GT GD C H L M O
bunch /bʌntʃ/ = NOUN: گروه; VERB: دسته کردن, خوشه کردن; USER: دسته, دسته ای, گروهی, مشت, تعدادی

GT GD C H L M O
business /ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد; USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است

GT GD C H L M O
but /bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن; ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض; PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای; USER: اما, ولی, بلکه, جز

GT GD C H L M O
button /ˈbʌt.ən/ = NOUN: دکمه, تکمه, غنچه, هر چیزی شبیه دکمه; VERB: تکمه زدن, با دکمه محکم کردن; USER: دکمه, فشار دهید, را فشار دهید, روی دکمه, را کلیک کنید

GT GD C H L M O
buttons /ˈbʌt.ən/ = NOUN: دکمه, تکمه, غنچه, هر چیزی شبیه دکمه; USER: دکمه ها, دکمه, دکمه های, از دکمه, از دکمه های

GT GD C H L M O
buy /baɪ/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع; VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, تطمیع کردن; USER: خرید, خریداری, بخرم, خریداری کنید, خرید و

GT GD C H L M O
by /baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی; ADVERB: کنار, در کنار; USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از

GT GD C H L M O
calendar /ˈkæl.ɪn.dər/ = NOUN: تقویم, سالنامه, سالنما; USER: تقویم, اعضا تقویم, تقویم را, تقویم تقویم, تقویم راهنما

GT GD C H L M O
call /kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری; VERB: نامیدن, خواندن, صدا زدن, فرا خواندن, احضار کردن, خواستن, ملقب کردن; USER: صدا, تماس, تماس بگیرید, تماس با, می نامند

GT GD C H L M O
called /kɔːl/ = ADJECTIVE: فرا خوانده; USER: نامیده می شود, نام, به نام, نامیده, نامیده می

GT GD C H L M O
came /keɪm/ = VERB: امد, گذشته فعل امدن; NOUN: بتونه سربی, بتونه سربی; USER: آمد, آمدند, آمده, آمده است

GT GD C H L M O
camps /kæmp/ = NOUN: اردوگاه, اردو, خیمه گاه, لشکرگاه, ربع, خیل; USER: اردوگاه, اردوگاه های, اردوگاه ها, اردوگاههای, کمپ های

GT GD C H L M O
can /kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی; VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن; USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در

GT GD C H L M O
card /kɑːd/ = NOUN: کارت, ورق, کارت تبریک, برگ, کارت ویزیت, کارت عضویت, ورقبازی, گنجفه, بلیط, ماشین پرداخت پارچه; VERB: ورقبازی کردن; USER: کارت, ارسال کارت, کارت های, از کارت, کارت را

GT GD C H L M O
cards /kɑːd/ = NOUN: پاسور; USER: کارت, کارت های, کارتهای, کارت ها, کارت های کسب و

GT GD C H L M O
carousels /ˌkær.əˈsel/ = NOUN: چرخ فلک; USER: چرخ و فلک, چرخ و فلک می, فلک, چرخ و فلک های,

GT GD C H L M O
cars /kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور; USER: اتومبیل, ماشین, خودروهای, خودرو, ماشین ها

GT GD C H L M O
cart /kɑːt/ = NOUN: گاری, چرخ, ارابه, دوچرخه; VERB: باگاری بردن; USER: گاری, سبد, سبد خرید, ارابه, چرخ

GT GD C H L M O
case /keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام; VERB: در صندوق یاجعبه گذاشتن, جلد کردن, پوشاندن; USER: مورد, صورت, پرونده, حالت, قضیه

GT GD C H L M O
cases /keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام; USER: موارد, از موارد, مواردی, موارد تا, پرونده های

GT GD C H L M O
cassis = USER: انگور فرنگی iیاه, انگور iیاه, نارنگی, انگور iیاه میان, کاiیi,

GT GD C H L M O
categories /ˈkæt.ə.ɡri/ = NOUN: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته, زمره, مقولهمنطقی; USER: دسته, مقوله, گروهها, مقوله های, دسته های

GT GD C H L M O
category /ˈkæt.ə.ɡri/ = NOUN: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته, زمره, مقولهمنطقی; USER: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته

GT GD C H L M O
cater /ˈkeɪ.tər/ = VERB: تهیه کردن, اذوقه رساندن, خواربار رساندن; USER: تهیه کردن, تهیه, رفع میکند, به تهیه, اذوقه رساندن

GT GD C H L M O
cats /kæt/ = NOUN: گربه; USER: گربه ها, گربه, گربه های, گربه سانان

GT GD C H L M O
caveat /ˈkæv.i.æt/ = NOUN: اخطار, پیش بینی احتیاطی, اگهی; USER: پیش بینی احتیاطی, اخطار, بینی احتیاطی, اگهی, از پیش بینی احتیاطی

GT GD C H L M O
cd /ˌsiːˈdiː/ = ABBREVIATION: سی دی; USER: سی دی, CD, سی دی های, cd به, های سی دی

GT GD C H L M O
cent /sent/ = NOUN: در صد, یک صدم دلار, سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است; USER: در صد, صد, درصد, سنت, صد است

GT GD C H L M O
ceo /ˌsiː.iːˈəʊ/ = USER: مدیر عامل شرکت, مدیر عامل, مدیر اجرایی, مدیرعامل شرکت

GT GD C H L M O
certain /ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض; ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی; NOUN: خاطرجمعی; USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم

GT GD C H L M O
chance /tʃɑːns/ = NOUN: شانس, فرصت, بخت, تصادف, مجال, پا; ADJECTIVE: اتفاقی, تصادفی; VERB: اتفاق افتادن; USER: شانس, فرصت, بخت, اتفاقی, تصادفی

GT GD C H L M O
channel /ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره; VERB: کندن, شیار دار کردن; USER: کانال, کاناله, کانال های, های کانال, کانال را

GT GD C H L M O
channels /ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره; USER: کانال, کانال های, کانالهای, کانال ها, از کانال

GT GD C H L M O
characters /ˈkær.ɪk.tər/ = NOUN: شخصیت های نمایش یا داستان; USER: شخصیت, کاراکتر, شخصیت های, شخصیت ها, کاراکتر ها

GT GD C H L M O
charge /tʃɑːdʒ/ = NOUN: اتهام, هزینه, بار, مطالبه, عهده, مسئوليت, خرج, تصدی, حمله, عهده داری, مطالبه هزینه, وزن; VERB: پرکردن, متهم ساختن, گماشتن, زیربار کشیدن; USER: اتهام, بار, هزینه, عهده, مسئوليت

GT GD C H L M O
chart /tʃɑːt/ = NOUN: جدول, نقشه, نگاره, گرافیگ, ترسیم اماری; VERB: کشیدن, بر روی نقشه نشان دادن; USER: نمودار, ترسیم, جدول, جدول بندی

GT GD C H L M O
charts /tʃɑːt/ = NOUN: جدول, نقشه, نگاره, گرافیگ, ترسیم اماری; USER: نمودار, نمودارها, نمودارهای, نمودارها همکاران فروش, ها نمودارها

GT GD C H L M O
chat /tʃæt/ = NOUN: گپ, سخن دوستانه, درد دل; VERB: گپ زدن, دوستانه حرف زدن, پر حرفی کردن; USER: گپ زدن, چت, گپ, چت کنید, چت کردن

GT GD C H L M O
chatting /tʃæt/ = VERB: گپ زدن, دوستانه حرف زدن, پر حرفی کردن; USER: چت, چت کردن, چت در, اتاقهای گفتگو, چت و

GT GD C H L M O
check /tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی; VERB: بررسی کردن, رسیدگی کردن, مقابله کردن, جلوگیری کردن از, ممانعت کردن, تطبیق کردن, منع کردن, نشان گذاردن; USER: چک, بررسی, تیک بزنید, چک کنید, چک کردن

GT GD C H L M O
checking /CHek/ = NOUN: بررسی, مقابله, منع; USER: بررسی, چک کردن, چک, از چک کردن, مقابله

GT GD C H L M O
checks /tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی; USER: چک, چک های, چک ها, چک به, چک میکند

GT GD C H L M O
chi /tʃiː/ = USER: چی, مجذور, کای, آزمون مجذور, آماری Chi

GT GD C H L M O
choose /tʃuːz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن; USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب می کنید

GT GD C H L M O
chose /tʃəʊz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن; USER: را انتخاب, انتخاب, انتخاب کرد, را انتخاب کرد, را انتخاب کردم

GT GD C H L M O
claim /kleɪm/ = NOUN: ادعا, دعوی, مدعی, مطالبه; VERB: ادعا کردن; USER: ادعا, ادعا می کنند, مدعی, مطالبه, ادعا می کنند که

GT GD C H L M O
claims /kleɪm/ = NOUN: ادعا, دعوی, مدعی, مطالبه; USER: ادعاهای, ادعا, ادعای, ادعا می کند, ادعاها

GT GD C H L M O
class /klɑːs/ = NOUN: کلاس, طبقه, رده, دسته, گروه, نوع, زمره, رسته, جور, سنخ, هماموزگان; VERB: طبقه بندی کردن; USER: کلاس, طبقه, رده, دسته, نوع

GT GD C H L M O
clearly /ˈklɪə.li/ = USER: به وضوح, وضوح, به روشنی, به طور واضح, که به وضوح

GT GD C H L M O
click /klɪk/ = NOUN: تیک, صدای مختصر, تلنگر, صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین; VERB: صدا کردن; USER: کلیک کنید, کلیک, را کلیک کنید, با کلیک, کلیک بر روی

GT GD C H L M O
clicks /klɪk/ = NOUN: تیک, صدای مختصر, تلنگر, صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین; USER: کلیک, کلیک های, کلیک به, کلیک می, کلیک ها

GT GD C H L M O
client /ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع; USER: مشتری, سرویس گیرنده, کلاینت, موکل, ارباب رجوع

GT GD C H L M O
clients /ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع; USER: مشتریان, به مشتریان, از مشتریان, مشتریان در, مشتریان را

GT GD C H L M O
close /kləʊz/ = VERB: بستن, مسدود کردن, محصور کردن, خاتمه دادن; ADJECTIVE: نزدیک, تنگ, خودمانی; ADVERB: نزدیک; NOUN: پایان, خاتمه, انتها, توقف, جای محصور, محوطه, ایست, بن بست; USER: نزدیک, بستن, ببندید, نزدیک است, را ببندید

GT GD C H L M O
clusters /ˈklʌs.tər/ = NOUN: خوشه, دسته, گروه; USER: خوشه, خوشه های, خوشه ها, خوشههای, خوشه هایی

GT GD C H L M O
cmos = USER: CMOS, سیماس, CMOS با, CMOS را

GT GD C H L M O
cofounder /ˈkōˈfoundər,ˈkōˌfoun-/ = USER: مؤسسین, از مؤسسین

GT GD C H L M O
coincidental /kōˌinsəˈdentl/ = USER: تصادفی, اتفاقی, همزمان

GT GD C H L M O
collaborate /kəˈlæb.ə.reɪt/ = VERB: همدستی کردن, تشریک مساعی کردن, باهم کار کردن; USER: همکاری, همکاری می, همکاری کنند, یکدیگر همکاری, با یکدیگر همکاری

GT GD C H L M O
collaboration /kəˌlæb.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: همکاری, همدستی, تشریک مساعی, خیانت; USER: همکاری, با همکاری, همکاری در, همکاری و مشارکت, تشریک مساعی

GT GD C H L M O
color /ˈkʌl.ər/ = NOUN: رنگ, فام, بشره; VERB: رنگ کردن, تغییر رنگ دادن, ملون کردن; USER: رنگ, رنگی, رنگ را, رنگ های, های رنگی

GT GD C H L M O
colors /ˈkʌl.ər/ = NOUN: لباس های رنگی; USER: رنگ, رنگهای, رنگ های, رنگ ها, رنگها

GT GD C H L M O
com /ˌdɒtˈkɒm/ = PREFIX: با, باهم; USER: کام, دانلود, میشود, تعداد

GT GD C H L M O
combination /ˌkɒm.bɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: ترکیب, امیزش; USER: ترکیب, ترکیبی, ترکیبی از, های ترکیبی, از ترکیب

GT GD C H L M O
come /kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: رسیدن, آمده, آیند, می آیند, آمده است

GT GD C H L M O
comes /kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و

GT GD C H L M O
coming /ˈkʌm.ɪŋ/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: آینده, آمدن, در آینده, از آمدن, آمدن است

GT GD C H L M O
comment /ˈkɒm.ent/ = NOUN: توضیح, تفسیر, تعبیر; VERB: تفسیر نوشتن, تعبیر کردن, یادداشت کردن, تقریظ نوشتن; USER: توضیح, نظر, اظهار نظر, ارسال نظر, نظر می

GT GD C H L M O
commerce /ˈkɒm.ɜːs/ = NOUN: تجارت, بازرگانی, معاشرت; USER: تجارت, بازرگانی, های تجارت, تجارت را, تجارت است

GT GD C H L M O
communicated /kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن; USER: ابلاغ, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, ارتباط برقرار می, در ارتباط برقرار

GT GD C H L M O
companies /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها

GT GD C H L M O
companion /kəmˈpæn.jən/ = NOUN: مصاحب, همراه همدم, پهلو نشین, معاشر, هم نشین; VERB: معاشرت کردن, همراهی کردن; USER: مصاحب, همراه, همدم, و همدم, همراه و همدم

GT GD C H L M O
company /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; VERB: همراه کسی رفتن; USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را

GT GD C H L M O
competition /ˌkɒm.pəˈtɪʃ.ən/ = NOUN: رقابت, مسابقه, هم چشمی, سبقت جویی, هم اوری, تفاضل; USER: رقابت, مسابقه, رقابت های, رقابت در, رقابت ها

GT GD C H L M O
complete /kəmˈpliːt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام, مکمل; VERB: کامل کردن, تکمیل کردن, انجام دادن, بانجام رساندن, سپری کردن, خاتمه دادن; USER: کامل, تکمیل, را کامل, را تکمیل, تمام

GT GD C H L M O
completely /kəmˈpliːt.li/ = ADVERB: سرتاسر; USER: به طور کامل, کاملا, طور کامل, طور کامل از, را به طور کامل

GT GD C H L M O
complex /ˈkɒm.pleks/ = ADJECTIVE: مجتمع, پیچیده, مختلط, بغرنج, مرکب از چند جزء, هم تافت; NOUN: مجموعه, عقده, گروهه, اچار, مجموع, هم تافت; USER: پیچیده, مجتمع, مجموعه, مختلط, بغرنج

GT GD C H L M O
computers /kəmˈpjuː.tər/ = NOUN: کامپیوتر, رایانه, ماشین حساب, شمارنده, ماشین حساب الکترونی; USER: کامپیوتر, کامپیوترهای, رایانه های, کامپیوتر های, رایانه ها

GT GD C H L M O
concierge /ˌkɒn.siˈeəʒ/ = NOUN: دربان, مستخدم, نگهدار یا حافظ, زندانبان, قلعه بان; USER: دربان, مستخدم, نگهدار یا حافظ, زندانبان, قلعه بان

GT GD C H L M O
conditions /kənˈdɪʃ.ən/ = NOUN: وضعیت, شرط, حالت, چگونگی, حال, روزگار; USER: شرایط, شرایطی, از شرایط, در شرایط, شرایط را

GT GD C H L M O
conference /ˈkɒn.fər.əns/ = NOUN: مشاوره, گفتگو, مذاکره, کنگاش, همرایزنی, محاوره, مفاوضه; USER: کنفرانس, های کنفرانس, در کنفرانس, کنفرانس را

GT GD C H L M O
configure /kənˈfɪɡ.ər/ = NOUN: پیکر بندی, شکل, ترتیب, پیگربندی, هيئت, قواره, وضعیت یا موقعیت; USER: پیکربندی, پیکربندی کنید, را پیکربندی, پیکر بندی, را پیکربندی کنید

GT GD C H L M O
configuring /kənˈfɪɡ.ər/ = USER: پیکربندی, تنظیم, پیکر بندی, از پیکربندی, استفاده از پیکربندی

GT GD C H L M O
connected /kəˈnek.tɪd/ = ADJECTIVE: متصل, مرتبط, پیوسته, مربوط, بسته, منتسب, مسلسل; USER: متصل, متصل می, متصل شده, مرتبط, مربوط

GT GD C H L M O
connection /kəˈnek.ʃən/ = NOUN: ارتباط, اتصال, رابطه, پیوند, وابستگی, پیوستگی, ربط, مناسبت, بستگی, نسبت, خویش, رشته, مقارنت, مخابره; USER: ارتباط, اتصال, اتصال به, رابطه, پیوند

GT GD C H L M O
connections /kəˈnek.ʃən/ = NOUN: ارتباط, اتصال, رابطه, پیوند, وابستگی, پیوستگی, ربط, مناسبت, بستگی, نسبت, خویش, رشته, مقارنت, مخابره; USER: اتصالات, ارتباطات, اتصال, اتصال به, قابلیت اتصال به

GT GD C H L M O
consistent /kənˈsɪs.tənt/ = ADJECTIVE: استوار, نامتناقض, ثابت قدم; USER: استوار, سازگار, سازگار است, سازگار باشد, های سازگار

GT GD C H L M O
consumer /kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده; USER: مصرف کننده, مصرف کنندگان, های مصرف کننده, مصرف کننده در, مصرف کننده را

GT GD C H L M O
consumers /kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده; USER: مصرف کنندگان, مصرف کنندگان در, از مصرف کنندگان, مصرف کنندگان است, مصرف کنندگان به

GT GD C H L M O
contact /ˈkɒn.tækt/ = NOUN: تماس, اتصال, قباله, مخابره, برخورد; ADJECTIVE: تماسی; VERB: تماس گرفتن, تماس یافتن; USER: تماس, تماس با, تماس بگیرید, ارتباط با, با ما تماس

GT GD C H L M O
content /kənˈtent/ = NOUN: مقدار, محتوی, مفاد, حجم, گنجایش, خوشنودی, فحوا; ADJECTIVE: راضی, خرسند, خوشنود; VERB: راضی کردن, قانع کردن, خرسند کردن; USER: مقدار, محتوای, محتوا, محتوی, مطالب و محتوا

GT GD C H L M O
context /ˈkɒn.tekst/ = NOUN: زمینه, متن, مفاد; USER: زمینه, متن, چارچوب, بستر, زمینه های

GT GD C H L M O
contextual /kənˈtek.stju.əl/ = USER: متنی, به متنی, متنی که, به متنی که, های متنی

GT GD C H L M O
continue /kənˈtɪn.juː/ = VERB: ادامه دادن, دنبال کردن; USER: ادامه, ادامه دهد, خود ادامه, ادامه دهند, را ادامه

GT GD C H L M O
continues /kənˈtɪn.juː/ = USER: ادامه, ادامه می, ادامه می دهد, ادامه دارد, همچنان ادامه

GT GD C H L M O
continuing /kənˈtɪn.juː/ = ADJECTIVE: مداوم, مسلسل; USER: مداوم, ادامه, ادامه دارد, از ادامه, در ادامه

GT GD C H L M O
control /kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری; VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن; USER: کنترل, را کنترل, کنترل کنید, کنترل می, در کنترل

GT GD C H L M O
convergence /kənˈvɜːdʒ/ = NOUN: همگرایی, تقارب, تقارب خطوط, توجه بیک نقطه یا یک مقصد مشترک; USER: همگرایی, تقارب, به همگرایی, های همگرایی, همگرایی را

GT GD C H L M O
conversation /ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən/ = NOUN: مکالمه, گفتگو, صحبت, محاوره, سخن, گفت و شنید; USER: گفتگو, مکالمات, مکالمه, صحبت, محاوره

GT GD C H L M O
conversational /ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən.əl/ = ADJECTIVE: محاورهای, مکالمهای; USER: محاورهای, محاوره, محاوره ای, مکالمهای, مکالمهای و گفتوگومحور

GT GD C H L M O
conversations /ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən/ = NOUN: مکالمه, گفتگو, صحبت, محاوره, سخن, گفت و شنید; USER: مکالمات, گفتگو, مکالمه, گفتگوهای, صحبت های

GT GD C H L M O
conversion /kənˈvɜː.ʃən/ = NOUN: تبدیل, تغییر, تغییر کیش, تسعیر; USER: تبدیل, تبدیل به, تغییر, از تبدیل, های تبدیل

GT GD C H L M O
core /kɔːr/ = NOUN: هسته, چنبره, مغز ودرون هرچیزی; USER: هسته, هسته ای, هسته اصلی, های هسته, هسته مرکزی

GT GD C H L M O
corporate /ˈkɔː.pər.ət/ = ADJECTIVE: دارای شخصیت حقوقی, یکی شده, بصورت شرکت درامده; USER: شرکت ها, شرکت, شرکت های بزرگ, شرکتی, های شرکت ها

GT GD C H L M O
cost /kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر; VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن; USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر

GT GD C H L M O
costly /ˈkɒst.li/ = ADJECTIVE: گران, گزاف, فاخر; USER: گران, پر هزینه, پرهزینه, پرهزینه است, پر هزینه است

GT GD C H L M O
costs /kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر; USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای, مخارج

GT GD C H L M O
could /kʊd/ = VERB: میتوانست; USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند

GT GD C H L M O
coupon /ˈkuː.pɒn/ = NOUN: کوپن; USER: کوپن, کوپنی, کوپن را, کوپن های, کوپن است

GT GD C H L M O
course /kɔːs/ = NOUN: دوره, مسیر, جریان, روش, جهت, اصول, خط مشی, خط سیر, در طی, بخشی از غذا, اموزه, اموزگان, سمت; VERB: دنبال کردن, بسرعت حرکت دادن, چهار نعل رفتن; USER: دوره, البته, مسیر, جریان

GT GD C H L M O
covers /ˈkʌv.ər/ = NOUN: پوشش, جلد, سر پوش, رویه, سر, سقف, فرش, غلاف, لفاف, پاکت, روپوش, غشا; USER: را پوشش می دهد, پوشش می دهد, را تحت پوشش, را پوشش می, پوشش می دهد که

GT GD C H L M O
crazy /ˈkreɪ.zi/ = ADJECTIVE: دیوانه, مجنون, شوریده, شکاف دار; NOUN: مجنون; ADVERB: خیلی; USER: دیوانه, دیوانه وار, دیوانه است, دیوانه ای, دیوانه می

GT GD C H L M O
create /kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن; USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می

GT GD C H L M O
created /kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: ساخته; USER: ساخته, ایجاد, ایجاد شده, ایجاد می, را ایجاد

GT GD C H L M O
credit /ˈkred.ɪt/ = NOUN: اعتبار, نسیه, ستون بستانکار, خوشنامی, فام, اب رو; VERB: اعتقاد کردن, نسبت دادن, در ستون بستانکار وارد کردن; USER: اعتبار, اعتباری, های اعتباری, اعتباری و, وام و اعتبار

GT GD C H L M O
crm = USER: CRM, های CRM, CRM به, CRM را

GT GD C H L M O
curate /ˈkjʊə.rət/ = NOUN: معاون کشیش بخش; USER: معاون کشیش بخش, معاون کشیش

GT GD C H L M O
custom /ˈkʌs.təm/ = NOUN: رسم, سنت, عرف, مرسوم, عادت, حقوق گمرکی, برحسب عادت, خوی; USER: رسم, سفارشی, های سفارشی, سنت, عرف

GT GD C H L M O
customer /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری

GT GD C H L M O
customers /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از

GT GD C H L M O
customizable /ˈkʌstəmaɪzəbl/ = USER: قابل تنظیم, تنظیم, سفارشی, قابل تنظیم است, سفارشی سازی

GT GD C H L M O
d /əd/ = NOUN: حرف چهارم الفبای انگلیسی, علامت عدد 500 در اعداد رومی; USER: د, D, ت, D در, D به

GT GD C H L M O
dad /dæd/ = NOUN: پدر, بابا, پاپا, آقاجان; USER: پدر, پدرم, بابا, بابام

GT GD C H L M O
daily /ˈdeɪ.li/ = ADJECTIVE: روزانه, خرجی; ADVERB: یومیه, روزبروز, بطور یومیه; NOUN: روزنامه یومیه; USER: روزانه, روزمره, در روز, های روزانه, روزانه به

GT GD C H L M O
data /ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ; USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را

GT GD C H L M O
date /deɪt/ = NOUN: تاریخ, زمان, خرما, ملاقات, درخت خرما, نخل; VERB: تاریخ گذاشتن, تاریخ گذاردن, مدت معین کردن; USER: تاریخ, عضویت, تاریخ عضویت, زمان, خرما

GT GD C H L M O
dates /deɪt/ = NOUN: تاریخ, زمان, خرما, ملاقات, درخت خرما, نخل; USER: تاریخ, خرما, تاریخهای, تاریخ های, خرما به

GT GD C H L M O
day /deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم; USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در

GT GD C H L M O
dead /ded/ = ADJECTIVE: مرده, بی حس, بی روح, کهنه; USER: مرده, مردگان, مرده است, مرده را, های مرده

GT GD C H L M O
december /dɪˈsem.bər/ = NOUN: دسامبر

GT GD C H L M O
decide /dɪˈsaɪd/ = VERB: تصمیم گرفتن, فیصل دادن, فیصله کردن, قصد کردن, مصمم شدن, حل کردن; USER: تصمیم گیری, تصمیم بگیرند, تصمیم می گیرید, تصمیم بگیرند که, تصمیم می گیرند

GT GD C H L M O
decided /dɪˈsaɪ.dɪd/ = ADJECTIVE: مصمم, قطعی; USER: مصمم, تصمیم, تصمیم گرفت, تصمیم گرفتند, تصمیم گرفت که

GT GD C H L M O
decision /dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه; USER: تصمیم, تصمیم گیری, از تصمیم, تصمیم را, این تصمیم

GT GD C H L M O
decisions /dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه; USER: تصمیمات, تصمیم گیری, تصمیم گیری های, تصمیم های, تصمیم گیری در

GT GD C H L M O
deep /diːp/ = ADJECTIVE: عمیق, ژرف, عمقی, سیر, گود; USER: عمیق, های عمیق, عمقی, ژرف, در اعماق

GT GD C H L M O
deeply /ˈdiːp.li/ = ADVERB: عمیقا; USER: عمیقا, عمیق, را عمیقا, عمیقا در, ریشه ای عمیق

GT GD C H L M O
definition /ˌdef.ɪˈnɪʃ.ən/ = NOUN: تعریف, تعیین; USER: تعریف, تعریفی, به تعریف, تعیین, تعریف شده

GT GD C H L M O
delay /dɪˈleɪ/ = NOUN: تاخیر, تعلل, مکی; VERB: به تاخیر انداختن, عقب انداختن, معطل کردن, تاخیر کردن, بتاخیر انداختن, به تاخیر افتادن, معوق گذاردن; USER: تاخیر, به تاخیر بیاندازد, تاخیر می اندازد, به تاخیر می اندازد, به تاخیر انداختن

GT GD C H L M O
delight /dɪˈlaɪt/ = NOUN: لذت, شوق, خوشی, حیرت, طرب, سرور; VERB: دلشاد کردن, لذت دادن, محظوظ کردن; USER: لذت, شوق, لذت دادن, دلشاد کردن, محظوظ کردن

GT GD C H L M O
deliver /dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن; USER: ارائه, تحویل, رساندن, تحویل می, را ارائه

GT GD C H L M O
demo /ˈdem.əʊ/ = USER: نسخه ی نمایشی, دمو, آزمایشی, ی نمایشی, های دمو

GT GD C H L M O
demos /ˈdem.əʊ/ = NOUN: توده مردم, قاطبه مردم, جمهور; USER: توده مردم, دموی, های نمایشی, قاطبه مردم, جمهور

GT GD C H L M O
deployed /dɪˈplɔɪ/ = VERB: گسترش یافتن, بحالت صف دراوردن, قرار دادن قشون; USER: مستقر, اعزام, مستقر شده, مستقر در, مستقر می

GT GD C H L M O
deposit /dɪˈpɒz.ɪt/ = NOUN: سپرده, ته نشین, بیعانه, پول, ته نشست, گرو; VERB: سپردن, گذاشتن, تهنشین کردن, کنار گذاشتن, ذخیره سپردن, به حساب بانک گذاشتن; USER: سپرده, کانسار, سپردن, سپرده گذاری, سپرده را

GT GD C H L M O
design /dɪˈzaɪn/ = NOUN: طرح, نقشه, زمینه, تدبیر, قصد, خیال, طراح ریزی; VERB: طرح کردن, قصد کردن, تخصیص دادن, تدبیر کردن; USER: طرح, طراحی, های طراحی, طراحی و, طراحی شده

GT GD C H L M O
designed /dɪˈzaɪn/ = ADJECTIVE: عمدی; USER: طراحی, طراحی شده, طراحی شده است, طراحی شده اند, های طراحی شده

GT GD C H L M O
designs /dɪˈzaɪn/ = NOUN: طرح, نقشه, زمینه, تدبیر, قصد, خیال, طراح ریزی; USER: طرح, طراحی, طرح ها, طراحی های, از طرح

GT GD C H L M O
details /ˈdiː.teɪl/ = NOUN: اقلام ریز; USER: جزئیات, جزئیات بیشتر, به جزئیات, جزئیات بیشتر به

GT GD C H L M O
development /dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی; USER: توسعه, رشد, پیشرفت, ایجاد, نمو

GT GD C H L M O
device /dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه; USER: دستگاه, وسیله, دستگاه های, از دستگاه, دستگاه به

GT GD C H L M O
dialogue /ˈdaɪ.ə.lɒɡ/ = NOUN: گفتگو, گفت و شنود, محاوره, صحبت, سخن, مکالمهء دو نفری, مکالمات ادبی و دراماتیک, هم سخنی, صحبت دونفری; USER: گفتگو, گفت و گو, گفت و شنود, گفت وگو, گفت و گوی

GT GD C H L M O
dictate /dɪkˈteɪt/ = VERB: دیکته کردن, با صدای بلند خواندن, امر کردن; USER: دیکته کردن, دیکته, دیکته کند, تعیین می کند, با صدای بلند خواندن

GT GD C H L M O
did /dɪd/ = VERB: انجام داد, کرد; USER: کرد, بود, انجام داد, انجام دادند, انجام دادیم

GT GD C H L M O
difference /ˈdɪf.ər.əns/ = NOUN: تفاوت, تفاوت, اختلاف, فرق, تفاضل, مابهالتفاوت, تمیز; USER: تفاوت, اختلاف, فرق, تفاضل

GT GD C H L M O
different /ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر; USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت

GT GD C H L M O
difficult /ˈdɪf.ɪ.kəlt/ = ADJECTIVE: مشکل, دشوار, سخت, صعب, سخت گیر, معضل, گرفتگیر, پر اشکال, ژرف, غامض, پر دردسر, پر زحمت; USER: دشوار, مشکل, سخت, دشوار است, مشکل است

GT GD C H L M O
difficulties /ˈdifikəltē/ = NOUN: مشکلات, رنج; USER: مشکلات, مشکلاتی, با مشکلات, از مشکلات, دشواری های

GT GD C H L M O
dimensions /ˌdaɪˈmen.ʃən/ = NOUN: ابعاد, بعد, اندازه, اهمیت, میزان; USER: ابعاد, بعد, در ابعاد, با ابعاد, از ابعاد

GT GD C H L M O
dinner /ˈdɪn.ər/ = NOUN: شام, ناهار, ناهار, مهمانی, غذای مفصل; USER: شام, صرف شام, ناهار, مهمانی, صرف شام به

GT GD C H L M O
director /daɪˈrek.tər/ = NOUN: کارگردان, مدیر, رئيس, هدایتکننده, متصدی, اداره کننده, فرنشین; USER: مدیر, کارگردان, رئيس

GT GD C H L M O
directory /dɪˈrek.tər.i/ = NOUN: فهرست راهنما, کتاب راهنما; USER: دایرکتوری, پوشه, شاخه, دایرکتوری را, در دایرکتوری

GT GD C H L M O
disclose /dɪˈskləʊz/ = VERB: فاش کردن, باز کردن, اشکار کردن; USER: فاش کردن, فاش, افشا, را فاش, را افشا

GT GD C H L M O
discovery /dɪˈskʌv.ər.i/ = NOUN: کشف, اکتشاف, یابنده, پی بری; USER: کشف, اکتشاف, کشف شده, این کشف

GT GD C H L M O
discussion /dɪˈskʌʃ.ən/ = NOUN: گفتگو, مباحثه, بررسی, مذاکره, مناظره, بحی, بحی و جدل; USER: گفتگو, بحث, مباحثه, بررسی, مذاکره

GT GD C H L M O
distinct /dɪˈstɪŋkt/ = ADJECTIVE: متمایز, مجزا, متفاوت, واضح, روشن; USER: متمایز, مجزا, متفاوت, متمایز است, واضح

GT GD C H L M O
distributed /dɪˈstrɪb.juːt/ = ADJECTIVE: توزیع شده, مقسوم; USER: توزیع شده, توزیع, توزیع می, توزیع شده است, های توزیع

GT GD C H L M O
do /də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید; USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام

GT GD C H L M O
does /dʌz/ = VERB: میکند; USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد

GT GD C H L M O
doesn /ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد

GT GD C H L M O
dogs /dɒn/ = NOUN: سگ, سگ نر, میله قلاب دار, گیره; USER: سگ, سگها, سگ ها, سگ های, سگ به

GT GD C H L M O
doing /ˈduː.ɪŋ/ = NOUN: عمل; ADJECTIVE: فاعل; USER: عمل, انجام, انجام می دهند, انجام می, انجام این کار

GT GD C H L M O
dollars /ˈdɒl.ər/ = NOUN: دلار, ورم پوست ذکر; USER: دلار, دلار در, ها دلار, دلار به, دلار را

GT GD C H L M O
domain /dəˈmeɪn/ = NOUN: دامنه, حوزه, قلمرو, دایره, ملک, زمین, املاک خالصه; USER: دامنه, حوزه, قلمرو, دامنه را, دامنه های

GT GD C H L M O
domains /dəˈmeɪn/ = NOUN: دامنه, حوزه, قلمرو, دایره, ملک, زمین, املاک خالصه; USER: حوزه, دامنه, حوزه های, دامنه های, حوزه ها

GT GD C H L M O
don /dɒn/ = VERB: پوشیدن, برتن کردن; NOUN: آقا, لرد یا نجیب زاده, سالار, رئیس یا استاد یا عضو دانشکده; USER: آقا, دان, دون, برتن کردن, پوشیدن

GT GD C H L M O
done /dʌn/ = ADJECTIVE: انجام شده, وقوع یافته; USER: انجام شده, انجام, انجام داده, انجام می شود, انجام شده است

GT GD C H L M O
dot /dɒt/ = NOUN: نقطه, لکه, خال; VERB: نقطه دار کردن; USER: نقطه, نقطهای, نقطه ای, لکه

GT GD C H L M O
doubt /daʊt/ = NOUN: شک, تردید, شبهه, گمان, نا معلومی, دو دلی; VERB: شک داشتن, تردید کردن, مظنون بودن; USER: شک, تردید, شک دارم, شک و تردید, شک دارند

GT GD C H L M O
down /daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین; ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر; NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود; PREPOSITION: زیر; USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می

GT GD C H L M O
draw /drɔː/ = NOUN: قرعه کشی, کشش; VERB: کشیدن, رسم کردن, بیرون کشیدن, نزدیک کردن, طرح کردن, منقوش کردن, قرعه کشیدن, دریافت کردن, گرفتار کردن, طراحی کردن; USER: قرعه کشی, جلب, منظور جلب, کشیدن, در قرعه کشی

GT GD C H L M O
drill /drɪl/ = NOUN: مته, تمرین, مشق, مشق نظامی; VERB: تمرین کردن, مته زدن, تعلیم دادن, تمرین دادن, مشق دادن, ممارست کردن; USER: تمرین, مته, مشق, مته زدن, تمرین دادن

GT GD C H L M O
drive /draɪv/ = VERB: راندن, بردن, اتومبیل راندن, تحریک کردن, عقب نشاندن, کوبیدن; USER: راندن, رانندگی, رانندگی کنید, رانندگی می, رانندگی در

GT GD C H L M O
driven /ˈdrɪv.ən/ = VERB: راندن, بردن, اتومبیل راندن, تحریک کردن, عقب نشاندن, کوبیدن; USER: رانده, رانده شده, هدایت می شود, رانده می شود, رانده می

GT GD C H L M O
driver /ˈdraɪ.vər/ = NOUN: راننده, محرک, شوفر, سورچی, گاری چی; USER: راننده, درایور, راننده به, محرک, راننده را

GT GD C H L M O
drives /ˈdraɪ.vər/ = USER: درایوهای, درایو, دیسک, دیسک های, درایو ها

GT GD C H L M O
drop /drɒp/ = NOUN: قطره, افت, سقوط, افتادن, چکه, ژیگ, اب نبات, قطع مراوده, سرشک; VERB: رها کردن, انداختن, چکیدن, از قلم انداختن, ژوشیدن, سقوط کردن; USER: رها کردن, قطره, افت, سقوط, انداختن

GT GD C H L M O
dropped /drɒp/ = VERB: رها کردن, انداختن, چکیدن, از قلم انداختن, ژوشیدن, سقوط کردن; USER: کاهش یافته است, کاهش یافته, کاهش, کاهش یافت, کاهش یافته و

GT GD C H L M O
e /iː/ = NOUN: پنجمین حرف الفبای انگلیسی; USER: الکترونیکی, E, الکترونیک, های الکترونیکی, تجارت الکترونیک

GT GD C H L M O
each /iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی; PRONOUN: هر یک; USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر

GT GD C H L M O
early /ˈɜː.li/ = ADJECTIVE: اولیه, زود, مربوط به قدیم; ADVERB: در اوایل, در ابتدا, بزودی; USER: در اوایل, اوایل, اولیه, زود, زود هنگام

GT GD C H L M O
easily /ˈiː.zɪ.li/ = ADVERB: به اسانی, باسانی, سبک; USER: به آسانی, آسانی, به آسانی می, به راحتی قابل, را به راحتی

GT GD C H L M O
editorially /ˌed.ɪˈtɔː.ri.ə.laɪz/ = USER: در سرمقاله, سرمقاله, سرمقاله خود,

GT GD C H L M O
effect /ɪˈfekt/ = NOUN: اثر, نتیجه, مفهوم, نیت, کار موثر; VERB: اجرا کردن, عملی کردن; USER: اثر, تاثیر, اثرات, تأثیر

GT GD C H L M O
effectively /ɪˈfek.tɪv.li/ = USER: به طور موثر, موثر, طور موثر, طور موثر به, به طور مؤثر

GT GD C H L M O
either /ˈaɪ.ðər/ = ADJECTIVE: این و ان, هر یک از دو تا; USER: هر دو, یا, یا به, هر کدام, یا از

GT GD C H L M O
email /ˈiː.meɪl/ = USER: ایمیل, ایمیل به, پست الکترونیک, به ایمیل, به ایمیل یک

GT GD C H L M O
embrace /ɪmˈbreɪs/ = VERB: پذیرفتن, در اغوش گرفتن, بغل کردن, شامل بودن, در بر گرفتن; NOUN: اغوش; USER: پذیرفتن, آغوش, در آغوش, را در آغوش, اغوش

GT GD C H L M O
emotional /ɪˈməʊ.ʃən.əl/ = USER: عاطفی, احساسی, هیجانی, های عاطفی, های احساسی

GT GD C H L M O
employee /ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو; USER: کارمند, کارکنان, از کارکنان, کارگر, مستخدم

GT GD C H L M O
enable /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: قادر ساختن, فعال کردن, را قادر, قادر می سازد, را قادر می سازد

GT GD C H L M O
enabled /ɪˈneɪ.bl̩d/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: فعال, را فعال کنید, فعال شده, خود فعال کنید, را قادر ساخت

GT GD C H L M O
enables /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, را قادر, را قادر میسازد, قادر می سازد که

GT GD C H L M O
end /end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام; VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن; USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه

GT GD C H L M O
ends /end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام, عاقبت, غایت; USER: به پایان می رسد, پایان می رسد, پایان می یابد, خاتمه می یابد, پایان می رسد در

GT GD C H L M O
engagement /enˈgājmənt/ = NOUN: نامزدی, اشتغال, سرگرمی, عهده; USER: نامزدی, تعامل, مشارکت, درگیری, اشتغال

GT GD C H L M O
english /ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی; VERB: بانگلیسی دراوردن; ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی

GT GD C H L M O
enhances /ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن; USER: را افزایش می دهد, افزایش, بهبود می بخشد, باعث افزایش, افزایش می دهد

GT GD C H L M O
enough /ɪˈnʌf/ = ADJECTIVE: کافی, بسنده, بقدر کفایت, باندازه ء کافی; ADVERB: بس, نسبتا, باندازه, انقدر, باندازه ء کافی; USER: کافی, اندازه کافی, به اندازه کافی, اندازه کافی به, بس

GT GD C H L M O
ensure /ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در; USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از

GT GD C H L M O
enter /ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن; USER: وارد شدن, وارد, وارد کنید, را وارد کنید, را وارد نمایید

GT GD C H L M O
entering /ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن; USER: ورود, ورود به, وارد کردن, از ورود, از ورود به

GT GD C H L M O
enterprise /ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز; USER: سرمایه گذاری, سازمانی, شرکت, های سازمانی, سرمایه گذاری در

GT GD C H L M O
enterprises /ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز; USER: شرکت, شرکت های, موسسات, شرکت ها, از شرکت

GT GD C H L M O
entertainment /ˌentərˈtānmənt/ = NOUN: سرگرمی, پذیرایی, مهمانی, مشغولیت; USER: سرگرمی, سرگرمی های, سرگرم کننده, های سرگرمی, سرگرمی ها

GT GD C H L M O
entropy /ˈentrəpē/ = NOUN: واحد اندازهگیری ترمودینامیک; USER: آنتروپی, انتروپی, آنتروپی در, آنتروپ, با آنتروپی"

GT GD C H L M O
equal /ˈiː.kwəl/ = ADJECTIVE: برابر, مساوی, یکسان, متساوی, همگن, همانند, متوازن, موازی, شبیه, مقابل, متعادل; VERB: مساوی بودن; USER: برابر, مساوی, معادل, برابر با, یکسان

GT GD C H L M O
essentially /ɪˈsen.ʃəl.i/ = USER: اساسا, اصل, در اصل, اساسا به

GT GD C H L M O
etc /ɪt.ˈset.ər.ə/ = USER: و غیره, غیره, غیره را, و غیره را

GT GD C H L M O
even /ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه; NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت; ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح; VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن; USER: حتی, و حتی, حتی در, هم

GT GD C H L M O
evening /ˈiːv.nɪŋ/ = NOUN: شب, عصر, شام, غروب, سرشب; USER: شب, عصر, غروب, شام, بعد از ظهر

GT GD C H L M O
ever /ˈev.ər/ = ADVERB: همیشه, هرگز, همواره, هیچ, اصلا, در هر صورت; USER: همیشه, تا کنون, هرگز, تا به حال, همواره

GT GD C H L M O
every /ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی; PRONOUN: هر که; USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر

GT GD C H L M O
everybody /ˈev.riˌbɒd.i/ = PRONOUN: هر کسی, هر کس; USER: هر کس, همه, هر کسی, همه را, به همه

GT GD C H L M O
everyday /ˈev.ri.deɪ/ = USER: روزمره, هر روز, های روزمره, روزمره را, روزمره است

GT GD C H L M O
everyone /ˈev.ri.wʌn/ = PRONOUN: هر کس, هر کسی; USER: هر کس, همه, هر کسی, هر کس می, هر کس که

GT GD C H L M O
everything /ˈev.ri.θɪŋ/ = PRONOUN: همه چیز; USER: همه چیز, همه چیز را, همه چیز به, همه چیز در, که همه چیز

GT GD C H L M O
evolution /ˌiː.vəˈluː.ʃən/ = NOUN: تکامل, تحول, سیر تکاملی, تکامل تدریجی, فرگشت, چرخش, تغییر شکل, فرضیه سیرتکامل, حرکت دورانی; USER: تکامل, تحول, سیر تکاملی, فرگشت, تکامل تدریجی

GT GD C H L M O
evolve /ɪˈvɒlv/ = VERB: در اوردن, گشادن, بیرون دادن, استنتاج کردن, نمو کردن; USER: در اوردن, تکامل, تکامل پیدا, متحول می شه, تکامل می یابند

GT GD C H L M O
evolved /ɪˈvɒlvd/ = VERB: در اوردن, گشادن, بیرون دادن, استنتاج کردن, نمو کردن; USER: تکامل, تکامل یافته, تکامل یافته است, تکامل پیدا, تکامل یافته اند

GT GD C H L M O
exactly /ɪɡˈzækt.li/ = ADVERB: کاملا, بدرستی, عینا, یکسره, بکلی, چنین است; USER: کاملا, دقیقا, دقیقا همان, دقیقا به, را دقیقا

GT GD C H L M O
example /ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت; VERB: با مثال و نمونه نشان دادن; USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مثل

GT GD C H L M O
examples /ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت; USER: نمونه, مثال, نمونه های, نمونه هایی, مثال های

GT GD C H L M O
except /ɪkˈsept/ = PREPOSITION: جز, بجز, غیر, غیر از, باستثنای, سوای; ADVERB: مگر; VERB: مستثنی کردن, مشمول نکردن, اعتراض کردن; USER: جز, بجز, مگر, غیر, غیر از

GT GD C H L M O
excited /ɪkˈsaɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: برانگیخته, پر هیجان, مشتعل; USER: برانگیخته, هیجان زده, هیجان زده است, بسیار هیجان زده, را هیجان زده

GT GD C H L M O
exciting /ɪkˈsaɪ.tɪŋ/ = ADJECTIVE: مهیج; USER: مهیج, هیجان انگیز, هیجان انگیز است, های هیجان انگیز, هیجان انگیز را

GT GD C H L M O
exclusively /ikˈsklo͞osəvlē/ = ADVERB: منحصرا, تنها, دو بدو; USER: منحصرا, تنها, منحصرا از, طور انحصاری به, به طور انحصاری به

GT GD C H L M O
exist /ɪɡˈzɪst/ = VERB: وجود داشتن, بودن, زیستن, موجود بودن; USER: وجود داشته باشد, وجود, وجود دارد, وجود داشته, وجود دارند

GT GD C H L M O
existing /ɪɡˈzɪs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: موجود; USER: موجود, های موجود, موجود در, موجود را, های موجود در

GT GD C H L M O
expense /ɪkˈspens/ = NOUN: هزینه, خرج, مصرف, بر امد; USER: هزینه, خرج, با هزینه, مصرف, هزینه ها

GT GD C H L M O
expensed /ɪkˈspens/ = USER: هIینه می'ود,

GT GD C H L M O
expenses /ɪkˈspens/ = NOUN: مخارج, مصرف; USER: مخارج, هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای

GT GD C H L M O
expensing /ɪkˈspens/ = USER: های expensing,

GT GD C H L M O
experience /ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی; VERB: تجربه کردن, تحمل کردن, کشیدن; USER: تجربه, تجربه ای, را تجربه, از تجربه, تجربه های

GT GD C H L M O
experiences /ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی; USER: تجربه, تجارب, تجربیات, ها تجارب, تجربه های

GT GD C H L M O
expertise /ˌek.spɜːˈtiːz/ = NOUN: خبرگی; USER: تخصص, تخصص های, تجربه و تخصص, تخصص ها, به تخصص

GT GD C H L M O
extending /ɪkˈstend/ = VERB: توسعه دادن, دراز کردن, رساندن, ادامه دادن, طولانی کردن, تمدید کردن, طول دادن, منبسط کردن, بزرگ کردن; USER: گسترش, توسعه, بسط, تمدید, افزایش

GT GD C H L M O
eye /aɪ/ = NOUN: چشم, بینایی, دیده, کاراگاه, عین, دهانه, سوراخ سوزن, مرکز هر چیزی, باجه, دکمه یا گره سیب زمینی; VERB: دیدن, نگاه کردن, پاییدن; USER: چشم, چشم و, چشم به, چشم را, چشم ها

GT GD C H L M O
facilitate /fəˈsɪl.ɪ.teɪt/ = VERB: تسهیل کردن, کمک کردن, اسان کردن; USER: تسهیل, را تسهیل, تسهیل در, تسهیل می, را تسهیل می

GT GD C H L M O
fact /fækt/ = NOUN: واقعیت, حقیقت, عمل, وجود مسلم; USER: حقیقت, واقع, واقعیت, این واقعیت, واقعیت این

GT GD C H L M O
fall /fɔːl/ = NOUN: سقوط, پاییز, نزول, افت, افتادن, خزان, فروکش, هبوط, زوال, ابشار; VERB: سقوط کردن, ویران شدن, پایین امدن, تنزل کردن, چکیدن; USER: سقوط, پاییز, می گیرند, قرار می گیرند, افتادن

GT GD C H L M O
familiar /fəˈmɪl.i.ər/ = NOUN: مانوس; ADJECTIVE: اشنا, خودمانی, وارد در; USER: مانوس, آشنا, آشنایی, آشنا شده, آشنا به

GT GD C H L M O
fan /fæn/ = NOUN: پنکه, پروانه, بادزن, باد بزن, تماشاچی ورزش دوست, هیکل; VERB: باد زدن, وزیدن بر; USER: پنکه, فن, طرفداران, فن های, پروانه

GT GD C H L M O
fandango /fænˈdæŋ.ɡəʊ/ = USER: فاندانگو, فاندانگو به, Fandango میخرید, Fandango این, iرگرمی فیلم Fandango,

GT GD C H L M O
far /fɑːr/ = ADVERB: بسیار, خیلی, دور از, زیاد, بعلاوه; ADJECTIVE: دور دست, بعید; USER: دور از, دور, بسیار, به مراتب, به دور

GT GD C H L M O
fargo = USER: فارگو, FARGO

GT GD C H L M O
fashion /ˈfæʃ.ən/ = NOUN: روش, سبک, طرز, طریق, اسلوب, طریقه, عنوان; VERB: ساختن, درست کردن, بشکل در اوردن; USER: روش, مد, مد روز, های مد, سبک

GT GD C H L M O
fast /fɑːst/ = ADJECTIVE: سریع, تند, فوری, تندرو, سریع السیر, سفت, رنگ نرو, عجول, سبک; NOUN: روزه; VERB: روزه گرفتن; ADVERB: بسرعت; USER: سریع, به سرعت, روزه, تند, سریع است

GT GD C H L M O
faster /fɑːst/ = USER: سریعتر, برابر سریعتر, سریع تر, سریع, سریعتر از

GT GD C H L M O
favorite /ˈfeɪ.vər.ɪt/ = ADJECTIVE: مطلوب, محبوب, برگزیده; NOUN: سوگلی, خاصگی, عزیز دردانه, ندیمه; USER: محبوب, مورد علاقه, علاقه, های مورد علاقه, مطلوب

GT GD C H L M O
features /ˈfiː.tʃər/ = NOUN: سیما; USER: ویژگی های, ویژگی, امکانات, از ویژگی های, از ویژگی

GT GD C H L M O
feel /fiːl/ = VERB: احساس کردن, حس کردن, لمس کردن, محسوس شدن; USER: احساس, احساس می, احساس می کنید, را احساس, احساس راحتی کنید

GT GD C H L M O
feels /fiːl/ = USER: احساس, احساس می کند, احساس می, احساس میکند, را احساس می کند

GT GD C H L M O
fees /fē/ = NOUN: دستمزد, پرداخت, شهریه, پول, اجرت, پاداش, مزد, پردازه, پردازانه, امتیاز; USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, حق الزحمه, پرداخت هزینه

GT GD C H L M O
felt /felt/ = NOUN: نمد, پشم مالیده ونمد شده; VERB: نمدپوش کردن; USER: نمد, احساس, احساس می, احساس کردند, احساس کردم

GT GD C H L M O
few /fjuː/ = ADJECTIVE: معدود, کمی از; ADVERB: اندک, اندکی از; NOUN: کم, مقدار ناچیز; USER: کمی از, چند, معدود, کم, اندک

GT GD C H L M O
figure /ˈfɪɡ.ər/ = NOUN: شکل, عدد, رقم, شخص, نقش, صورت, پیکر, ظاهر, طرح, فرم; VERB: کشیدن, تصویر کردن, مجسم کردن, حساب کردن, شمردن; USER: شکل, کشف, رقم, از شکل, را کشف

GT GD C H L M O
figured /ˈfɪɡ.ər/ = VERB: کشیدن, تصویر کردن, مجسم کردن, حساب کردن, شمردن; USER: نمیفهمد, کرلی, شکل, فجرد, figured این

GT GD C H L M O
files /faɪl/ = NOUN: اوراق; USER: فایل, فایل های, فایل ها, فایلهای, فایلها را

GT GD C H L M O
films /fɪlm/ = NOUN: فیلم, سینما, فیلم عکاسی, غشا, فیلم سینما, پرده نازک, تاری چشم, ساختمان لیفی ورشتهای; USER: فیلم, فیلم های, فیلمهای, فیلم ها, فیلم هایی

GT GD C H L M O
final /ˈfaɪ.nəl/ = ADJECTIVE: نهایی, پایانی, قطعی, اخرین, غایی, قاطع; NOUN: خاتمه; USER: نهایی, پایانی, نهایی را, نهایی است, قطعی

GT GD C H L M O
find /faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن; NOUN: یابنده, چیز یافته; USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا

GT GD C H L M O
first /ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی; ADVERB: اولا; USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست

GT GD C H L M O
fish /fɪʃ/ = NOUN: ماهی, انواع ماهیان, صید از آب, پشت بند; VERB: ماهی گرفتن, ماهی صید کردن, بست زدن به, جستجو کردن; USER: ماهی, ماهی های, ماهی ها, ماهی به, ماهی را

GT GD C H L M O
fit /fɪt/ = ADJECTIVE: مناسب, سازگار, شایسته, تندرست, در خور, مستعد; NOUN: حمله, غش, بیهوشی; VERB: متناسب کردن, خوردن, مجهز کردن; USER: مناسب, جا, متناسب, جا داد, متناسب با

GT GD C H L M O
fits /fit/ = NOUN: حمله, غش, بیهوشی, تشنج, هیجان, بند, قسمتی از شعر یا سرود; USER: متناسب با, متناسب, را متناسب, جا می گیرد, را متناسب با

GT GD C H L M O
five /faɪv/ = عدد پنج; USER: پنج, و پنج, از پنج, پنج نفر, پنج تن

GT GD C H L M O
fix /fɪks/ = VERB: درست کردن, تعمیر کردن, ثابت شدن, ثابت ماندن, مقرر داشتن, معین کردن, کار گذاشتن, نصب کردن; NOUN: گیر, حیص و بیص, تنگنا, افیون; USER: تعمیر, رفع, حل, ثابت, را تعمیر

GT GD C H L M O
flow /fləʊ/ = NOUN: جریان, گردش, روند, رودخانه, روانی, مد, مد, بده, باطلاق; VERB: جاری بودن, روان شدن, سلیس بودن, شریدن, فروهشتن; USER: جریان, گردش, روند, جریان را, جریان های

GT GD C H L M O
flows /fləʊ/ = NOUN: جریان, گردش, روند, رودخانه, روانی, مد, مد, بده, باطلاق; USER: جریان, جریان های, جریانات, جریان ها, جریان می یابد

GT GD C H L M O
fluent /ˈfluː.ənt/ = ADJECTIVE: روان, سلیس; USER: روان, مسلط, مسلط به, سلیس, مسلط به زبان

GT GD C H L M O
focus /ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب; VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن; USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید

GT GD C H L M O
focused /ˈfəʊ.kəst/ = USER: متمرکز, تمرکز, متمرکز شده, متمرکز شده است, متمرکز است

GT GD C H L M O
folks /fəʊk/ = NOUN: مردم, گروه, خلق, قوم و خویش, ملت; USER: مردمی, از مردمی, مردمی در, مردمی که, مردمی را

GT GD C H L M O
follow /ˈfɒl.əʊ/ = VERB: دنبال کردن, پیروی کردن, تعقیب کردن, پیروی کردن از, متابعت کردن, فهمیدن, درک کردن, در ذیل امدن; NOUN: استنباط; USER: دنبال کردن, دنبال, را دنبال, به دنبال, دنبال کنید

GT GD C H L M O
for /fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای; CONJUNCTION: زیرا که; USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای

GT GD C H L M O
force /fɔːs/ = NOUN: زور, نیرو, تحمیل, قوا, شدت, جبر, شدت عمل, نفوذ, بردار نیرو; VERB: مجبور کردن, راندن, قفل را شکستن; USER: مجبور, وادار, را مجبور, را وادار, وادار کردن

GT GD C H L M O
forecast /ˈfɔː.kɑːst/ = NOUN: پیش بینی, پیش بینی وضع وا یا حوادی; VERB: پیش بینی کردن, طالع دیدن, از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن; USER: پیش بینی, بینی, پیش بینی به مدت, پیش بینی به, پیش بینی های

GT GD C H L M O
forming /fôrm/ = VERB: شکل گرفتن, ساختن, متشکل کردن, تشکیل دادن, قالب کردن, پروردن, سرشتن, فرم دادن, بشکل در اوردن; USER: تشکیل, شکل گیری, شکل دادن, تشکیل دهنده, تشکیل می

GT GD C H L M O
fortunate /ˈfɔː.tʃən.ət/ = ADJECTIVE: خوش شانس, خوشبخت, خوب, مساعد, خوشحال, فرخ; USER: خوش شانس, خوشبخت, خوشبخت خوشبخته, خوش شانس بود, خوش شانس است

GT GD C H L M O
fortune /ˈfɔː.tʃuːn/ = NOUN: ثروت, بخت, شانس, طالع, دارایی, خوش بختی, بحی واقبال, مال, اتفاق افتادن; VERB: مقدر شدن; USER: ثروت, بخت, شانس, طالع, دارایی

GT GD C H L M O
forward /ˈfɔː.wəd/ = ADVERB: جلو, به جلو, پیش, به پیش, بطرف جلو, ببعد; ADJECTIVE: جلوی, گستاخ, جسور; VERB: ارسال کردن, رساندن, جلوانداختن, فرستا دن; NOUN: بازی کن ردیف جلو; USER: به جلو, جلو, رو به جلو, پیش, به پیش

GT GD C H L M O
found /faʊnd/ = VERB: بنیاد نهادن, تاسیس کردن, ریختن, قالب کردن, ذوب کردن, قالب ریزی کردن, ساختن, پایه زدن, تشکیل دادن, ساختمان کردن, بر پا کردن; NOUN: ریخته گری; ADJECTIVE: مکتشف; USER: یافت, پیدا, در بر داشت, یافت می, یافت شده

GT GD C H L M O
founder /ˈfaʊn.dər/ = NOUN: موسس, بنیان گذار, بانی, برپا کننده, ریخته گر, قالب گیر; VERB: از پا افتادن, لنگ شدن, فرو ریختن, خیط و پیت شدن, خیط و پیت کردن, سر خوردن, فرو رفتن, فرو نشستن; USER: موسس, بنیانگذار, مؤسس, بنیان گذار, بانی

GT GD C H L M O
founders /ˈfaʊn.dər/ = NOUN: موسس, بنیان گذار, بانی, برپا کننده, ریخته گر, قالب گیر; USER: بنیانگذاران, بنیان گذاران, مؤسسان, موسسان, پایه گذاران

GT GD C H L M O
four /fɔːr/ = عدد چهار; USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار

GT GD C H L M O
franchise /ˈfræn.tʃaɪz/ = VERB: حق رای دادن, ازاد کردن; NOUN: حق رای, حق مخصوص; USER: حق رای دادن, حق رای, حق رای دادن و, های حق رای, ازاد کردن

GT GD C H L M O
friend /frend/ = NOUN: دوست, رفیق, یار, مانوس; VERB: دوست کردن, یاری نمودن; USER: دوست, دوستان, از دوستان, به دوست, دوست و

GT GD C H L M O
friends /frend/ = NOUN: دوست, رفیق, یار, مانوس; USER: دوستان, دوستانش, از دوستان, به دوستان, دوستان و

GT GD C H L M O
friendship /ˈfrend.ʃɪp/ = NOUN: دوستی, رفاقت, مودت, محبت, اشنایی, تولی, خصوصیات, مراوده; USER: دوستی, رفاقت, دوستی را, به دوستی, مودت

GT GD C H L M O
from /frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه; USER: از, را از, که از, ها از, و از

GT GD C H L M O
fruit /fruːt/ = NOUN: میوه, ثمر, سود, فایده, شایه, بار; VERB: میوه دادن; USER: میوه, میوه های, میوه ها, میوه جات, میوه و

GT GD C H L M O
frustrations /frʌsˈtreɪ.ʃən/ = NOUN: نا امیدی, محرومیت, خنثی سازی, عقیم گذاری, محروم سازی; USER: سرخوردگی, ناکامی, ناکامی های, ناکامی ها, از سرخوردگی

GT GD C H L M O
full /fʊl/ = ADJECTIVE: پر, کامل, کامل, تمام, مملو, انباشته, سیر, مفصل, لبریز, بالغ, مطلق, رسیده, اکنده; NOUN: فول, پری; USER: کامل, پر, تمام, مملو, فول

GT GD C H L M O
fun /fʌn/ = NOUN: سرگرمی, بازی, شوخی, خوشی, بازیچه; VERB: شوخی کردن; USER: سرگرمی, سرگرم کننده, های سرگرم کننده, شوخی, سرگرم کننده را

GT GD C H L M O
functionality /ˌfʌŋk.ʃənˈæl.ə.ti/ = USER: قابلیت, عملکرد, قابلیت های, از قابلیت, از قابلیت های

GT GD C H L M O
funnel /ˈfʌn.əl/ = NOUN: قیف, دودکش, بادگیر, عضو یا اندام قیفی شکل; VERB: شکل قیفی داشتن, باریک شدن; USER: قیف, باریک شدن, دودکش, شکل قیفی داشتن, عضو یا اندام قیفی شکل

GT GD C H L M O
fur /fɜːr/ = NOUN: خز, جامه خزدار; VERB: خزدار کردن, خز دوختن, باردار شدن; USER: خز, پوست, خز را, خز به, خز از

GT GD C H L M O
future /ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده; NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه; USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده

GT GD C H L M O
games /ɡeɪm/ = NOUN: بازی, مسابقه, شکار, سرگرمی, شوخی, جانور شکاری, یک دور بازی, مسابقه های ورزشی; USER: بازی, بازی های, بازی ها, بازیهای, بازی در

GT GD C H L M O
general /ˈdʒen.ər.əl/ = ADJECTIVE: عمومی, کلی, عام, همگانی, جامع, متداول, معمولی, همگان, قابل تعمیم; NOUN: ژنرال, ارتشبد, مرشد, سر کرده; USER: عمومی, طور کلی, کلی, به طور کلی, عام

GT GD C H L M O
generalize /ˈdʒen.ə r.ə.laɪz/ = VERB: تعمیم دادن, عمومی کردن, عمومیت دادن, بطور عام گفتن, کلیت بخشیدن; USER: تعمیم دادن, عمومی کردن, عمومیت دادن, بطور عام گفتن, کلیت بخشیدن

GT GD C H L M O
generally /ˈdʒen.ə r.əl.i/ = ADVERB: عموما, معمولا, بطور کلی; USER: عموما, به طور کلی, معمولا, بطور کلی, به طور کلی به

GT GD C H L M O
generated /ˈjenəˌrāt/ = ADJECTIVE: مولود; USER: تولید, ایجاد, تولید می, ایجاد شده, تولید می شود

GT GD C H L M O
generic /dʒəˈner.ɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, کلی, نوعی, جنسی, وابسته به تیره; USER: عمومی, کلی, ژنریک, های عمومی, عمومی است

GT GD C H L M O
gentleman /ˈdʒen.tl̩.mən/ = NOUN: آقا, شخص محترم, ادم با تربیت; USER: آقا, نجیب زاده, نجیب, مرد نجیب زاده, شخص محترم

GT GD C H L M O
genuinely /ˈdʒen.ju.ɪn/ = USER: واقعا, حقیقتا, واقعا در, واقعا می, واقعا به

GT GD C H L M O
get /ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن; NOUN: زایش, تولد; USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت

GT GD C H L M O
give /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن; NOUN: دهش; USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید

GT GD C H L M O
given /ˈɡɪv.ən/ = ADJECTIVE: داده, معین, معلوم, مبتلا; NOUN: معتاد; USER: داده, داده شده, با توجه به, داده می شود, داده شده است

GT GD C H L M O
gives /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن; USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و

GT GD C H L M O
giving /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن; USER: دادن, ارائه, دادن به, با دادن, از دادن

GT GD C H L M O
glad /ɡlæd/ = ADJECTIVE: خوشحال, خرسند, شاد, خشنود, خوشنود, خوش وقت, مسرور, محظوظ; USER: خوشحال, خوشحالم, من خوشحالم, شاد, خرسند

GT GD C H L M O
glimpse /ɡlɪmps/ = NOUN: لمحه, نگاه کم, نگاه انی, نظر اجمالی, نگاه سریع; VERB: نگاه اجمالی کردن, اجمالا دیدن, بیک نظر دیدن, اتفاقا دیدن; USER: نظر اجمالی, نگاه اجمالی کردن, نگاه کم, اجمالا دیدن, بیک نظر دیدن

GT GD C H L M O
global /ˈɡləʊ.bəl/ = ADJECTIVE: جهانی, سراسری, کروی; USER: جهانی, جهانی را, جهانی به, جهانی در

GT GD C H L M O
go /ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن; NOUN: سیر; USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به

GT GD C H L M O
goal /ɡəʊl/ = NOUN: هدف, دروازه, منظور, مقصد, مقصود, دروازه بان; VERB: گل زدن, هدفی در پیش داشتن; USER: هدف, دروازه, هدف این, به هدف

GT GD C H L M O
goals /ɡəʊl/ = NOUN: هدف, دروازه, منظور, مقصد, مقصود, دروازه بان; USER: اهداف, به اهداف, گلهای به ثمر, تحقق اهداف

GT GD C H L M O
going /ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی; ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر; USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم

GT GD C H L M O
gonna /ˈɡə.nə/ = USER: تو, خوای, جاوا, به تو, می خوای

GT GD C H L M O
good /ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل; NOUN: خوبی, خیر; USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک

GT GD C H L M O
got /ɡɒt/ = ADJECTIVE: بدست آمده; USER: رو, کردم, شدم, هم, دارم

GT GD C H L M O
grade /ɡreɪd/ = NOUN: درجه, نمره, رتبه, پایه, درجه بندی, مرحله, طبقه, درجه شدت, سانتیگراد; VERB: درجه بندی کردن, نمره دادن, دسته بندی کردن; USER: درجه, کلاس, نمره, رتبه, پایه

GT GD C H L M O
graphic /ˈɡræf.ɪk/ = ADJECTIVE: گرافیک, واضح, نگاره ای, ترسیمی, کشیده شده, نوشته شده, وابسته به فن نوشتن, مربوط به نقاشی یاترسیم; USER: گرافیک, گرافیکی, های گرافیکی, های گرافیک, گرافیکی را

GT GD C H L M O
great /ɡreɪt/ = ADJECTIVE: بزرگ, عالی, کبیر, عظیم, زیاد, فراوان, مهم, هنگفت, معتبر, متعال, خطیر, ماهر; USER: بزرگ, عالی, عظیم, زیاد, فراوان

GT GD C H L M O
greatly /ˈɡreɪt.li/ = USER: تا حد زیادی, حد زیادی, به شدت, به میزان زیادی, تا حد زیادی می

GT GD C H L M O
group /ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن; VERB: گروه بندی کردن, دسته دسته کردن, جمع شدن, طبقه بندی کردن; USER: گروه, گروهی, در گروه, گروه های, دسته

GT GD C H L M O
groups /ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن; USER: گروه, گروه های, از گروه, گروه ها, از گروه های

GT GD C H L M O
guess /ɡes/ = NOUN: حدس, گمان, تخمین, خیال, فرض, ظن; VERB: حدس زدن, فرض کردن, تخمین زدن, خیال کردن; USER: حدس, حدس بزنید, حدس می زنم, حدس زدن, گمان

GT GD C H L M O
guy /ɡaɪ/ = NOUN: مرد, یارو, شخص, فرار, گریز; VERB: با طناب نگه داشتن, با تمثال نمایش دادن, استهزاء کردن, جیم شدن; USER: مرد, پسر, پسر به, مرد به, شخص

GT GD C H L M O
guys /ɡaɪ/ = NOUN: مرد, یارو, شخص, فرار, گریز; USER: بچه ها, بچه, مردمان, بچه های, آدم های

GT GD C H L M O
had /hæd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: حال, به حال, بود, داشته, تا به حال

GT GD C H L M O
handling /ˈhænd.lɪŋ/ = NOUN: اداره, رسیدگی, بررسی, لمس; USER: اداره, دست زدن به, رسیدگی, بررسی, لمس

GT GD C H L M O
hands /ˌhænd.ˈzɒn/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت; USER: دست, دستان, دستها, دست های, به دست

GT GD C H L M O
hanging /ˈhæŋ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: معلق, اویزان, چیز اویخته شده, مستحق اعدام, فروهشته; NOUN: اعدام, بدار زدن, چیز اویخته شده, اویز, در حال تعلیق; USER: اعدام, حلق آویز, معلق, حلق آویز در, حلق آویز شده

GT GD C H L M O
happening /ˈhæp.ən.ɪŋ/ = NOUN: اتفاق, پیش امد, پا, روی داد; USER: اتفاق, اتفاق می افتد, اتفاقی می افتد, اتفاق می افتد در

GT GD C H L M O
hard /hɑːd/ = ADJECTIVE: سخت, دشوار, مشکل, سفت, شدید, سنگین, قوی, سخت گیر, زمخت, نامطبوع, قسی; ADVERB: در مضیقه; USER: سخت, دشوار, مشکل, به سختی, سخت و

GT GD C H L M O
has /hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که

GT GD C H L M O
hasn /ˈhæz.ənt/ = USER: حسن

GT GD C H L M O
have /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; NOUN: مالک; USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند

GT GD C H L M O
having /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: داشتن, با داشتن, دارا بودن, به داشتن, اختیار داشتن

GT GD C H L M O
he /hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر; USER: او, وی, او به, او را, او در

GT GD C H L M O
head /hed/ = NOUN: سر, رئيس, راس, رهبر, کله, نوک, سرصفحه, دماغه, سالار; ADJECTIVE: اصلی, فوقانی, بزرگ; USER: سر, رئيس, راس, رهبر, کله

GT GD C H L M O
hearing /ˈhɪə.rɪŋ/ = NOUN: شنوایی, استماع دادرسی, سامعه, رسیدگی بمحاکمه, گزارش; USER: شنوایی, شنیدن, دادرسی, شنوا, از شنیدن

GT GD C H L M O
heat /hiːt/ = NOUN: گرما, حرارت, گرمی, تندی, اشتیاق, وهله, نوبت, تحریک جنسی زنان, طلب شدن جانور; VERB: گرم کردن, بهیجان امدن, بر انگیختن; USER: گرما, حرارت, گرمای, های حرارتی, گرما را

GT GD C H L M O
hello /helˈəʊ/ = INTERJECTION: سلام!, هالو, الو!; USER: سلام, خوش آمدید, خوش, میهمان گرامی

GT GD C H L M O
help /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن; USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری

GT GD C H L M O
helped /help/ = VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن; USER: کمک کرده است, کمک, کمک کرده, کمک کرد, کمک کرد تا

GT GD C H L M O
her /hɜːr/ = PRONOUN: اورا, باو, مال او, ... او, ان زن را, خودمانی; USER: او, او را, خود را, به او, خود را به

GT GD C H L M O
here /hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو; USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به

GT GD C H L M O
hey /heɪ/ = INTERJECTION: هی, اهای, ای, وه, هلا, های; USER: هی, سلام, با سلام, آهای, اهای

GT GD C H L M O
hi /haɪ/ = INTERJECTION: سلام!, فریاد خوش امد مثل هالو و چطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود; USER: سلام, با سلام, سلام دوستان, سلام به

GT GD C H L M O
high /haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران; NOUN: جای مرتفع; USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی

GT GD C H L M O
highlights /ˈhaɪ.laɪt/ = NOUN: های لایت; USER: های لایت, برجسته, نکات برجسته, از برجسته, از نکات برجسته

GT GD C H L M O
him /hɪm/ = PRONOUN: او را, به او, به او; USER: او را, او, به او, از او, او را به

GT GD C H L M O
hire /haɪər/ = NOUN: کرایه, اجاره, اجرت, مزد, پرداخت; VERB: کرایه دادن, استخدام کردن, کرایه کردن, اجیر کردن; USER: اجاره, استخدام, کرایه دادن, کرایه, را استخدام

GT GD C H L M O
hoc /ˌædˈhɒk/ = USER: تک کاره, موقت, hoc مورد, hoc نشان, hoc به

GT GD C H L M O
hopefully /ˈhəʊp.fəl.i/ = USER: امیدوارم, امیدوارانه, امیدوارم به, امیدوارم که, امیدواریم که

GT GD C H L M O
hosting /hōst/ = USER: میزبانی وب, میزبانی, های میزبانی, خدمات میزبانی, های میزبانی وب

GT GD C H L M O
hotel /həʊˈtel/ = NOUN: هتل, مسافرخانه, مهمانخانه; USER: هتل, هتل ها, هتلی, در هتل, هتل و

GT GD C H L M O
how /haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب; NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد; USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز

GT GD C H L M O
however /ˌhaʊˈev.ər/ = CONJUNCTION: اما, هر چند, اگر چه, معهذا, هر قدر هم; ADVERB: بهر حال, هنوز, ضمنا, با اینکه; USER: اما, با این حال, هر چند, به هر حال, با این وجود

GT GD C H L M O
human /ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی; NOUN: شخص; USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را

GT GD C H L M O
humane /hjuːˈmeɪn/ = ADJECTIVE: مهربان, بامروت, رحیم, باشفقت, تهذیبی, خلیق; USER: مهربان, انسانی, انسانیتر, انسانی است, ای انسانی

GT GD C H L M O
humans /ˈhjuː.mən/ = NOUN: شخص; USER: انسان, انسانها, انسان است, انسان را, انسان های

GT GD C H L M O
i /aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد; NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: من, من به, که من, من در, من از

GT GD C H L M O
ideas /aɪˈdɪə/ = NOUN: فکر, اندیشه, تصور, انگاره, طرز تفکر, طرز فکر, خیال, خاطر, معنی, خاطره, گمان, نیت, مراد, اگاهی, نقشه کار; USER: ایده ها, ایده, ایده های, ایده هایی, از ایده

GT GD C H L M O
identify /aɪˈden.tɪ.faɪ/ = VERB: شناختن, یکی کردن, تمیز کردن, تشخیص هویت دادن, تمیز دادن; USER: شناسایی, را شناسایی, را تشخیص, به شناسایی

GT GD C H L M O
identity /aɪˈden.tɪ.ti/ = NOUN: هویت, شناسایی, شخصیت, عینیت, تطابق, اصلیت, نهاد; USER: هویت, شناسایی, به هویت, از هویت

GT GD C H L M O
if /ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض; NOUN: شرط, تصور; USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه

GT GD C H L M O
illustrate /ˈɪl.ə.streɪt/ = VERB: نشان دادن, توضیح دادن, مصور کردن, شرح دادن, با مثال روشن ساختن, اراستن, مزین شدن; USER: نشان دادن, نشان, نشان می, نشان می دهد

GT GD C H L M O
impact /imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس; VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن; USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر

GT GD C H L M O
important /ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده; USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم

GT GD C H L M O
in /ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل; USER: به, در, را در, از, با

GT GD C H L M O
including /ɪnˈkluː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: محتوی; USER: از جمله, جمله, شامل, که شامل, به شمول

GT GD C H L M O
incredibly /ɪnˈkred.ɪ.bli/ = USER: فوق العاده, باور نکردنی, طور باور نکردنی, های فوق العاده, باور نکردنی به

GT GD C H L M O
indian /ˈɪn.di.ən/ = ADJECTIVE: هندی, هندوستانی, وابسته به هندی ها; NOUN: سرخ پوست امریکای شمالی; USER: هندی, هند, هند به, های هندی

GT GD C H L M O
individual /ˌindəˈvijəwəl/ = ADJECTIVE: فردی, تک, منحصر بفرد, متعلق بفرد; NOUN: فرد, شخص; USER: فرد, فردی, های فردی, شخص, منحصر به فرد

GT GD C H L M O
individuals /ˌindəˈvijəwəl/ = ADVERB: منحصرا; USER: افراد, افرادی, از افراد, افراد را, افراد در

GT GD C H L M O
industry /ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر; USER: صنعت, صنایع, در صنعت, صنعت به, های صنعت

GT GD C H L M O
inevitable /inˈevitəbəl/ = ADJECTIVE: اجتناب ناپذیر, بدیهی, نا چار, نا گزیر, چاره نا پذیر, غیر قابل امتناع, حتمی الوقوع; USER: اجتناب ناپذیر, اجتناب ناپذیر است, غیر قابل اجتناب, امری اجتناب ناپذیر, است اجتناب ناپذیر

GT GD C H L M O
information /ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ; USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع

GT GD C H L M O
initiate /ɪˈnɪʃ.i.eɪt/ = VERB: وارد کردن, ابتکار کردن, تازه وارد کردن, اغاز کردن, بنیاد نهادن, نخستین قدم را برداشتن; USER: وارد کردن, آغاز, شروع, را آغاز, را شروع

GT GD C H L M O
initiated /ɪˈnɪʃ.i.eɪt/ = ADJECTIVE: ابتکاری; USER: آغاز, شروع, را آغاز, آغاز شده, آغاز می

GT GD C H L M O
innovative /ˈɪn.ə.və.tɪv/ = USER: نوآورانه, ابتکاری, های نوآورانه, های ابتکاری, های مبتکرانه

GT GD C H L M O
instead /ɪnˈsted/ = ADVERB: در عوض, بجای, بعوض; USER: در عوض, جای, به جای, بجای, به جای آن

GT GD C H L M O
integration /ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = NOUN: ائتلاف, اختلاط, انضمام, یک پارچگی, اتحاد عناصر مختلف اجتماع; USER: ادغام, یکپارچه سازی, یکپارچگی, های یکپارچه سازی, ادغام شده

GT GD C H L M O
intelligent /inˈtelijənt/ = ADJECTIVE: هوشمند, با هوش, سریعالانتقال; USER: هوشمند, باهوش, های هوشمند, و آگاهی, با هوش

GT GD C H L M O
intelligently /ɪnˈtel.ɪ.dʒənt/ = USER: هوشمندانه, هوشمندانه می, هوشمندانه و, های هوشمندانه

GT GD C H L M O
intense /ɪnˈtens/ = ADJECTIVE: شدید, قوی, سخت, زیاد, مشتاقانه; USER: شدید, های شدید, قوی, سخت, شدید و

GT GD C H L M O
interact /ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن; USER: تعامل, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, در تعامل, تعامل داشته

GT GD C H L M O
interaction /ˌɪn.təˈræk.ʃən/ = NOUN: اثر متقابل, فعل و انفعال; USER: فعل و انفعال, تعامل, اثر متقابل, تعامل با, به تعامل

GT GD C H L M O
interactions /ˌɪn.təˈræk.ʃən/ = NOUN: اثر متقابل, فعل و انفعال; USER: فعل و انفعالات, تعاملات, تعامل, متقابل, اثر متقابل

GT GD C H L M O
interactive /ˌintərˈaktiv/ = USER: تعاملی, های تعاملی, متقابل برخوردار است, تعاملی است, تعاملی را

GT GD C H L M O
interchangeably /ˌɪn.təˈtʃeɪn.dʒə.bl̩/ = USER: قابل معاوضه, مترادف, جای یکدیگر, معاوضه, به جای یکدیگر

GT GD C H L M O
interested /ˈɪn.trəs.tɪd/ = ADJECTIVE: علاقمند, ذینفع, ذیعلاقه; USER: علاقمند, علاقه مند, علاقه مند به, ذینفع, علاقه مند است

GT GD C H L M O
interesting /ˈɪn.trəs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: خوش مزه, مشغول کننده; USER: جالب, جالب توجه, جالب است, های جالب, جالب توجه است

GT GD C H L M O
interface /ˈɪn.tə.feɪs/ = NOUN: خط اتصال; USER: رابط, واسط, رابط کاربری, رابط های, از رابط

GT GD C H L M O
interfaces /ˈɪn.tə.feɪs/ = NOUN: خط اتصال; USER: رابط, واسط, رابط های, واسط های, اینترفیس های

GT GD C H L M O
international /ˌɪn.təˈnæʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: بین المللی, وابسته به روابط بین المللی; USER: بین المللی, های بین المللی, بین المللی است, بین المللی را, بین المللی در

GT GD C H L M O
interpret /ɪnˈtɜː.prɪt/ = VERB: تفسیر کردن, ترجمه کردن, درک کردن, ترجمه شفاهی کردن, معنی کردن; USER: تفسیر کردن, تفسیر, تعبیر, را تفسیر, تفسیر می

GT GD C H L M O
into /ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف; USER: به, را, را به, را در, به داخل

GT GD C H L M O
introducing /ˌɪn.trəˈdjuːs/ = VERB: معرفی کردن, مرسوم کردن, نشان دادن, باب کردن, اشنا کردن; USER: معرفی, به معرفی, را معرفی, معرفی می, با معرفی

GT GD C H L M O
invest /ɪnˈvest/ = VERB: گذاردن, نهادن, خرید کردن, خریدن, سرمایه گذاری کردن, اعطاء کردن، سرمایه گذاردن; USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری می, سرمایه گذاری در, سرمایه گذاری کنند

GT GD C H L M O
investing /ɪnˈvest/ = VERB: گذاردن, نهادن, خرید کردن, خریدن, سرمایه گذاری کردن, اعطاء کردن، سرمایه گذاردن; USER: سرمایه گذاری, به سرمایه گذاری, سرمایه گذاری در, های سرمایه گذاری, از سرمایه گذاری

GT GD C H L M O
investments /ɪnˈvest.mənt/ = NOUN: سرمایه گذاری, مبلغ سرمایه گذاری شده; USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری های, سرمایه گذاری ها, سرمایه گذاری در, از سرمایه گذاری

GT GD C H L M O
invite /ɪnˈvaɪt/ = VERB: دعوت کردن, خواندن, طلبیدن, وعده گرفتن, مهمان کردن, وعده دادن, احضار کردن, خواستن; USER: دعوت کردن, دعوت, دعوت می, دعوت از, دعوت به عمل

GT GD C H L M O
is /ɪz/ = VERB: است، هست; USER: است, باشد, می باشد, شده است

GT GD C H L M O
isn /ˈɪz.ənt/ = USER: چندان, ISN, ISN مربوط, ISN مربوط به, ISN مقداری برابربا

GT GD C H L M O
issues /ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد, پی امد, نژاد, اولاد, نتیجه بحی; USER: مسائل مربوط به, مسائل, مسائل مربوط, به مسائل, مسائل را

GT GD C H L M O
it /ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور; USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن

GT GD C H L M O
item /ˈaɪ.təm/ = NOUN: فقره, بخش, رقم, تکه, قطعه خبری, فصل; USER: بخش, آیتم, قلم دوم از اقلام, آیتم استفاده کنید, فقره

GT GD C H L M O
items /ˈaɪ.təm/ = NOUN: اقلام; USER: اقلام, موارد, آیتم, آیتم های, آیتم ها

GT GD C H L M O
its /ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن; USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در

GT GD C H L M O
job /dʒɒb/ = NOUN: کار, شغل, امر, ایوب, ساخت; VERB: مقاطعه کاری کردن, دلالی کردن; USER: کار, شغل, های شغلی, کار را, کار در

GT GD C H L M O
joining /dʒɔɪn/ = VERB: پیوستن, متصل کردن, پیوند زدن, ازدواج کردن, گراییدن, متحد کردن, پا گذاشتن, در مجاورت بودن; USER: پیوستن, پیوستن به, از پیوستن, از پیوستن به, ملحق شدن به

GT GD C H L M O
jokes /dʒəʊk/ = NOUN: شوخی, لطیفه, طنز, مزاح, بذله, خوش مزگی; USER: جوک ها, جوک, جوک های, لطیفه های, جوک ها در

GT GD C H L M O
josh /dʒɒʃ/ = NOUN: متلک; VERB: کسی را دست انداختن, شوخی کردن; USER: کسی را دست انداختن, جاش, شوخی کردن, متلک, جاش به

GT GD C H L M O
journey /ˈdʒɜː.ni/ = NOUN: سفر, مسافرت, سیاحت; VERB: سفر کردن; USER: سفر, سفری, مسافرت, سفر به, این سفر

GT GD C H L M O
judgment /ˈdʒʌdʒ.mənt/ = NOUN: داوری, رای, عقیده, فتوا, فتوی; USER: داوری, قضاوت, قضاوت در, رای, به قضاوت

GT GD C H L M O
jul /dʒʊˈlaɪ/ = USER: ژوئیه

GT GD C H L M O
july /dʒʊˈlaɪ/ = NOUN: جولای, ماه ژوئيه; USER: جولای, ژوئیه

GT GD C H L M O
jump /dʒʌmp/ = NOUN: پرش, جهش, خیز, طفره, افزایش ناگهانی, ترقی; VERB: پریدن, جهش ناگهانی کردن, جستن, خیز زدن, وفق دادن, پراندن, جهاندن; USER: پرش, جهش, پریدن, پرش در, پرش از

GT GD C H L M O
jumps /dʒʌmp/ = NOUN: پرش, جهش, خیز, طفره, افزایش ناگهانی, ترقی; USER: جهش, پرش, پرید, جهش های, می پرد

GT GD C H L M O
junk /dʒʌŋk/ = NOUN: جنس اوراق و شکسته, نی, جگن, اشغال, قایق ته پهن چینی; VERB: بدور انداختن, بنجل شمردن; USER: جنس اوراق و شکسته, های ناخواسته, های آشغال, نی, جگن

GT GD C H L M O
just /dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش; ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف; NOUN: دادگر; USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل

GT GD C H L M O
keeping /ˈkiː.pɪŋ/ = NOUN: نگهداری, توافق; USER: نگهداری, نگه داشتن, حفظ, نگاه داشتن, که نگه داشتن

GT GD C H L M O
kept /kept/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن; USER: نگهداری می شود, نگه داشته, نگه داشته شود, نگهداری می شوند, نگه داشته شده

GT GD C H L M O
kicking /kɪk/ = VERB: پا زدن, لگد زدن, با پا زدن; USER: لگد زدن, لگد, لگد زدن به, لگد زدن می, به لگد زدن

GT GD C H L M O
kid /kɪd/ = NOUN: بچه, کودک, بزغاله, کوچولو, بچه کوچک, چرم بزغاله; VERB: دست انداختن, مسخره کردن; USER: بچه, کودک, بزغاله, بچه های, بچه ها

GT GD C H L M O
kids /kɪd/ = NOUN: بچه, کودک, بزغاله, کوچولو, بچه کوچک, چرم بزغاله; USER: بچه ها, بچه, کودکان, بچه های, بچه ها را

GT GD C H L M O
kind /kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت; ADJECTIVE: مهربان, خوب, با محبت, مشفق; USER: نوع, گونه, مهربان, جور, جنس

GT GD C H L M O
kinds /kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت, در مقابل پولی, طبقه, گروه; USER: انواع, نوع, از انواع, انواع و اقسام

GT GD C H L M O
know /nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن; USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند

GT GD C H L M O
knows /nəʊ/ = USER: می داند, داند, می داند که, نمی داند, کسی می داند

GT GD C H L M O
kpis /ˌkeɪ.piːˈaɪ/ = USER: KPI ها, KPI های, KPI ها بهره, KPI ها را

GT GD C H L M O
ladies /ˈleɪ.dizˌmæn/ = USER: Ladies-phrase, Ladies; USER: خانم ها, خانمها, بانوان, خانم, از بانوان

GT GD C H L M O
language /ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی; USER: زبان, زبانی, به زبان, زبان را, زبان های

GT GD C H L M O
large /lɑːdʒ/ = ADJECTIVE: بزرگ, وسیع, درشت, فراوان, حجیم, هنگفت, پهن, جامع, جادار, کامل, سترگ, لبریز, بسیط; USER: بزرگ, های بزرگ, بزرگ است, بزرگ و, وسیع

GT GD C H L M O
largest /lɑːdʒ/ = USER: بزرگترین, بزرگ, بزرگ ترین, از بزرگترین, که بزرگترین

GT GD C H L M O
last /lɑːst/ = ADJECTIVE: آخر, اخیر, اخرین, بازپسین, پسین, قطعی, یک کلام; NOUN: طاقت; VERB: دوام داشتن, دوام کردن, طول کشیدن, به درازا کشیدن, پایستن; USER: آخر, آخرین, گذشته, تاریخ و زمان آخرین, اخیر

GT GD C H L M O
lastly /ˈlɑːst.li/ = USER: در آخر, نهایت, در نهایت, آخر

GT GD C H L M O
late /leɪt/ = ADJECTIVE: دیر, مرحوم, اخیر, گذشته, تازه, کند; ADVERB: اخیرا, تا دیر وقت, تا دیرگاه, بیگاه; USER: دیر, اواخر, در اواخر, اواخر سال, مرحوم

GT GD C H L M O
later /ˈleɪ.tər/ = USER: بعد, بعدا, بعدها, بعد از, بعد از آن

GT GD C H L M O
launched /lɔːntʃ/ = VERB: انداختن, روانه کردن, شروع کردن, پرت کردن, اقدام کردن, پراندن; USER: راه اندازی, راه اندازی شد, به فضا پرتاب, راه اندازی شده, راه اندازی کرده

GT GD C H L M O
launching /lɔːntʃ/ = VERB: انداختن, روانه کردن, شروع کردن, پرت کردن, اقدام کردن, پراندن; USER: راه اندازی, پرتاب, از راه اندازی, به راه اندازی, که راه اندازی

GT GD C H L M O
lead /liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله; VERB: رهبری کردن, هدایت کردن, سوق دادن, بردن; USER: رهبری, منجر, منجر شود, سرب, هدایت

GT GD C H L M O
leading /ˈliː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: برجسته, عمده, پیشتاز, مقدم, پیشین; NOUN: هدایت, نفوذ, راهنمایی; USER: برجسته, که منجر, هدایت, عمده, پیشتاز

GT GD C H L M O
leads /liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله, سر پوش, راه آب, مدرک; USER: منجر می شود, منجر, منجر می, منجر به, منجر میشود

GT GD C H L M O
leak /liːk/ = NOUN: نشت, تراوش, سوراخ, ریزش, چکه, ترشح; VERB: تراوش کردن, نفوذ کردن, فاش کردن یا شدن; USER: نشت, تراوش, ریزش, نفوذ کردن, تراوش کردن

GT GD C H L M O
learning /ˈlɜː.nɪŋ/ = NOUN: یادگیری, فراگیری, دانش, اطلاع, معرفت, فضل وکمال, فضیلت, عرفان; USER: یادگیری, در یادگیری, های یادگیری, فراگیری, یادگیری در

GT GD C H L M O
least /liːst/ = ADJECTIVE: کمترین, اقل, کوچکترین, خردترین; USER: کمترین, حداقل, کم, دست کم, اقل

GT GD C H L M O
left /left/ = ADJECTIVE: چپ, متروکه, متروک; ADVERB: در طرف چپ; USER: سمت چپ, را ترک, باقی مانده, باقی مانده است, به سمت چپ

GT GD C H L M O
legacy /ˈleɡ.ə.si/ = NOUN: میرای, اری; USER: میراث, میراثی, میراثی هستیم, میراث به, میراثی است

GT GD C H L M O
less /les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر; USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است

GT GD C H L M O
let /let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن; NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی; USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به

GT GD C H L M O
level /ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری; ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت; VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن; USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح

GT GD C H L M O
leverage /ˈliː.vər.ɪdʒ/ = NOUN: قدرت نفوذ, شیوه بکار بردن اهرم, کار اهرم, دستگاه اهرمی, وسیله نفوذ, نیرو; USER: قدرت نفوذ, اهرم, اهرم فشار, اهرم های, نسبت بدهی به دارایی

GT GD C H L M O
liberty /ˈlɪb.ə.ti/ = NOUN: ازادی, اجازه, اختیار, فاعل مختاری; USER: ازادی, آزادی, آزادی است, آزادی را

GT GD C H L M O
life /laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت; USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است

GT GD C H L M O
light /laɪt/ = NOUN: نور, چراغ, پرتو, تابش; ADJECTIVE: روشن, سبک, کم, خفیف, سبک وزن, اندک, تابان; VERB: روشن کردن; USER: نور, سبک, روشن, چراغ, پرتو

GT GD C H L M O
lightning /ˈlaɪt.nɪŋ/ = NOUN: برق, برق, اذرخش, برق زدن, بارقه; USER: برق, رعد و برق, رعد و برق در, رعد و برق به

GT GD C H L M O
like /laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه; CONJUNCTION: مثل; PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان; NOUN: نظیر; ADVERB: بسان; VERB: دوست داشتن; USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون

GT GD C H L M O
lines /laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده, ریسمان, رسن, دهنه, لجام, مسیر کهباخط کشی مشخص میشود; USER: خطوط, خط, از خطوط, خطوط را, خطوط و

GT GD C H L M O
link /lɪŋk/ = NOUN: پیوند, زنجیر, حلقه زنجیر, دانه زنجیر, بند, قلاب; VERB: پیوند دادن, بهم پیوستن, متصل کردن, جفت کردن; USER: پیوند, لینک, پیوند دارند, لینک های, لینک کنید

GT GD C H L M O
list /lɪst/ = NOUN: فهرست, جدول, سیاهه, شیار, سجاف, کنار, نرده, کجی; VERB: فهرست کردن, شیار کردن, اماده کردن, کج کردن; USER: فهرست, لیست, لیستی, فهرستی, در لیست

GT GD C H L M O
listen /ˈlɪs.ən/ = VERB: گوش دادن, شنیدن, پذیرفتن, استماع کردن, پیروی کردن از; USER: گوش دادن, گوش, گوش دهید, شنیدن, گوش دادن به

GT GD C H L M O
listener /ˈlɪs.ən.ər/ = NOUN: شنونده, مستمع, گوش دهنده; USER: شنونده, شنونده را, شنونده ای, مستمع, شنونده است

GT GD C H L M O
little /ˈlɪt.l̩/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, اندک, ناچیز, کوتاه, ریز, خرد, مختصر, جزئي, حقیر; ADVERB: اندک, قدری; USER: کوچک, کمی, کم, اندک, کمی در

GT GD C H L M O
live /lɪv/ = ADJECTIVE: زنده, سرزنده, موثر, دایر; VERB: زندگی کردن, زیستن, زنده بودن, منزل کردن, سکون کردن; USER: زنده, زندگی می کنند, زندگی کردن, زیستن

GT GD C H L M O
living /ˈlɪv.ɪŋ/ = NOUN: زندگی, معیشت, وسیله گذران; ADJECTIVE: زنده, در قید حیات, جاندار, حی, جاودان; USER: زندگی, زندگی می, زنده, زندگی می کنند

GT GD C H L M O
local /ˈləʊ.kəl/ = ADJECTIVE: محلی, موضعی, مکانی, محدود بیک محل, مقامی; USER: محلی, های محلی, محلی کاربر, محلی است, موضعی

GT GD C H L M O
located /ləʊˈkeɪt/ = VERB: قرار دادن, تعیین کردن, تعیین محل کردن, مکانیابی کردن, معلوم کردن, مستقر ساختن, جای چیزی را معین کردن; USER: قرار گرفته است, واقع, واقع شده, قرار دارد, قرار گرفته

GT GD C H L M O
location /ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری; USER: محل, محل سکونت, مکان, موقعیت

GT GD C H L M O
lonely /ˈləʊn.li/ = ADJECTIVE: تنها, خلوت, متروک, بی یار, بیغوله, بی کس; USER: تنها, تنهایی, تنهایی می, تنهایی در, به تنهایی

GT GD C H L M O
long /lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف; ADVERB: گذشته از وقت; VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن; USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت

GT GD C H L M O
look /lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه; VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن

GT GD C H L M O
looking /ˌɡʊdˈlʊk.ɪŋ/ = VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: به دنبال, دنبال, نگاه, دنبال آن, دنبال آن هستید

GT GD C H L M O
losing /luːz/ = NOUN: شکست; USER: شکست, دست دادن, از دست دادن, از دست, از از دست دادن

GT GD C H L M O
lot /lɒt/ = NOUN: قطعه, قرعه, سهم, سرنوشت, چندین, قسمت, محوطه, قطعه زمین, بخش; ADVERB: خیلی, بسیار, بسی; USER: خیلی, بسیاری, زیادی, تعداد زیادی, بسیار

GT GD C H L M O
lots /lɒt/ = ADVERB: بسیار, خیلی زیاد, خیلی زیاد; USER: بسیار, لات, لات ها, مقدار زیادی, تعداد زیادی

GT GD C H L M O
love /lʌv/ = NOUN: عشق, محبت, مهر, معشوقه, مهربانی, خاطرخواهی; VERB: دوست داشتن, عشق داشتن; USER: عشق, دوست دارم, را دوست دارم, را دوست, دوست داشتن

GT GD C H L M O
low /ləʊ/ = ADJECTIVE: پایین, کم, اندک, اهسته, افتاده, فروتن, محقر, پست, پست ومبتذل; ADVERB: پایین; NOUN: پایین, صدای گاو; VERB: صدای گاو کردن; USER: کم, پایین, کم است, پایین است, اندک

GT GD C H L M O
luca = USER: لوکا, به Luca, از Luca, و Luca,

GT GD C H L M O
luke = NOUN: لوقا, نام طبیب پولس رسول که انجیل لوقا بدومنسوب است; USER: لوقا, لوک, luke در, luke به, انجیل لوقا

GT GD C H L M O
m /əm/ = NOUN: سیزدهمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی بشکل حرف م; USER: متر, M, م, متر است, M را

GT GD C H L M O
made /meɪd/ = ADJECTIVE: ساخته, مصنوع, تربیت شده, معمول; USER: ساخته, ساخته شده, شده, ساخته شده است, شده است

GT GD C H L M O
main /meɪn/ = ADJECTIVE: اصلی, عمده, مهم, نیرومند, تمام, کامل, با اهمیت; NOUN: دریا; USER: اصلی, عمده, های اصلی, مهم, اصلی این

GT GD C H L M O
make /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن; USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در

GT GD C H L M O
makes /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد

GT GD C H L M O
making /ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی; USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت

GT GD C H L M O
managed /ˈmæn.ɪdʒ/ = VERB: اداره کردن, گرداندن, مباشرت کردن, ضبط کردن, از پیش بردن, سرپرستی کردن; USER: مدیریت, اداره, اداره می, مدیریت می, مدیریت شده

GT GD C H L M O
management /ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی; USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران

GT GD C H L M O
manager /ˈmæn.ɪ.dʒər/ = NOUN: مدیر, رئيس, متصدی, مباشر, ضابط, کارفرمان; USER: مدیر, مدیریت, از مدیر, مدیر عامل

GT GD C H L M O
manipulative /məˈnipyələtiv,-ˌlātiv/ = ADJECTIVE: بادستکاری; USER: بادستکاری, دستکاری, و دستکاری, دستکاری شده, و دستکاری در

GT GD C H L M O
mannequin /ˈmæn.ə.kɪn/ = NOUN: مانکن, مدل, مجسمه چوبی; USER: مانکن, مدل, مجسمه چوبی, آدمک, مانکن های

GT GD C H L M O
many /ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه; ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا; ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان; USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد

GT GD C H L M O
mapped /mæp/ = VERB: ترسیم کردن, نقشه کشیدن, نگاشتن; USER: نقشه برداری, نگاشت, ترسیم شده, نقشه برداری را, نقشه برداری شده

GT GD C H L M O
mapping /mæp/ = NOUN: نقشه برداری, نگاشت; USER: نقشه برداری, نگاشت, نقشه, نقشه های, های نقشه برداری

GT GD C H L M O
maps /mæp/ = NOUN: نقشه, نگاشت; USER: نقشه ها, نقشه, نقشه های, نقشههای, از نقشه

GT GD C H L M O
mark = NOUN: علامت, نشانه, مارک, نمره, نشان, مرز, علامت مخصوص, خط, داغ; VERB: علامت گذاردن, نشان کردن, علامت گذاشتن; USER: علامت, علامت گذاری, خوانده شده را علامت, علامت گذاری به عنوان, از علامت,

GT GD C H L M O
marker /ˈmɑː.kər/ = NOUN: نشانگر, نشانه, نشان گذار; USER: نشانگر, مارکر, نشانه, از نشانگر

GT GD C H L M O
market /ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد; VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن; USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به

GT GD C H L M O
marketing /ˈmɑː.kɪ.tɪŋ/ = NOUN: بازار یابی, علم فروش; USER: بازار یابی, بازاریابی, های بازاریابی, بازاریابی است, بازاریابی به

GT GD C H L M O
married /ˈmær.id/ = ADJECTIVE: متاهل, شوهردار, عروسی کرده, پیوسته, متحد; USER: متاهل, ازدواج, ازدواج کرده, ازدواج کرد, متأهل

GT GD C H L M O
massive /ˈmæs.ɪv/ = ADJECTIVE: عظیم, بزرگ, حجیم, کلان, گنده; USER: عظیم, گسترده, بزرگ, حجیم, کلان

GT GD C H L M O
matrix /ˈmeɪ.trɪks/ = NOUN: ماتریس, موطن, زهدان, رحم, بچه دان, جای پیدایش; USER: ماتریس, ماتریکس, ماتریسی, ماتریس است, ماتریس ها

GT GD C H L M O
matter /ˈmæt.ər/ = NOUN: ماده, موضوع, اهمیت, امر, مطلب, جسم, جوهر, چیز, ذات, ماهیت, نکته, خیم; VERB: اهمیت داشتن, مهم بودن; USER: ماده, اهمیت, موضوع, مطلب, امر

GT GD C H L M O
matters /ˈmæt.ər/ = NOUN: ماده, موضوع, اهمیت, امر, مطلب, جسم, جوهر, چیز, ذات, ماهیت, نکته, خیم; USER: مسائل, امور, مسائل مربوط, مسائل مربوط به, مورد مسائل

GT GD C H L M O
may /meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش; USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در

GT GD C H L M O
maybe /ˈmeɪ.bi/ = ADVERB: شاید, ممکن است, احتمالا; USER: شاید, ممکن است, احتمالا, شاید به, شاید هم

GT GD C H L M O
me /miː/ = PRONOUN: مرا, به من, خودم, بمن; USER: به من, من, مرا, من را, من به

GT GD C H L M O
mean /miːn/ = NOUN: میانگین, حد وسط; ADJECTIVE: متوسط, بدجنس, بد, میانی, اب زیر کاه, خسیس, وسطی, واقع در وسط; VERB: قصد داشتن, مقصود داشتن; USER: متوسط, معنی, میانگین, به معنای, به معنی

GT GD C H L M O
means /miːnz/ = NOUN: چاره; USER: به معنی, به معنای, بدان معنی است, به این معنی, بدین معنی است

GT GD C H L M O
measure /ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر; VERB: اندازه گرفتن, سنجیدن; USER: اندازه, اندازه گیری, میزان, اندازه گیری می, را اندازه گیری

GT GD C H L M O
measuring /ˈmeZHər/ = VERB: اندازه گرفتن, سنجیدن, پیمانه کردن, اندازه نشان دادن, اندازه داشتن, پیمودن, در امدن; USER: اندازه گیری, سنجش, اندازه, اندازه گیری و, برای اندازه گیری

GT GD C H L M O
meaty /ˈmiː.ti/ = ADJECTIVE: گوشتی, اساسی, محکم, پرگوشت, گوشت دار, مغز دار; USER: گوشتی, اساسی, محکم, گوشت دار, مغز دار

GT GD C H L M O
mechanism /ˈmek.ə.nɪ.zəm/ = NOUN: مکانیزم, دستگاه, طرز کار, ماشین, ساختمان, اجزاء متشکله چیزی, اجزاء و عوامل مکانیکی; USER: مکانیزم, مکانیسم, ساز و, سازوکار, مکانیسم های

GT GD C H L M O
meet /miːt/ = NOUN: نشست, جلسه, تقاطع; VERB: مواجه شدن با, ملاقات کردن, مواجه شدن, پیوستن, مصادف شدن با; ADJECTIVE: در خور, شایسته, مناسب, دلچسب; USER: ملاقات, دیدار با, برآورده, پاسخگویی به, دیدار خواهد کرد

GT GD C H L M O
meld /meld/ = VERB: ورق را رو کردن; NOUN: اعلام; USER: ورق را رو کردن, ورق را رو, آن شنیده, آن شنیده می

GT GD C H L M O
melt /melt/ = VERB: ذوب کردن, اب شدن, گداختن, ریختن; NOUN: گداز; USER: ذوب کردن, ذوب, ذوب شدن, ذوب می, ذوب شدن می

GT GD C H L M O
men /men/ = NOUN: مردها, جنس ذکور; USER: مردها, مردان, مرد, از مردان, به مردان

GT GD C H L M O
mention /ˈmen.ʃən/ = NOUN: ذکر, اشاره, تذکر, یاداوری, یادکرد; VERB: اشاره کردن, نام بردن, ذکر کردن; USER: ذکر, اشاره, ذکر است, به ذکر, به ذکر است

GT GD C H L M O
mentioned /ˈmenCHən/ = ADJECTIVE: مذکور, نام برده, چیز ذکر شده; USER: مذکور, ذکر, ذکر شده, ذکر شد, نام برده

GT GD C H L M O
menu /ˈmen.juː/ = NOUN: منو, فهرست انتخاب, صورت غذا, فهرست خوراک; USER: منو, کردن منو, منو استفاده, منو استفاده کنید, منو را

GT GD C H L M O
merchants /ˈmɜː.tʃənt/ = NOUN: بازرگان, تاجر, مرد تاجر, خواجه, سودا گر; USER: بازرگانان, تجار, بازار خریداری کن, تاجران, خریداری کن

GT GD C H L M O
message /ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط; VERB: پیغام دادن, رسالت کردن; USER: پیام, پیغام, پیام خصوصی, پیام را, پیام های

GT GD C H L M O
messages /ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط; USER: پیام, پیامهای, پیام های, پیغامهای, پیامها

GT GD C H L M O
messaging /ˌɪn.stənt ˈmes.ɪ.dʒɪŋ/ = VERB: پیغام دادن, رسالت کردن; USER: پیام, پیام های, پیام رسانی, ارسال پیام, های پیام رسانی

GT GD C H L M O
messenger /ˈmes.ɪn.dʒər/ = NOUN: رسول, فرستاده, پیک, قاصد, خبر رسان, پیغام اور, خبر آور; USER: رسول, مسنجر, فرستاده, پیامبر, پیک

GT GD C H L M O
met /met/ = ADJECTIVE: تلاقی شده; USER: ملاقات, ملاقات کرد, ملاقات کرده, ملاقات کردند, را ملاقات

GT GD C H L M O
microphone /ˈmaɪ.krə.fəʊn/ = NOUN: میکروفن, بلند گو; USER: میکروفن, میکروفون, میکروفون و, میکروفون را, میکروفن و

GT GD C H L M O
might /maɪt/ = NOUN: قدرت, توان, زور, توانایی, نیرو, انرژی, توش; USER: قدرت, ممکن, ممکن است, ممکن است به, توانایی

GT GD C H L M O
mike /maɪk/ = NOUN: مخفف اسم ميكائيل, مخفف کلمه میکروفون; USER: مخفف کلمه میکروفون, مایک, میکروفون, مخفف اسم ميكائيل, مایک در

GT GD C H L M O
mile /maɪl/ = NOUN: مقیاس سنجش مسافت معادل 1609/35 متر; USER: مایل, مایلی, مایل به, مایل را, مایل از

GT GD C H L M O
million /ˈmɪl.jən/ = NOUN: میلیون, هزار در هزار; USER: میلیون, میلیون نفر, میلیون دلار, میلیون نفر است, میلیون و

GT GD C H L M O
mimic /ˈmɪm.ɪk/ = VERB: تقلید کردن, مسخرگی کردن; NOUN: مقلد, دست انداختن تقلیدی; USER: تقلید کردن, تقلید, تقلید می کنند, مقلد, دست انداختن تقلیدی

GT GD C H L M O
mind /maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان; VERB: یاداوری کردن, تذکر دادن, مراقب بودن, مواظبت کردن, ملتفت بودن; USER: ذهن, ذهن می, ذهن متبادر, در ذهن, ذهن متبادر می

GT GD C H L M O
mine /maɪn/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان, مشعر; USER: مال من, معدن, مین, مرا, خودم

GT GD C H L M O
minutes /ˈmɪn.ɪt/ = NOUN: صورت جلسه; USER: دقیقه, دقیقه از, دقیقه ی, دقیقه از بازی

GT GD C H L M O
missed /mɪs/ = VERB: از دست دادن, گم کردن, خطا کردن, نداشتن, اشتباه کردن, فاقد بودن, احساس فقدان چیزی را کردن; USER: از دست رفته, دست رفته, دست رفته است, از دست رفته است, دست رفته را

GT GD C H L M O
mobile /ˈməʊ.baɪl/ = ADJECTIVE: سیار, متحرک, قابل تحرک, قابل حرکت; NOUN: خانه متحرک, غوغا; USER: سیار, های تلفن همراه, متحرک, تلفن همراه در, تلفن همراه به

GT GD C H L M O
modal /ˈməʊ.dəl/ = ADJECTIVE: کیفیتی, چونی; USER: چونی, معین, مودال, کیفیتی

GT GD C H L M O
modalities /mōˈdalədē/ = NOUN: چگونگی, قید, شرط, ماهیت, عرضیت, کیفیت; USER: روش, روشهای, مدالیته, روش های, روشها,

GT GD C H L M O
model /ˈmɒd.əl/ = NOUN: مدل, نمونه, طرح, قالب, سرمشق, نقشه, پیکر; VERB: ساختن, شکل دادن, نمونه قرار دادن, طراحی کردن, مطابق مدل معینی در اوردن; USER: مدل, از مدل, نمونه

GT GD C H L M O
models /ˈmɒd.əl/ = NOUN: مدل, نمونه, طرح, قالب, سرمشق, نقشه, پیکر; USER: مدل, مدل های, مدلهای, مدل ها, از مدل

GT GD C H L M O
modification /ˌmɒd.ɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اصلاح, تعدیل, پیرایش, تغییر و تبدیل, تصرف; USER: اصلاح, تغییر, اصلاحات, تعدیل, اصلاح شده

GT GD C H L M O
money /ˈmʌn.i/ = VERB: بصورت پول در اوردن; USER: پول, پول را, پول به, پول در

GT GD C H L M O
month /mʌnθ/ = NOUN: ماه, ماه شمسی, برج, ماه قمری; USER: ماه, سال و ماه, در ماه, ماه به, ماه است

GT GD C H L M O
months /mʌnθ/ = NOUN: ماه, ماه شمسی, برج, ماه قمری; USER: ماه, ماه گذشته, ماه های, ماه ها, ماه به

GT GD C H L M O
more /mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه; ADJECTIVE: زیادتر; USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در

GT GD C H L M O
mortgages /ˈmɔː.ɡɪdʒ/ = NOUN: رهن, گرو, گرونامه; USER: وام مسکن, وام های مسکن, وام های رهنی, وام های مسکن در, وام های رهنی را

GT GD C H L M O
most /məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین; NOUN: مقدار زیاد; USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب

GT GD C H L M O
mostly /ˈməʊst.li/ = ADVERB: غالبا; USER: غالبا, عمدتا, بیشتر, اغلب, که عمدتا

GT GD C H L M O
move /muːv/ = NOUN: حرکت, اقدام, نقل مکان, تکان, جنبش, تغییر مکان, نوبت حرکت یابازی; VERB: حرکت دادن, حرکت کردن, تکان دادن, وادار کردن, جنبیدن; USER: حرکت, نقل مکان, حرکت دادن, تکان, اقدام

GT GD C H L M O
moved /muːvd/ = VERB: حرکت دادن, حرکت کردن, تکان دادن, وادار کردن, جنبیدن, بجنبش دراوردن, بازی کردن, بحرکت انداختن, تحریک کردن, سیر کردن, متاثر ساختن; USER: نقل مکان کرد, منتقل شد, منتقل شده, نقل مکان کردند, نقل مکان کرد و

GT GD C H L M O
movie /ˈmuː.vi/ = NOUN: سینما, سینما, فیلم سینما; USER: سینما, فیلم, فیلم های, فیلم را, های فیلم

GT GD C H L M O
moviegoers /ˈmo͞ovēˌgōər/ = USER: علاقمندان به سینما, سینمای, سینما روندگان, سینما روندگان در

GT GD C H L M O
movies /ˈmuː.vi/ = NOUN: سینما, سینما, فیلم سینما; USER: فیلم, فیلم های, فیلم ها, فیلم را, فیلم های سینمایی

GT GD C H L M O
msg /ˌem.esˈdʒiː/ = USER: MSG, MSG و, msg به, MSG در, MSG با

GT GD C H L M O
much /mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور; ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده; USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد

GT GD C H L M O
multi /mʌl.ti-/ = PREFIX: چند, بسیار, بیشتر, دارای تعداد زیاد, زیاد, متعدد; USER: چند, های چند, چند منظوره, به چند, از چند

GT GD C H L M O
multimodal /ˈməltiˌmōd,ˈməltī-/ = USER: چند, ملتمدل, مرکب, مرکب قابل, چند مدلی,

GT GD C H L M O
multiple /ˈmʌl.tɪ.pl̩/ = ADJECTIVE: چندگانه, متعدد, چندین, گوناگون, چند برابر, فراوان, چند فاز, چند لا; NOUN: مضرب; USER: چندگانه, متعدد, چندین, های متعدد, گوناگون

GT GD C H L M O
multivariate /ˌməltiˈve(ə)rēət,ˌməltī-/ = USER: چند متغیره, چندگانه, چند, چند متغیری, متغیره

GT GD C H L M O
my /maɪ/ = PRONOUN: مال من, متعلق بمن, ای وای, خودمانی, مربوط بمن; USER: من, ام, من به, من در, های من

GT GD C H L M O
n /en/ = NOUN: چهاردهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: N, نفر, ازت, نامشخص, تعداد

GT GD C H L M O
nailed /neɪl/ = VERB: میخ سرپهن زدن, میخ زدن, بدام انداختن, قاپیدن, زدن, کوبیدن, گرفتن, با میخ کوبیدن, با میخ الصاق کردن; USER: میخ, میخ شده, میخکوب, میخ های, میخ در

GT GD C H L M O
name /neɪm/ = NOUN: نام, اسم, نام و شهرت, نام خودمانی, تسمیه, خوشنامی, اب رو; VERB: نامیدن, نام دادن, بنام صدا کردن, خواندن; USER: نام, اسم, نام و نام خانوادگی, به نام, نام و نام

GT GD C H L M O
narrative /ˈnær.ə.tɪv/ = NOUN: روایت, داستان, قصه, شرح, حکایت, سرگذشت; ADJECTIVE: داستانسرایی; USER: روایت, داستان, قصه, شرح, حکایت

GT GD C H L M O
native /ˈneɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: بومی, محلی, اهلی, تنی; NOUN: بچه; USER: محلی, بومی, مادری, های بومی, بومی است

GT GD C H L M O
natural /ˈnætʃ.ər.əl/ = ADJECTIVE: طبیعی, ذاتی, عادی, فطری, بدیهی, ساده, استعداد ذاتی, قهری, سرشتی, نهادی, جبلی, دیوانه, خلقی, غریزی; NOUN: احمق; USER: طبیعی, های طبیعی, طبیعی است, طبیعی به

GT GD C H L M O
nature /ˈneɪ.tʃər/ = NOUN: طبیعت, ماهیت, سرشت, ذات, نوع, فطرت, طبع, خاصیت, خوی, گوهر, نهاد, گونه, منش, سیرت, روح, غریزه, مشرب, افرینش, خمیره, خو, خیم; USER: طبیعت, ماهیت, سرشت, ذات, نوع

GT GD C H L M O
navigate /ˈnæv.ɪ.ɡeɪt/ = VERB: هدایت کردن, کشتیرانی کردن; USER: حرکت, حرکت به, حرکت کنید, حرکت در, حرکت را

GT GD C H L M O
necessarily /ˈnes.ə.ser.ɪl.i/ = ADVERB: لزوما; USER: لزوما, الزاما, ضرورتا, لزوما به

GT GD C H L M O
need /niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی; VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن; USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج

GT GD C H L M O
needed /ˈniː.dɪd/ = ADJECTIVE: ضروری, مطلوب, بایسته; USER: ضروری, مورد نیاز, نیاز, مورد نیاز است, های مورد نیاز

GT GD C H L M O
needs /nēd/ = NOUN: نیازها; ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم; USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به

GT GD C H L M O
network /ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری; USER: شبکه, شبکه های, های شبکه, شبکه می, شبکه را

GT GD C H L M O
networks /ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری; USER: شبکه, شبکه های, شبکه ها, از شبکه, از شبکه های

GT GD C H L M O
neural /ˈnjʊə.rəl/ = ADJECTIVE: عصبی, وابسته بعصب, وابسته به سلسله اعصاب; USER: عصبی, های عصبی, عصبی در, عصبی را, عصبی است

GT GD C H L M O
never /ˈnev.ər/ = ADVERB: هرگز, هیچگاه, هیچ, هیچ وقت, ابدا, حاشا; USER: هرگز, هیچگاه, هرگز به, هیچ وقت, هیچ

GT GD C H L M O
new /njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین; ADVERB: جدیدا, اخیرا; USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین

GT GD C H L M O
newborn /ˈnjuː.bɔːn/ = ADJECTIVE: نوزاد, تازه زاییده شده, تازه تولد شده; NOUN: نوزاد; USER: نوزاد, تازه متولد, تازه متولد شده, نوزاد در بدو تولد, نوزاد تازه متولد

GT GD C H L M O
news /njuːz/ = NOUN: اخبار, خبر, اوازه; USER: اخبار, خبر, خبری, های خبری, اخبار را

GT GD C H L M O
next /nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین; PREPOSITION: جنب; ADVERB: سپس; USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار

GT GD C H L M O
nickel /ˈnɪk.l̩/ = NOUN: نیکل, ورشو, سکهپنج سنتی; VERB: اب نیکل دادن; USER: نیکل, نیکل و, های نیکل, نیکل به

GT GD C H L M O
night /naɪt/ = NOUN: شب, شب هنگام, تاریکی, غروب, برنامه شبانه, خادم حبش, لیل, نزدیک بوقت خواب; ADJECTIVE: نزدیک بوقت خواب; USER: شب, در شب, شب را, شب به, شب در

GT GD C H L M O
nine /naɪn/ = nine, nine, nine, nine, عدد نه; USER: نه نفر, نه, و نه, از نه, نه تن

GT GD C H L M O
ninety /ˈnaɪn.ti/ = ninety, نود نفر, عدد نود; USER: نود, نود و, نود نفر, عدد نود, نودچیز

GT GD C H L M O
no /nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا; NOUN: پاسخ نه; USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ

GT GD C H L M O
nobody /ˈnəʊ.bə.di/ = PRONOUN: هیچ کس, هیچ فرد; NOUN: ادم بی اهمیت, مردکه, ادم گمنام; USER: هیچ کس, هیچ کس نمی, هیچ کس به, هیچ کس در, که هیچ کس

GT GD C H L M O
normalized /ˈnɔː.mə.laɪz/ = ADJECTIVE: هنجار, هنجار شده; USER: هنجار, نرمال, نرمال شده, نرمالیزه, نرمالیزه شده

GT GD C H L M O
normally /ˈnɔː.mə.li/ = USER: به طور معمول, طور معمول, به طور طبیعی, به طور معمول در, به طور معمول به

GT GD C H L M O
not /nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not; USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند

GT GD C H L M O
notes /nəʊt/ = NOUN: تبصره, یادداشت, نت, کلید پیانو, اهنگ صدا, نوت موسیقی, یادداشت ها; USER: یادداشت ها, یادداشت, یادداشت های, یادداشتهای, نت های

GT GD C H L M O
notice /ˈnəʊ.tɪs/ = NOUN: توجه, اطلاع, اخطار, اعلان, خبر, اگهی; VERB: دیدن, ملاحظه کردن, ملتفت شدن, شناختن; USER: توجه, اطلاع, متوجه, اطلاع می, اطلاع می دهد

GT GD C H L M O
noticed /ˈnəʊ.tɪs/ = VERB: دیدن, ملاحظه کردن, ملتفت شدن, شناختن; USER: متوجه, متوجه شده, مورد توجه, متوجه شدم, متوجه شد

GT GD C H L M O
notification /ˌnəʊ.tɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاع, اخطار, تذکر, خبر, اگاهسازی; USER: اخطار, آگاه شدن از طریق, اطلاع, تذکر, خبر

GT GD C H L M O
notifications /ˌnəʊ.tɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاع, خبر, اخطار, تذکر, اگاهسازی; USER: اطلاعیه ها, اطلاعیه, اطلاعیه های, اطلاعات و تذکرات, اطلاعات و تذکرات را

GT GD C H L M O
now /naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه; USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا

GT GD C H L M O
number /ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد; VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر; USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده

GT GD C H L M O
nurse /nɜːs/ = NOUN: پرستار, دایه, پرورشگاه, مهد, مرهم گذار; VERB: پروراندن, پرستاری کردن, شیر خوردن, باصرفه جویی یا دقت بکار بردن; USER: پرستار, پرستاران, پرستار به, پرستار و

GT GD C H L M O
obvious /ˈɒb.vi.əs/ = ADJECTIVE: واضح, بدیهی, مشهود, علنی, اشکار, هویدا, ظاهر, مفهوم, مریی, فاش; USER: واضح, آشکار, بدیهی, واضح است, مشهود

GT GD C H L M O
obviously /ˈɒb.vi.əs.li/ = USER: بدیهی است, بدیهی, به وضوح, واضح است, بدیهی است که

GT GD C H L M O
of /əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله; USER: از, در, ای از, را از

GT GD C H L M O
off /ɒf/ = ADJECTIVE: خاموش, دور, دورتر, بی موقع; PREPOSITION: از روی, بسوی, از محلی بخارج, از یک سو, از کنار; NOUN: کساد; USER: خاموش, کردن, خارج, دور, خارج از

GT GD C H L M O
offer /ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم; VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن; USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می

GT GD C H L M O
offered /ˈɒf.ər/ = ADJECTIVE: معروف, پیشکی; USER: ارائه شده, ارائه, ارائه می, ارائه می گردد, ارائه شده است

GT GD C H L M O
offering /ˈɒf.ər.ɪŋ/ = NOUN: ارائه, پیشکش; USER: ارائه, ارائه می, را ارائه, از ارائه, ارائه به

GT GD C H L M O
offers /ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم; USER: ارائه می دهد, می دهد, را ارائه می دهد, ارائه می دهد و, ارائه می دهد به

GT GD C H L M O
officially /əˈfɪʃ.əl.i/ = USER: رسمی, رسما, طور رسمی, به طور رسمی, رسما به

GT GD C H L M O
often /ˈɒf.ən/ = ADVERB: غالبا, بارها, غالب اوقات, خیلی اوقات, بکرات, کرارا, خیلی زیاد, بسی; USER: غالبا, اغلب, اغلب به, که اغلب

GT GD C H L M O
oh /əʊ/ = INTERJECTION: اوه, ها, وه, به; USER: اوه, آه

GT GD C H L M O
ok /ˌəʊˈkeɪ/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب; NOUN: تصویب, اجازه; VERB: تصویب کردن; USER: خوب, OK, OK را, خوب است, بسیار خوب

GT GD C H L M O
okay /ˌəʊˈkeɪ/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب; NOUN: تصویب, اجازه; VERB: تصویب کردن; USER: خوب, درست است, خوب است, اشکالی ندارد, بسیار خوب

GT GD C H L M O
old /əʊld/ = ADJECTIVE: قدیمی, پیر, کهنه, مسن, سابق, گذشته, سالخورده, فرسوده, دیرینه, باستانی, کهن سال, کهنه کار, عتیق, سالار, پارینه, زر, سابقی, پیرانه; USER: قدیمی, پیر, کهنه, مسن, سابق

GT GD C H L M O
omni /ɒm.ni-/ = USER: OMNI, هتلز

GT GD C H L M O
omnipresent = ADJECTIVE: حاضر در همه جا; USER: حاضر در همه جا, همه جا حاضر, در همه جا حاضر, همه جا حضور, همه جا حاضر است

GT GD C H L M O
on /ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر; ADJECTIVE: روشن; USER: بر, روی, بر روی, به, برای

GT GD C H L M O
onboarding

GT GD C H L M O
once /wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی; USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به

GT GD C H L M O
one /wʌn/ = یکی, تک, یگانه; PRONOUN: کسی; NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص

GT GD C H L M O
ones /wʌn/ = NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: آنهایی که, آنهایی, آنهایی که در, از آنهایی که, آنهایی که به

GT GD C H L M O
online /ˈɒn.laɪn/ = ADJECTIVE: درون خطی; USER: آنلاین, آنلاین در, کاربران آنلاین حاضر, آنلاین حاضر در, حضور کاربر در انجمن

GT GD C H L M O
only /ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا; ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه; USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به

GT GD C H L M O
open /ˈəʊ.pən/ = ADJECTIVE: باز, سرگشاده, گشوده, علنی, روباز, دایر, مفتوح, اشکار; VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن; USER: باز, باز کردن, را باز, گشودن, را باز کنید

GT GD C H L M O
opening /ˈəʊ.pən.ɪŋ/ = NOUN: افتتاح, گشایش, بازکردن, دهانه, سوراخ, فرصت, منفذ, چشمه, جای خالی, سراغاز, فتق; USER: افتتاح, باز کردن, گشایش, بازکردن, دهانه

GT GD C H L M O
operand = USER: عملوند, عملگر, عملوند سمت, عملگر جمع, عملوند از

GT GD C H L M O
operating = ADJECTIVE: عملیاتی; USER: عملیاتی, عامل, های عملیاتی, های عامل, عامل های

GT GD C H L M O
opportunity = NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت; USER: فرصت, فرصتی, فرصت را, فرصت های, فرصت ها

GT GD C H L M O
optimization /ˌɒp.tɪ.maɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: بهینه سازی; USER: بهینه سازی, های بهینه سازی, بهینه سازی به, برای بهینه سازی, بهینه سازی در

GT GD C H L M O
optimizing /ˈɒp.tɪ.maɪz/ = VERB: بهینه ساختن, خوش بین بودن, بهین ساختن; USER: بهینه سازی, بهینه, بهینه کردن, بهینه ساز, برای بهینه سازی

GT GD C H L M O
option /ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل; USER: انتخاب, گزینه, گزینه ای, گزینه را, اختیار

GT GD C H L M O
options /ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل; USER: گزینه های, گزینه, گزینه ها, گزینههای, گزینه هایی

GT GD C H L M O
or /ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه; USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای

GT GD C H L M O
order /ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه; VERB: مرتب کردن, منظم کردن; USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام

GT GD C H L M O
oren = USER: اورن, اورن در

GT GD C H L M O
organization /ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل; USER: سازمان, سازمان های, سازمان را, تشکیلات

GT GD C H L M O
origin /ˈɒr.ɪ.dʒɪn/ = NOUN: منشاء, مبدا, خاستگاه, اصل, ماخذ, نسب, اصل بنیاد, سنخیت, مصدر, سر چشمه, سر, سرمایه, عنصر; USER: منشاء, منشا, مبدا, خاستگاه, اصل

GT GD C H L M O
original /əˈrɪdʒ.ɪ.nəl/ = ADJECTIVE: اصلی, اصل, اصیل, بدیع, ابتکاری, بکر, مبتکر; NOUN: منبع, عین, سر چشمه; USER: اصلی, اصل, های اصلی, اصلی را, اصیل

GT GD C H L M O
other /ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر; USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر

GT GD C H L M O
others /ˈʌð.ər/ = USER: دیگران, دیگر, دیگران است, دیگران را, دیگران در

GT GD C H L M O
our /aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما; USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به

GT GD C H L M O
ourselves /ˌaʊəˈselvz/ = PRONOUN: خودمان, مال ما; USER: خودمان, خود را, خودمان به, به خودمان, از خودمان

GT GD C H L M O
out /aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده; ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از; VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن; NOUN: راه حل; USER: خارج, از, بیرون, خارج از

GT GD C H L M O
outlet /ˈaʊt.let/ = NOUN: پریز, روزنه, مجرای خروج, مخرج, بازار فروش, در رو, عبور; USER: پریز, خروجی, خروجی از, های خروجی, روزنه

GT GD C H L M O
over /ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر; ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی; ADVERB: در بالا; USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز

GT GD C H L M O
override /ˌəʊ.vəˈraɪd/ = VERB: باطل کردن, لغو کردن, باطل ساختن, سواره گذشتن از, پایمال کردن, برتری جستن بر, برتر یا مهمتر بودن; USER: باطل کردن, لغو کردن, سواره گذشتن از, پایمال کردن, برتری جستن بر

GT GD C H L M O
own /əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی; PRONOUN: خودی, مال خودم; VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن; USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی

GT GD C H L M O
owned /-əʊnd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن; USER: متعلق به, متعلق, تحت مالکیت, متعلق به شرکت, که متعلق

GT GD C H L M O
owners /ˈəʊ.nər/ = NOUN: مالک, دارنده, خواجه; USER: صاحبان, مالکان, دارندگان, از صاحبان, به صاحبان

GT GD C H L M O
pace /peɪs/ = NOUN: سرعت, گام, تندی, قدم, شیوه; VERB: گام زدن, با قدم اهسته رفتن, پیمودن, قدم رو کردن, با گامهای اهسته و موزون حرکت کردن، قدم زدن; USER: سرعت, با سرعت, گام, سرعت در, قدم

GT GD C H L M O
park /pɑːk/ = NOUN: پارک, گردشگاه, باغ ملی, پردیز, شکارگاه محصور; VERB: درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن, اتومبیل را پارک کردن, قرار دادن; USER: پارک, پارک های, پارک در, پارک را, پارک به

GT GD C H L M O
part /pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه; VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن; USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو

GT GD C H L M O
particular /pəˈtɪk.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, بخصوص, مخصوص, مختص, دقیق, منحصر بفرد, نکته بین, تک, خصوصی; NOUN: خصوصیات, فقره; USER: خاص, ویژه, بخصوص, به ویژه, به طور خاص

GT GD C H L M O
particularly /pə(r)ˈtikyələrlē/ = ADVERB: منحصرا; USER: ویژه, خصوص, به خصوص, به ویژه, به ویژه در

GT GD C H L M O
partnered /ˈpɑːt.nər/ = VERB: شریک شدن یا کردن; USER: همکاری, شریک, همکاری می, شریک شده, همکاری کرده

GT GD C H L M O
partners /ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست; USER: همکاران, شرکای, شریک, شرکا, به شرکای

GT GD C H L M O
parts /pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه, جزء مرکب چیزی, جزء مساوی, اسباب یدکی اتومبیل, نقش بازگیر, پا, شقه; USER: قطعات, بخش, قسمت, نقاط, بخش های

GT GD C H L M O
pass /pɑːs/ = NOUN: عبور, گذر, گذرگاه, رد, بلیط, معبر; VERB: گذراندن, قبول شدن, رد شدن, گذشتن, عبور کردن, تصویب کردن; USER: عبور, منتقل می, گذر, رد, گذراندن

GT GD C H L M O
passes /pɑːs/ = NOUN: عبور, گذر, گذرگاه, رد, بلیط, معبر, راه, گردونه, گدوک, جواز, پروانه, گذرنامه; USER: عبور, گذرد, می گذرد, عبور می کند, عبور می

GT GD C H L M O
past /pɑːst/ = ADJECTIVE: گذشته, قبلی, سابق, ماورای, ماقبل, قدیمی, پایان یافته, وابسته بزمان گذشته; PREPOSITION: گذشته از; NOUN: سابقه, پیشینه; ADVERB: پیش, پیش از, در ماورای, دور از; USER: گذشته, گذشته به, قبلی, گذشته از

GT GD C H L M O
path /pɑːθ/ = NOUN: مسیر, راه, طریق, جاده, طریقه, مسلک, باریک راه, جاده مال رو; USER: مسیر, راه, مسیری, مسیر را, راه را

GT GD C H L M O
pay /peɪ/ = NOUN: پرداخت, اجرت, تادیه, حقوق ماهیانه; VERB: پرداختن, پرداخت کردن, دادن, تلافی کردن, کارسازی داشتن, بجا آوردن, انجام دادن, پول دادن, ادا کردن, هزینه چیزی را قبول کردن; USER: پرداخت, پرداخت هزینه, بپردازد, پرداخت می, به پرداخت

GT GD C H L M O
payment /ˈpeɪ.mənt/ = NOUN: پرداخت, پول, وجه, تادیه, قسط, کارسازی; USER: پرداخت, پرداخت به, پرداخت را, پول, پرداخت های

GT GD C H L M O
payments /ˈpeɪ.mənt/ = NOUN: پرداخت, پول, وجه, تادیه, قسط, کارسازی; USER: پرداخت, پرداخت های, پرداخت ها, پرداختهای, پرداختها

GT GD C H L M O
pencils /ˈpen.səl/ = NOUN: مداد, مداد رنگی, مداد ابرو, هر چیزی شبیه مداد; USER: مداد, مدادهای, پنسل, بندی مدادها, قلمهایشان

GT GD C H L M O
people /ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه; VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن; USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم

GT GD C H L M O
percent /pəˈsent/ = NOUN: در صد, فی صد, بقرار در صد; USER: در صد, درصد, درصد از, درصد است

GT GD C H L M O
perfectly /ˈpɜː.fekt.li/ = USER: کاملا, کاملا به, به طور کامل, کاملا با

GT GD C H L M O
person /ˈpɜː.sən/ = NOUN: شخص, نفر, آدم, کس, تن, ذات, وجود, هیکل; USER: شخص, فرد, نفر, آدم, کس

GT GD C H L M O
personal /ˈpɜː.sən.əl/ = ADJECTIVE: شخصی, خصوصی, مربوط به شخص; USER: شخصی, های شخصی, خصوصی, شخصی است, شخصی را

GT GD C H L M O
personalities /ˌpərsəˈnalitē/ = NOUN: شخصیت, هویت, خصوصیات شخص, وجود, اخلاق و خصوصیات شخص, صفت شخص, یارو; USER: شخصیت, شخصیت های, شخصیت ها, از شخصیت, از شخصیت های

GT GD C H L M O
personality /ˌpərsəˈnalitē/ = NOUN: شخصیت, هویت, خصوصیات شخص, وجود, اخلاق و خصوصیات شخص, صفت شخص, یارو; USER: شخصیت, شخصیتی, های شخصیتی, شخصیت های, به شخصیت

GT GD C H L M O
personalization /ˌpɜːsənəlaɪˈzeɪʃən/ = USER: شخصی, شخصی سازی, شخصیسازی, های شخصی, می شخصی سازی

GT GD C H L M O
personalize /ˈpərsənəlˌīz/ = VERB: دارای شخصیت کردن, جنبه شخصی دادن به, شخصیت را مجسم کردن و نشان دادن; USER: فرد, به فرد, شخصی, شخصی سازی, شخصی کردن

GT GD C H L M O
perspective /pəˈspek.tɪv/ = NOUN: چشم انداز, منظر, دید, لحاظ, منظره, روشن بینی, جنبه فکری, بینایی, مناظر و مرایا, سعه نظر, مال اندیشی, تجسم شی, خطور فکر; ADJECTIVE: دیدانداز; USER: چشم انداز, دیدگاه, منظر, دید, لحاظ

GT GD C H L M O
phd /ˌpiː.eɪtʃˈdiː/ = USER: دکتری, دکترا, دکترای, دکترای تخصصی, دکتری تخصصی

GT GD C H L M O
philosophy /fɪˈlɒs.ə.fi/ = NOUN: فلسفه, حکمت, تجرد, وارستگی, بردباری; USER: فلسفه, فلسفه را, فلسفه به

GT GD C H L M O
phone /fəʊn/ = NOUN: تلفن, صدا, صوت, اوا; VERB: تلفن کردن, تلفن زدن; USER: تلفن, گوشی, تلفن همراه, تلفن های, های تلفن

GT GD C H L M O
physical /ˈfɪz.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: فیزیکی, بدنی, جسمانی, طبیعی, مادی; USER: فیزیکی, بدنی, جسمانی, های فیزیکی, مادی

GT GD C H L M O
picking /pik/ = NOUN: جیب بری, پس مانده, دله دزدی; ADJECTIVE: ناخنک زنی; USER: جیب بری, چیدن, پس مانده, از چیدن, به چیدن

GT GD C H L M O
place /pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی; VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن; USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله

GT GD C H L M O
platform /ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی; USER: بستر های نرم افزاری, پلت فرم, پلت فرم های, پلت فرم به, های پلت فرم

GT GD C H L M O
platforms /ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی; USER: سیستم عامل, سیستم عامل های, سکوهای, پلت فرم, پلت فرم های

GT GD C H L M O
play /pleɪ/ = NOUN: بازی, نمایش, نمایشنامه, تفریح, ورزش, نواخت, لهو, نواختن ساز و غیره, سرگرمی مخصوص; VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن; USER: بازی, ایفا, بازی می, ایفا می, بازی کردن

GT GD C H L M O
playing /pleɪ/ = VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن; USER: بازی, نواختن, بازی کردن, بازی می, بازی در

GT GD C H L M O
plaza /ˈplɑː.zə/ = NOUN: میدان, میدان عمومی, بازار, میدان محل معامله; USER: میدان, پلازا, میدان عمومی, میدان محل معامله, پلازا در

GT GD C H L M O
point /pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست; VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن; USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای

GT GD C H L M O
pointed /ˈpɔɪn.tɪd/ = ADJECTIVE: تیز, نوک دار, کنایه دار, نیش دار; USER: اشاره, با اشاره, اشاره کرد, اشاره به, خاطر نشان کرد

GT GD C H L M O
points /pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست; USER: نقاط, نکات, برای نقاط, نقاط مورد, برای نقاط مورد

GT GD C H L M O
popular /ˈpɒp.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: محبوب, مشهور, عمومی, متداول, خلقی, ملی, توده پسند, عوامانه, نامدار, وابسته بتوده مردم; USER: محبوب, مردمی, عمومی, مشهور, محبوب است

GT GD C H L M O
portfolio /pôrtˈfōlēˌō/ = NOUN: مقام, کیف کاغذ, کیف چرمی بزرگ; USER: مقام, نمونه کارها, پرتفوی, سبد سرمایه گذاری, نمونه کارها با

GT GD C H L M O
possible /ˈpɒs.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: ممکن, امکان پذیر, محتمل, مقدور, میسر, شدنی, بالقوه; NOUN: امکان; USER: ممکن, امکان, امکان پذیر, محتمل, میسر

GT GD C H L M O
potential /pəˈten.ʃəl/ = NOUN: پتانسیل, عامل بالقوه; ADJECTIVE: بالقوه, نهانی, پنهانی, ذخیرهای, دارای استعداد نهانی; USER: پتانسیل, بالقوه, های بالقوه, بالقوه است, بالقوه را

GT GD C H L M O
powerful /ˈpaʊə.fəl/ = ADJECTIVE: قوی, نیرومند, مقتدر, پر زور; USER: قوی, قدرتمند, قدرتمند است, نیرومند, مقتدر

GT GD C H L M O
practical /ˈpræk.tɪ.kəl/ = ADJECTIVE: عملی, کابردی, بکار خور; NOUN: اهل عمل; USER: عملی, های عملی, عملی است, عملی در, عملی را

GT GD C H L M O
pre /priː-/ = USER: قبل, پیش, قبل از, از پیش, پیش از

GT GD C H L M O
predictability /prɪˌdɪk.təˈbɪl.ə.ti/ = USER: پیش بینی, قابل پیش بینی, پیش بینی پذیری, قابلیت پیش بینی, قابل پیش بینی بودن

GT GD C H L M O
present /ˈprez.ənt/ = ADJECTIVE: حاضر, موجود, فعلی, اکنون; NOUN: هدیه, زمان حال, تقدیم, زمان حاضر, تحفه, اهداء, پیشکش, سفته; USER: ارائه, حال حاضر, در حال حاضر, را ارائه, ارائه می

GT GD C H L M O
presentation /ˌprez.ənˈteɪ.ʃən/ = NOUN: ارائه, معرفی, عرضه, نمایش, تقدیم, بیان, تقریر, عرض; USER: ارائه, معرفی, عرضه, ارائه شده, ارائه به

GT GD C H L M O
pretty /ˈprɪt.i/ = ADJECTIVE: قشنگ, خوب, شکیل, خوش نما; ADVERB: تاحدی, بطور دلپذیر; USER: قشنگ, بسیار, خیلی, زیبا, خوب

GT GD C H L M O
previous /ˈpriː.vi.əs/ = ADJECTIVE: قبلی, پیشین, جلوتر, سابقی, اسبقی, مقدم; USER: قبلی, های قبلی, پیشین, مورد قبلی, قبلی را

GT GD C H L M O
prints /prɪnt/ = NOUN: چاپ, عکس چاپی; USER: چاپ, چاپ شده, پرینت ها, چاپ با, چاپ های

GT GD C H L M O
problem /ˈprɒb.ləm/ = NOUN: مشکل, مسئله, موضوع, سختی, چیستان; USER: مشکل, مسئله, مشکل این, مشکل را, مشکل در

GT GD C H L M O
process /ˈprəʊ.ses/ = NOUN: فرایند, روند, عمل, سیر, جریان عمل, مراحل مختلف چیزی, پیشرفت تدریجی ومداوم, دوره عمل, فرا گرد; VERB: پردازش کردن, تهیه کردن, مراحلی را طی کردن, بانجام رساندن, تمام کردن; USER: روند, فرایند, فرآیند, پروسه, مراحل

GT GD C H L M O
processes /ˈprəʊ.ses/ = NOUN: عملیات; USER: فرآیندهای, فرایندهای, پروسه, فرآیندها, پروسه های

GT GD C H L M O
processing /ˈprəʊ.ses/ = NOUN: پردازش; USER: پردازش, فرآوری, های پردازش, از پردازش, و پردازش

GT GD C H L M O
procession /prəˈseʃ.ən/ = NOUN: حرکت دسته جمعی, ترقی تصاعدی, ترقی; VERB: دسته راه انداختن, در صفوف منظم پیش رفتن; USER: دسته راه انداختن, صفوف, صفوف منظم, در صفوف, صفوف را

GT GD C H L M O
product /ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب; USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در

GT GD C H L M O
products /ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب; USER: محصولات, محصول, فرآورده, از محصولات, فرآورده های

GT GD C H L M O
profile /ˈprəʊ.faɪl/ = NOUN: نمایه, نیمرخ, مقطع, عکس نیمرخ, مقطع عرضی, برش عمودی, نقشه برش نما, خط نیمرخ, نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی; USER: نیمرخ, مشخصات, نمایش, نمایه, پروفایل کاربری

GT GD C H L M O
project /ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن; VERB: طرح ریختن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, برجسته بودن, پیش افکندن, پرتاب کردن; USER: پروژه, طرح, پروژه های, پروژه را, پروژه به

GT GD C H L M O
prominently /ˈprɒm.ɪ.nənt/ = USER: برجسته, برجسته ای, آشکارا در, طور برجسته, ای چشمگیردر

GT GD C H L M O
properties /ˈprɒp.ə.ti/ = NOUN: خواص; USER: خواص, خصوصیات, ویژگی های, از خواص, و خواص

GT GD C H L M O
proprietary /p(r)əˈprī-iˌterē/ = ADJECTIVE: اختصاصی, ملکی, وابسته به مالک, متعلق به ملاک; USER: اختصاصی, های اختصاصی, اختصاصی است, اختصاصی را, انحصاری است

GT GD C H L M O
prospects /ˈprɒs.pekt/ = NOUN: چشم انداز, انتظار, پیش بینی, منظره, دور نما, امید انجام چیزی; USER: چشم انداز, چشم اندازهای, به چشم انداز, چشم انداز های, و چشم انداز

GT GD C H L M O
provide /prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن; USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند

GT GD C H L M O
provider /prəˈvaɪ.dər/ = NOUN: مهیا کننده, بدست اورنده; USER: ارائه دهنده, ارائه, ارائه دهند, ارائه دهنده در, ارائه دهنده خدمات

GT GD C H L M O
public /ˈpʌb.lɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, همگانی, اجتماعی, همگان, ملی, اشکار; NOUN: عامه, مردم, عموم; USER: عمومی, مردم, عموم, عامه, همگانی

GT GD C H L M O
publicly /ˈpʌb.lɪ.kli/ = USER: عموم, عمومی, علنی, علنا, برای عموم

GT GD C H L M O
published /ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن; USER: منتشر شده, منتشر, به چاپ, منتشر شد, منتشر شده است

GT GD C H L M O
pull /pʊl/ = NOUN: کشش; VERB: کشیدن, کندن, کشیدن دندان, پشم کندن از, چیدن, بطرف خود کشیدن; USER: کشیدن, جلو, جلو و, بکشد, کشش

GT GD C H L M O
purchase /ˈpɜː.tʃəs/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع, در امد سالیانه زمین; VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن; USER: خرید, خریداری, خریداری کنید, را خریداری, به خرید

GT GD C H L M O
purely /pjʊə.li/ = ADVERB: خالصانه, محضا; USER: خالصانه, صرفا, کاملا, صرفا به, صرفا در

GT GD C H L M O
purge /pɜːdʒ/ = NOUN: تطهیر, پالایش, تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه; VERB: پاک کردن, زدودن, پاکسازی کردن, تهی کردن, خالی کردن, تنقیه کردن, تطهیر کردن, تبرئه کردن, تصفیه کردن; USER: پالایش, پاکسازی کردن, تهی کردن, تنقیه کردن, تطهیر کردن

GT GD C H L M O
purpose /ˈpɜː.pəs/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, قصد, غرض, نیت, عمد, عزم, سعی, مراد; VERB: در نظر داشتن, قصد داشتن; USER: هدف, منظور, مقصود, با هدف, قصد

GT GD C H L M O
push /pʊʃ/ = NOUN: فشار, هل, زور, فشار با سر, فشاربجلو, تنه; VERB: فشردن, هل دادن, فشار دادن, نشاندن, چیزی را زور دادن, با زور جلو بردن, شاخ زدن, یورش بردن; USER: فشار, هل, هل دادن, فشار دادن, فشردن

GT GD C H L M O
put /pʊt/ = VERB: قرار دادن, گذاشتن, انداختن, تقدیم داشتن, ارائه دادن, ترجمه کردن, تعبیر کردن, بفعالیت پرداختن, بکار بردن, ترغیب کردن, ثبت کردن, تعویض کردن, در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن; NOUN: پرتاب; USER: قرار دادن, قرار, قرار داده, قرار داده است, قرار داده و

GT GD C H L M O
quarter /ˈkwɔː.tər/ = NOUN: محله, ربع, یک چهارم, چارک, برزن, زنهار, بخش, یک چارک, چهارک, مدت سه ماه, اقامت گاه; VERB: پناه بردن به, زنهار دادن, به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن; USER: ربع, چهارم, یک چهارم, محله, در سه ماهه

GT GD C H L M O
queries /ˈkwɪə.ri/ = NOUN: پرس و جو, پرسش, سوال, جستار, استفسار, تردید; USER: نمایش داده شد, نمایش داده, پرس و جو, پرس و جوها, نمایش داده شد و

GT GD C H L M O
query /ˈkwɪə.ri/ = NOUN: پرس و جو, پرسش, سوال, جستار, استفسار, تردید; VERB: پرسیدن, استنطاق کردن, تحقیق و باز جویی کردن, سر و گوش آب دادن; USER: پرس و جو, پرسش, جستار, سوال, پرس و جو را

GT GD C H L M O
question /ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام; VERB: پرسیدن, پرسش کردن, تحقیق کردن, تردید کردن در; USER: سوال, پرسش, سئوال, مسئله, موضوع

GT GD C H L M O
questions /ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام; USER: سوالات, سوال, سؤالات, پرسش های, به سوالات

GT GD C H L M O
quick /kwɪk/ = ADJECTIVE: سریع, فوری, تند, چابک, زنده, چست, سریع السیر, فرز, جلد, سرزنده, سبک; USER: سریع, میانبر, سریع است, سریع و, های سریع

GT GD C H L M O
quickly /ˈkwɪk.li/ = ADVERB: سریعا, بسرعت, بزودی, سبک; USER: سریعا, سرعت, به سرعت, بسرعت, به سرعت در

GT GD C H L M O
rack /ræk/ = NOUN: قفسه, چنگک جا لباسی, طاقچه, بار بند, جا کلاهی, چرخ دندهدار, عذاب, شکنجه, نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز; VERB: دندانه دار کردن, سخت بازپرسی کردن از, روی چنگک گذاردن, بشدت کشیدن; USER: دندانه دار کردن, قفسه, سخت بازپرسی کردن, سخت بازپرسی کردن از

GT GD C H L M O
range /reɪndʒ/ = NOUN: محدوده, برد, حدود, حوزه, تیر رس, رسایی, دسترسی, خط مبنا, منحنی مبنا, چشم رس; VERB: تغییر کردن, در صف اوردن, اراستن, مرتب کردن, میزان کردن, سیر و حرکت کردن; USER: محدوده, دامنه, برد, حدود, در محدوده

GT GD C H L M O
ranges /reɪndʒ/ = NOUN: محدوده, برد, حدود, حوزه, تیر رس, رسایی, دسترسی, خط مبنا, منحنی مبنا, چشم رس; USER: محدوده, رشته, دامنه های, محدوده های, از محدوده

GT GD C H L M O
re /riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به; USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره

GT GD C H L M O
reach /riːtʃ/ = VERB: رسیدن به, نائل شدن, نائل شدن به; NOUN: برد, حصول, حیطه, کشش, رسایی; USER: رسیدن به, رسیدن, برسد, دستیابی به, در رسیدن

GT GD C H L M O
reachable = USER: قابل دسترسی, دسترس, قابل دسترسی می, در دسترس, قابل دسترسی از

GT GD C H L M O
real /rɪəl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, راستین, عملی, طبیعی, موجود, حسابی, غیر مصنوعی, بی خدشه, صمیمی; NOUN: ریل, اصل; USER: واقعی, حقیقی, واقعی است, های واقعی, واقعی را

GT GD C H L M O
realize /ˈrɪə.laɪz/ = VERB: تحقق بخشیدن, پی بردن, فهمیدن, تحقق یافتن, درک کردن, قوه اوردن, واقعی کردن, دریافتن, نقد کردن; USER: تحقق بخشیدن, متوجه, تحقق, تحقق بخشیدن به, پی بردن

GT GD C H L M O
realized /ˈrɪə.laɪz/ = VERB: تحقق بخشیدن, پی بردن, فهمیدن, تحقق یافتن, درک کردن, قوه اوردن, واقعی کردن, دریافتن, نقد کردن; USER: متوجه, تحقق, متوجه شدم, متوجه شد, تحقق یابد

GT GD C H L M O
really /ˈrɪə.li/ = ADVERB: واقعا, راستی, براستی, بالفعل; USER: واقعا, واقعا به, که واقعا, واقعا در, واقعا از

GT GD C H L M O
reason /ˈriː.zən/ = NOUN: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب, عذر, موجب, شعور, مورد, مناسبت, عاقلی, عنوان, ملاک, خوشفکری, مایه; VERB: محاجه کردن, دلیل استدلال کردن, استدلال کردن, دلیل و برهان اوردن; USER: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب

GT GD C H L M O
reasons /ˈriː.zən/ = NOUN: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب, عذر, موجب, شعور, مورد, مناسبت, عاقلی, عنوان, ملاک, خوشفکری, مایه; USER: دلایل, دلیل, به دلایل, دلایلی, از دلایل

GT GD C H L M O
rebuild /ˌriːˈbɪld/ = VERB: باز ساختن, دوباره ساختمان کردن; NOUN: چیز دو باره ساخته شده; USER: بازسازی, را بازسازی, بازسازی و, بازسازی کند, در بازسازی

GT GD C H L M O
recognize /ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن; USER: شناختن, تشخیص, رسمیت شناختن, را تشخیص, به رسمیت شناختن

GT GD C H L M O
recognizes /ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن; USER: به رسمیت می شناسد, رسمیت می شناسد, به رسمیت شناخته, به رسمیت میشناسد, رسمیت می شناسد به

GT GD C H L M O
record /rɪˈkɔːd/ = NOUN: ضبط, ثبت, رکورد, سابقه, تاریخچه, پیشینه, مدرک, یادداشت, بایگانی; VERB: ضبط کردن, ثبت کردن, ضبط شدن; USER: رکورد, سابقه, ثبت, ضبط, پیشینه

GT GD C H L M O
recorded /riˈkôrd/ = VERB: ضبط کردن, ثبت کردن, ضبط شدن, نگاشتن, بایگانی کردن; USER: ثبت, ضبط, ضبط شده, و ثبت, ثبت شده است

GT GD C H L M O
reduce /rɪˈdjuːs/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن; USER: کاستن, را کاهش دهد, کاهش می دهد, را کاهش می دهد, کم کردن

GT GD C H L M O
regardless /rɪˈɡɑːd.ləs/ = ADJECTIVE: صرفنظر از; USER: بدون در نظر گرفتن, صرف نظر, بدون توجه, بدون در نظر, بدون توجه به

GT GD C H L M O
regional /ˈriː.dʒən.əl/ = ADJECTIVE: منطقهای, بخشی; USER: منطقهای, منطقه ای, منطقه, های منطقه ای, منطقه ای را

GT GD C H L M O
related /rɪˈleɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: مربوط, وابسته, منسوب, منتسب, خودمانی, مقارن; USER: مرتبط, مربوط, مرتبط با, در رابطه, های مربوط

GT GD C H L M O
relationships /rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی; USER: روابط, رابطه, از روابط, به روابط

GT GD C H L M O
relevance /ˈrel.ə.vəns/ = NOUN: رابطه, ارتباط, ربط; USER: ارتباط, ربط, مربوطه

GT GD C H L M O
report /rɪˈpɔːt/ = NOUN: گزارش, خبر, انتشار, اشعار, شهرت, صدا; VERB: گزارش دادن; USER: گزارش, را گزارش, گزارش می, گزارش شده

GT GD C H L M O
represent /ˌrep.rɪˈzent/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, بیان کردن, نمایاندن, وانمود کردن, نماینده بودن, نمایندگی کردن; USER: نشان دادن, نمایندگی, نشان, نماینده, نشان دهنده

GT GD C H L M O
required /rɪˈkwaɪər/ = ADJECTIVE: ضروری, خواسته, بایسته; USER: ضروری, نیاز, لازم, مورد نیاز است, های مورد نیاز

GT GD C H L M O
resemblance /rɪˈzem.bləns/ = NOUN: شباهت, تشابه, همانندی, همشکلی; USER: شباهت, تشابه, تشابه آنها, شباهتی, همانندی

GT GD C H L M O
resorts /rɪˈzɔːt/ = NOUN: رفت و آمد مکرر, مامن, میعادگاه, ملجا, مفر, پاتوغ, ملاقات مکرر, محل استراحت, پناه گاه, مراجعه; USER: استراحتگاه, استراحتگاه های, اقامتگاه تفریحی, اقامتگاههای تفریحی, اقامتگاه تفریحی در

GT GD C H L M O
respect /rɪˈspekt/ = NOUN: احترام, رابطه, حرمت, نسبت, حیث, عزت, بزرگداشت, رجوع, تکریم, حیثیت; VERB: احترام گذاشتن به, محترم داشتن, بزرگداشتن; USER: احترام, نسبت, رابطه, احترام به, حرمت

GT GD C H L M O
response /rɪˈspɒns/ = NOUN: پاسخ, واکنش, جوابگویی; USER: پاسخ, واکنش, پاسخ به, پاسخ های

GT GD C H L M O
responses /rɪˈspɒns/ = NOUN: پاسخ, واکنش, جوابگویی; USER: پاسخ, پاسخ های, پاسخهای, پاسخ ها, واکنش های

GT GD C H L M O
result /rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد; VERB: منجر شدن, منتج شدن, نتیجه دادن; USER: نتیجه, منجر, منجر شود, منجر به, حاصل

GT GD C H L M O
results /rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد; USER: نتایج, نتایج حاصل

GT GD C H L M O
retailer /ˈriː.teɪ.lər/ = NOUN: خرده فروش; USER: خرده فروش, خرده فروشی, خرده فروش های, خرده فروش در, های خرده فروش

GT GD C H L M O
reviews /rɪˈvjuː/ = NOUN: مرور, خلاصه, مجله, بازدید, تجدید نظر, نشریه, عقیده, رژه; USER: بررسی, بررسیها را, دانلود, نظرات, بررسی است

GT GD C H L M O
right /raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق; NOUN: حق; ADVERB: در سمت راست; VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن; USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح

GT GD C H L M O
robots /ˈrəʊ.bɒt/ = NOUN: ادمک, دستگاه خودکار, ادممصنوعی, ادم مکانیکی, ادم ماشینی; USER: روبات, ربات, روبات های, ربات های

GT GD C H L M O
robust /rəʊˈbʌst/ = ADJECTIVE: تنومند, قوی هیکل, ستبر, خوش بنیه, هیکل دار; USER: تنومند, قوی, قوی است, قوی در, های قوی

GT GD C H L M O
roll /rəʊl/ = NOUN: گردش, نورد, فهرست, غلتک, چرخش, صورت, لوله, غل, توپ; VERB: غلتیدن, غلتاندن, پیچیدن; USER: چرخش, غلتیدن, غلتک, لوله, غلتاندن

GT GD C H L M O
room /ruːm/ = NOUN: اتاق, جا, فضا, خانه, محل; VERB: مسکن گزیدن, منزل دادن به, وسیعتر کردن; USER: اتاق, اتاق به, جا, اتاق در, خانه

GT GD C H L M O
rooted /ruːt/ = VERB: ریشه کن کردن, داد زدن, از عددی ریشه گرفتن, ریشه دار کردن, پوزه بخاک مالیدن; USER: ریشه, ریشه دارد, ریشه دار, که ریشه, ریشه دارند

GT GD C H L M O
roughly /ˈrʌf.li/ = ADVERB: سردستی; USER: تقریبا, حدود, در حدود, که تقریبا, تقریبا به

GT GD C H L M O
routes /ruːt/ = NOUN: مسیر, راه, جاده, خط سیر, سمت, طرف, جریان معمولی; USER: راه, مسیرهای, مسیر, راه های, مسیر های

GT GD C H L M O
routing /raʊt/ = NOUN: مسیریابی, مسیرگزینی; USER: مسیریابی, مسیر یابی, مسیریابی به, های مسیر یابی, مسیریابی را

GT GD C H L M O
running /ˈrʌn.ɪŋ/ = ADJECTIVE: جاری, دونده, مداوم, مناسب برای مسابقه دو, پویا; USER: جاری, حال اجرا, در حال اجرا, حال اجرا است, حال اجرا در

GT GD C H L M O
s = NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه

GT GD C H L M O
sad /sæd/ = ADJECTIVE: غمگین, غمناک, اندوهناک, دلتنگ, مکدر, سوزناک, اندوگین, نژند, محزون, افسرده و ملول, پژمرده, فجیع; USER: غمگین, غم انگیز, غم انگیز است, غم انگیز این, غمناک

GT GD C H L M O
said /sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده; USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت

GT GD C H L M O
sale /seɪl/ = NOUN: فروش, حراج, بازار فروش, سلف فروشی سهاماوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی; USER: فروش, فروش می, فروش و, فروش در, فروش به

GT GD C H L M O
sales /seɪl/ = NOUN: فروش, حراجی, جنس فروشی; USER: فروش, خرید و فروش, از فروش, های فروش, فروش در

GT GD C H L M O
salesforce

GT GD C H L M O
same /seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت; USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان

GT GD C H L M O
san = USER: سان, سن, san در, san به, اقام

GT GD C H L M O
sasha = USER: ساشا, ها ساشا, ساشا می, ساشا در, از sasha,

GT GD C H L M O
saturday /ˈsæt.ə.deɪ/ = NOUN: روز شنبه; USER: روز شنبه, شنبه

GT GD C H L M O
saw /sɔː/ = NOUN: اره, ضرب المثل, لغت یا جمله ضربالمثل, مثال, امثال و حکم, هراسبابی شبیه اره, منشار; VERB: دید; USER: دید, دیدم, شاهد, اره, را دید

GT GD C H L M O
say /seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن; NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن; USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم

GT GD C H L M O
saying /ˈseɪ.ɪŋ/ = NOUN: گفته, ضرب المثل, اظهار, حکمت, پند, مثال, گفتار مشهور; USER: گفته, و گفت, اظهار, کرد و گفت

GT GD C H L M O
says /seɪ/ = NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن; USER: می گوید, گوید, می گوید که

GT GD C H L M O
scalable /ˈskeɪ.lə.bl/ = USER: مقیاس پذیر, های مقیاس پذیر, مقیاس پذیر است, مقیاس پذیر به, مقیاس پذیر و

GT GD C H L M O
scale /skeɪl/ = NOUN: مقیاس, اندازه, ترازو, درجه, معیار, گام, فلس, پوسته, نسبت, تناسب, کفه ترازو, وزن, پله, هر چیز پله پله, مقیاس نقشه, وسیله سنجش, خط مقیاس, هر چیز مدرج, پولک یا پوسته بدن جانور, اعداد روی درجه گرماسنج و غیره; VERB: مقیاس کردن, نقشه کشیدن, مقیاس گذاشتن, پیمودن, توزین کردن; USER: مقیاس, در مقیاس, اندازه, مقیاس های, با مقیاس

GT GD C H L M O
scan /skæn/ = VERB: تقطیع کردن شعر, اجمالا مرور کردن, با وزن خواندن, بطور اجمالی بررسی کردن, پوییدن; USER: اسکن, را اسکن, اسکن کردن, اسکن می, اسکن در

GT GD C H L M O
scanning /skæn/ = NOUN: پویش, مرور اجمالی; USER: پویش, اسکن, اسکن کردن, های اسکن, اسکن در

GT GD C H L M O
scenario /sɪˈnɑː.ri.əʊ/ = NOUN: متن یانمایشنامه فیلم سینمایی, دستور نوشته ورود و خروج بازیگراننمایش, زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت; USER: سناریو, سناریوی, سناریویی, سناریو را, سناریو در

GT GD C H L M O
scenarios /sɪˈnɑː.ri.əʊ/ = NOUN: متن یانمایشنامه فیلم سینمایی, دستور نوشته ورود و خروج بازیگراننمایش, زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت; USER: سناریوهای, سناریو, سناریوها, سناریو های, سناریو ها

GT GD C H L M O
scenes /siːn/ = NOUN: صحنه, چشم انداز, منظره, پرده جزء صحنه نمایش, جای وقوع; USER: صحنه, صحنه های, از صحنه, صحنه ها, صحنه هایی

GT GD C H L M O
school /skuːl/ = NOUN: مدرسه, مکتب, گروه, دبستان, دبیرستان, تحصیل در مدرسه, اموزشگاه, تدریس در مدرسه, مکتب علمی یا فلسفی, دسته, جماعت همفکر, دسته ماهی, گروه پرندگان; VERB: تربیت کردن, بمدرسه فرستادن, درس دادن; USER: مدرسه, مکتب, در مدرسه, مدرسه را, دبستان

GT GD C H L M O
scientists /ˈsaɪən.tɪst/ = NOUN: دانشمند, عالم; USER: دانشمندان, از دانشمندان, دانشمندان علوم, دانشمندان در, دانشمندان به

GT GD C H L M O
scratch /skrætʃ/ = NOUN: خراش, خدشه, تراش, چرک نویس; VERB: خراشیدن, خراش دادن, خراشاندن, خاراندن, خط زدن, قلم زدن, خارش کردن; USER: خراش, را خراش, خراشیدن, خراش و, خراش است

GT GD C H L M O
screens /skriːn/ = NOUN: سرند, پرده, غربال, پرده سینما, صفحه تلویزیون, تور سیمی, سپر, خمار, دیوار, تخته حفاظ, پنجره توری دار; USER: صفحه نمایش, نمایشگرهای, صفحه نمایش های, روی صفحه نمایش, از صفحه نمایش

GT GD C H L M O
scroll /skrəʊl/ = NOUN: طومار, پیچک, نوشته یا فهرست طولانی; VERB: طومار نوشتن, کتیبه نوشتن, ثبت کردن; USER: حرکت, رفته, اسکرول, پیمایش, حرکت کنید

GT GD C H L M O
seamlessly /ˈsiːm.ləs/ = USER: یکپارچه, های یکپارچه, یکپارچه می, یکپارچه از, یکپارچه در

GT GD C H L M O
search /sɜːtʃ/ = NOUN: جستجو, کاوش, بازرسی, تجسس, طلب, تکاپو, سراغ; VERB: جستجو کردن, پژوهیدن, پوییدن, گشتن, بازرسی کردن, بادقت جستجو کردن, طلب کردن, طلبیدن; USER: جستجو, جستجوی, جستجو کنید, را جستجو, جستجو در

GT GD C H L M O
season /ˈsiː.zən/ = NOUN: فصل, دوران, هنگام; VERB: ادویه زدن, چاشنی زدن; USER: فصل, در فصل, فصل به, فصل است

GT GD C H L M O
seat /siːt/ = NOUN: صندلی, مقر, جا, جایگاه, مسند, مرکز, نیمکت, نشیمن, نشیمن گاه, کفل, سرین, محل اقامت, مدار, مستقر; VERB: نشاندن, جایگزین ساختن; USER: صندلی, مقر, جا, جایگاه, مسند

GT GD C H L M O
seats /siːt/ = NOUN: صندلی, مقر, جا, جایگاه, مسند, مرکز, نیمکت, نشیمن, نشیمن گاه, کفل, سرین, محل اقامت, مدار, مستقر; USER: صندلی, کرسی, صندلی های, کرسی های, کرسی ها

GT GD C H L M O
second /ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد; NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن; USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به

GT GD C H L M O
secure /sɪˈkjʊər/ = ADJECTIVE: امن, ایمن, مطمئن, محکم, محفوظ, در امان, بی خطر, استوار; VERB: حفظ کردن, ضامن دار کردن, تامین کردن, محفوظ داشتن تامین کردن; USER: ایمن, امن, ایمن سازی, تامین امنیت, مطمئن

GT GD C H L M O
see /siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن; NOUN: مقر یا حوزه اسقفی; USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که

GT GD C H L M O
seeing /si:/ = NOUN: مشاهده, دید, رویت, قوه دید, بینش; ADJECTIVE: بینا; USER: مشاهده, دیدن, از دیدن, به دیدن, با دیدن

GT GD C H L M O
seek /siːk/ = VERB: جستجو کردن, طلبیدن, طلب کردن, جوییدن, پوییدن, پیگردی کردن; USER: به دنبال, دنبال, جستجوی, در پی, در جستجوی

GT GD C H L M O
seems /sēm/ = VERB: بنظر امدن, نمودن, وانمود شدن, وانمود کردن; USER: به نظر می رسد, نظر می رسد, نظر میرسد, به نظر میرسد, نظر می رسد که

GT GD C H L M O
seen /siːn/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن; USER: دیده می شود, دیده, دیده می, را دیده, دیده شده

GT GD C H L M O
segments /ˈseɡ.mənt/ = NOUN: بخش, قطعه, قسمت, بند, حلقه, مقطع; USER: بخش, قطعات, بخش های, بخشهای, اقشار

GT GD C H L M O
select /sɪˈlekt/ = ADJECTIVE: برگزیده, سره, ممتاز منتخب, خاص; VERB: برگزیدن, انتخاب کردن, گزیدن, جدا کردن; USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب کنید و

GT GD C H L M O
selling /ˌbestˈsel.ər/ = NOUN: بیع; USER: فروش, به فروش, و فروش, های فروش, با فروش

GT GD C H L M O
send /send/ = VERB: فرستا دن, ارسال داشتن, روانه کردن, گسیل داشتن, اعزام داشتن, سوق دادن; USER: ارسال, فرستادن, بفرستید, ارسال کنید, ارسال می

GT GD C H L M O
sent /sent/ = ADJECTIVE: فرستاده; USER: فرستاده, فرستاده شده, فرستاده می, فرستاده می شود, فرستاده است

GT GD C H L M O
separate /ˈsep.ər.ət/ = ADJECTIVE: جدا, جداگانه, مجزا, اختصاصی, منفصل, علیحده; VERB: جدا کردن, مجزا کردن, تفکیک کردن, سوا کردن; USER: جداگانه, مجزا, جدا, جداگانه ای, های جداگانه ای

GT GD C H L M O
service /ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات; VERB: سرویس کردن; USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات

GT GD C H L M O
serving /ˈsɜː.vɪŋ/ = VERB: خدمت کردن, بکار رفتن, پیشخدمتی کردن, خدمت انجام دادن, بدرد خوردن, توپ را زدن, خوراک دادن; USER: خدمت, خدمت به, در خدمت, خدمت می, خدمت می کنند

GT GD C H L M O
set /set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت; VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن; ADJECTIVE: روشن, واقع شده; USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم

GT GD C H L M O
several /ˈsev.ər.əl/ = ADJECTIVE: چند, چندین, مختلف, جدا; ADVERB: چند, چندین, چندی; PRONOUN: برخی از; USER: چند, چندین, مختلف, از چند, های مختلفی

GT GD C H L M O
shape /ʃeɪp/ = NOUN: شکل, صورت, اندام, ریخت, قواره, سبک, تجسم, طرز; VERB: شکل دادن, شکل دادن به, سرشتن; USER: شکل, شکل دادن, شکل دادن به, را شکل, شکل دهی

GT GD C H L M O
share /ʃeər/ = NOUN: سهم, قسمت, بخش, سهمیه, حصه, بهره, قطعه, خیش; VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن; USER: سهم, اشتراک گذاری, به اشتراک گذاری, به اشتراک گذاشتن, به اشتراک بگذارید

GT GD C H L M O
she /ʃiː/ = PRONOUN: او, خودش, ان دختر یا زن; NOUN: جانور ماده; USER: او, که او, او به, او را, او در

GT GD C H L M O
sheep /ʃiːp/ = NOUN: گوسفند, چرم گوسفند, ادم ساده و مطیع; USER: گوسفند, گوسفندان, گوسفند به, گوسفند را, گوسفند و

GT GD C H L M O
shirt /ʃɜːt/ = NOUN: پیراهن; VERB: پیراهن پوشیدن; USER: پیراهن, شرت, تی شرت, پیراهن های, پیراهن را

GT GD C H L M O
shirts /ʃɜːt/ = NOUN: پیراهن; USER: پیراهن, شرت, تی شرت, تک پوش های, پیراهن ها

GT GD C H L M O
shopping /ˈʃɒp.ɪŋ/ = VERB: خرید کردن, خریدن, مغازه گردی کردن, خریداری کردن; USER: خرید, های خرید, مراکز خرید, سبد خرید, خرید و

GT GD C H L M O
show /ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر; VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن; USER: نشان, نشان می دهد, نمایش, نشان دادن, اثبات

GT GD C H L M O
showing /ˈʃəʊ.ɪŋ/ = NOUN: نمایش, ارائه, اظهار, شاخص, جلوه, اشکار سازی; USER: نمایش, نشان, نشان دادن, نشان می, را نشان می

GT GD C H L M O
shown /ʃəʊn/ = ADJECTIVE: نشان داده شده; USER: نشان داده شده, نشان داده, نشان داده شده است, نشان داده است, نشان داده می

GT GD C H L M O
showtime = USER: وقت نمایش, پی اس, Showtime در, Showtime را, Showtime باشد

GT GD C H L M O
side /saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب; VERB: طرفداری کردن, طرفداری کردن از, در یکسو قرار دادن; USER: سمت, طرف, ضلع, سو, جانب

GT GD C H L M O
significant /sigˈnifikənt/ = ADJECTIVE: مهم, قابل توجه, عمده, معنی دار, حاکی از, ژرف; NOUN: علامت; USER: قابل توجه, قابل توجهی, مهم, معنی دار, عمده

GT GD C H L M O
silicon /ˈsɪl.ɪ.kən/ = NOUN: سیلیکون, سیلیسیوم, سیلیس, عنصر شش بنیانی; USER: سیلیکون, سیلیکونی, سیلیسیوم, های سیلیکونی, های سیلیکون

GT GD C H L M O
similar /ˈsɪm.ɪ.lər/ = USER: مشابه, شبیه, همانند, مانند, یکسان

GT GD C H L M O
simply /ˈsɪm.pli/ = ADVERB: بسادگی, واقعا, حقیقتا; USER: بسادگی, سادگی, به سادگی, به سادگی به, به سادگی با

GT GD C H L M O
since /sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه; PREPOSITION: چون; ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه; USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که

GT GD C H L M O
single /ˈsɪŋ.ɡl̩/ = ADJECTIVE: تنها, تک, واحد, منفرد, مجرد, انفرادی, فرد, فردی, یک نفری, تک و توک, یک لا, یک رشته, عزب; VERB: برگزیدن, انتخاب کردن; USER: تک, تنها, واحد, منفرد, مجرد

GT GD C H L M O
sister /ˈsɪs.tər/ = NOUN: خواهر, دختر, همشیره, پرستار, دختر تارک دنیا; VERB: خواهری کردن; USER: خواهر, خواهرش, خواهر را, خواهر و

GT GD C H L M O
sit /sɪt/ = VERB: نشستن, جلوس کردن, قرار گرفتن; USER: نشستن, نشسته, بنشینم, بنشیند, می نشینند

GT GD C H L M O
situations /sɪt.juˌeɪ.ʃənz ˈveɪ.kənt/ = NOUN: وضعیت, وضع, موقعیت, حالت, حال, موقع, جا, شغل; USER: شرایط, موقعیت, موقعیت های, مواقع, موقعیتهای

GT GD C H L M O
six /sɪks/ = sixth, six, six, six; USER: شش, از شش, مدت شش, شش نفر

GT GD C H L M O
size /saɪz/ = NOUN: اندازه, سایز, مقدار, میزان, قد, قالب, چسبزنی; VERB: اهار زدن, ساختن یاردهبندی کردن برحسب اندازه, بر اورد کردن; USER: اندازه, سایز, در اندازه, اندازه های, اندازه ی

GT GD C H L M O
skateboarding /ˈskeɪtˌbɔː.dɪŋ/ = USER: چاپ صفحه, ورزش اسکیت بورد, اسکیت بورد, اسکیت سواری, ورزش اسکیت بورد سواری

GT GD C H L M O
skip /skɪp/ = VERB: جست و خیز کردن, پریدن, جست زدن, ورجه ورجه کردن, تپیدن, پرش کردن, رقص کنان حرکت کردن, لی لی کردن, از قلم اندازی, سفید گذاردن قسمتی از نقاشی, بالا و پایین رفتن; NOUN: جست, جست بزن; USER: پریدن, جست و خیز, پرش, پرش به, جست و خیز به

GT GD C H L M O
slac

GT GD C H L M O
slack /slæk/ = VERB: شل کردن, سست کردن, کساد کردن, فرو نشاندن; ADJECTIVE: شل, سست, ضعیف, پشت گوش فراخ, فراموشکار; NOUN: کساد, سکون, انقطاع; USER: شل, شل کردن, کساد, سست, پشت گوش فراخ

GT GD C H L M O
slacking /slæk/ = VERB: 'ل کردن, iiت کردن, کiاد کردن, ضعیف کردن, فرو ن'اندن; USER: slacking به, slacking حاضر, slacking و, خاطی, slacking هر,

GT GD C H L M O
sleep /sliːp/ = NOUN: خواب, خواب رفتگی; VERB: خوابیدن, خواب رفتن, خفتن, غنودن; USER: خواب, بخوابم, خوابیدن, به خواب, خواب رفتن

GT GD C H L M O
slides /slaɪd/ = NOUN: لغزش, لغزنده, سرازیری, ریزش, کشو, اسباب لغزنده, پس وپیش رونده, توسراندنی, سرسره, سر, سراشیبی, تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری; USER: اسلاید, اسلایدهای, لام, اسلایدها, لام ها

GT GD C H L M O
slightly /ˈslaɪt.li/ = ADVERB: کمی, اندکی, قدری; USER: کمی, اندکی, کمی به, قدری, مقدار کمی

GT GD C H L M O
slow /sləʊ/ = ADJECTIVE: کند, تدریجی, اهسته, سست, کودن, تنبل; VERB: اهسته کردن یا شدن; USER: کند, آهسته, سرعت, کاهش سرعت, کم کردن سرعت

GT GD C H L M O
slower /sləʊ/ = USER: آهسته تر, کندتر, آهسته, کندتر است, کندتر می

GT GD C H L M O
slowly /ˈsləʊ.li/ = ADVERB: یواش, بارامی, سست, باهستگی; USER: به آرامی, آرامی, به آهستگی, آرامی در, آرامی به

GT GD C H L M O
smart /smɑːt/ = ADJECTIVE: زرنگ, با هوش, زیرک, شیک, ناتو, جلوه گر, چالاک, فعال; VERB: تیر کشیدن, سوزش کردن; USER: زرنگ, هوشمند, های هوشمند, هوشمند در, هوشمند به

GT GD C H L M O
smile /smaɪl/ = NOUN: لبخند, تبسم; VERB: لبخند زدن, شکفتن, خندان بودن; USER: لبخند, لبخند می زنی, به لبخند وادارید, لبخند می, لبخند زدن

GT GD C H L M O
sms /ˌes.emˈes/ = USER: اس ام اس, اس ام, اس ام اس های, اس ام اس در

GT GD C H L M O
snap /snæp/ = NOUN: ضربه محکم و ناگهانی, چفت, قفل کیف و غیره, بشکن, قزن قفلی; VERB: چسبیدن به, گسیختن, قاپیدن, گاز گرفتن, قاپ زدن; ADJECTIVE: ناگهانی, بی مقدمه; USER: ضربه محکم و ناگهانی, چسبیدن به, چفت, بشکن, گاز ناگهانی سگ

GT GD C H L M O
so /səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی; USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر

GT GD C H L M O
social /ˈsəʊ.ʃəl/ = ADJECTIVE: اجتماعی, دسته جمعی, تفریحی, معاشرتی, انسی, وابسته بجامعه, گروه دوست, جمعیت دوست, وابسته به اجتماع; USER: اجتماعی, های اجتماعی, اجتماعی را, اجتماعی است

GT GD C H L M O
societies /səˈsaɪ.ə.ti/ = NOUN: جامعه, انجمن, اجتماع, جمعیت, نظام اجتماعی, مجمع, محفل, انسگان, مصاحبت, شرکت, گروه, اشتراک مساعی; USER: جوامع, از جوامع, جوامع را, جوامع در

GT GD C H L M O
software /ˈsɒft.weər/ = ADJECTIVE: نرمافزار; NOUN: نرمافزار; USER: نرمافزار, نرم افزار, از نرم افزار, نرم افزار های, های نرم افزار

GT GD C H L M O
solution /səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه; USER: راه حل, محلول, حل, راه حلی, راه حل های

GT GD C H L M O
solutions /səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه; USER: راه حل, راه حل های, راه حل ها, از راه حل, از راه حل های

GT GD C H L M O
solving /sɒlv/ = VERB: حل کردن, فیصل دادن, فیصله کردن, رفع کردن, گشادن, باز کردن; USER: حل, حل مسئله, حل مساله, حل کردن, حل و فصل

GT GD C H L M O
some /səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا; ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی; USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی

GT GD C H L M O
somebody /ˈsʌm.bə.di/ = PRONOUN: کسی, شخصی, یک شخص, یک کسی; USER: کسی, یک نفر, شخصی, کسی به, کسی است

GT GD C H L M O
someone /ˈsʌm.wʌn/ = PRONOUN: کسی, شخصی, یک کسی, ادمی; USER: کسی, شخصی, کسی را, به کسی, کسی به

GT GD C H L M O
something /ˈsʌm.θɪŋ/ = ADVERB: چیزی, قدری, تا اندازهای; PRONOUN: چیزی, یک چیزی; USER: چیزی, چیزی است, چیزی را, چیزی است که, چیزی در

GT GD C H L M O
son /sʌn/ = NOUN: پسر, فرزند, ولد; USER: پسر, فرزند, پسرش, پسر به

GT GD C H L M O
sophisticated /səˈfistəˌkāt/ = ADJECTIVE: مصنوعی, غیر طبیعی, در سطح بالا, تصنعی, خبره وماهر, مشکل وپیچیده; USER: پیچیده, های پیچیده, پیچیده ای, پیچیده است, پیچیده ترین

GT GD C H L M O
sort /sɔːt/ = NOUN: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه, طرز, رقم; VERB: جور کردن, طبقه بندی کردن, دسته دسته کردن, جور درامدن, پیوستن, دمساز شدن; USER: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه

GT GD C H L M O
space /speɪs/ = NOUN: فضا, فاصله, جا, مساحت, وسعت, مدت معین, زمان کوتاه, دوره, حیز; VERB: فاصلهگذاشتن, در فضا جا دادن, فاصله دادن; USER: فضا, فضای, فاصله, در فضا, فضا را

GT GD C H L M O
speak /spiːk/ = VERB: سخن گفتن, صحبت کردن, حرف زدن, سخنرانی کردن, دراییدن, تکلم کردن, گفتگو کردن; USER: صحبت کردن, صحبت می کنند, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت می کنند و

GT GD C H L M O
speaking /-spiː.kɪŋ/ = ADJECTIVE: پر معنی; USER: صحبت کردن, صحبت, سخن گفتن, صحبت می, صحبت کردن در

GT GD C H L M O
speaks /spiːk/ = USER: صحبت می کند, صحبت می, سخن می گوید, سخن میگوید, صحبت می کند در

GT GD C H L M O
specific /spəˈsɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, مخصوص, مشخص, بخصوص, اخص, خصوصی; USER: خاص, مشخص, ویژه, مخصوص, بخصوص

GT GD C H L M O
specifically /spəˈsɪf.ɪ.kəl.i/ = USER: به طور خاص, طور خاص, به طور مشخص, طور خاص به, به طور خاص به

GT GD C H L M O
spend /spend/ = VERB: خرج کردن, صرف کردن, سودن, تمام شدن, صرف شدن; USER: خرج کردن, صرف, خرج, را صرف, صرف کنند

GT GD C H L M O
spin /spɪn/ = NOUN: چرخش; VERB: چرخاندن, چرخیدن, چرخ زدن, فر زدن, ریسیدن, رشتن, تنیدن, خیط و پیت کردن, به درازا کشاندن; USER: چرخش, چرخاندن, چرخیدن, ریسیدن, رشتن

GT GD C H L M O
spoke /spəʊk/ = NOUN: پره چرخ, میله چرخ, اسپوک; VERB: میله دار کردن; USER: سخن گفت, صحبت, صحبت کرد, صحبت می کرد, صحبت می کردند

GT GD C H L M O
spot /spɒt/ = NOUN: نقطه, محل, لکه, لحظه, مکان, خال, موقعیت, موضع, لک, زمان مختصر; VERB: کشف کردن, بجا آوردن, با خال تزئین کردن, در نظر گرفتن, لکه دار کردن یا شدن; USER: نقطه, محل, لکه, لحظه, مکان

GT GD C H L M O
spots /spɒt/ = NOUN: نقطه, محل, لکه, لحظه, مکان, خال, موقعیت, موضع, لک, زمان مختصر; USER: نقاط, لکه, لکه های, نقطه های, از نقاط

GT GD C H L M O
stages /steɪdʒ/ = NOUN: مرحله, صحنه, طبقه, صحنه نمایش, پله, وهله, اشکوب, پردهگاه, پایه; USER: مراحل, مرحله, مراحل مختلف, در مراحل, از مراحل

GT GD C H L M O
stagnated = USER: رکود مواجه, با رکود مواجه, با رکود مواجه ساخت, است دچار رکود, است دچار رکود شده,

GT GD C H L M O
stands /stænd/ = NOUN: پایه, موضع, ایستگاه, توقف, بساط, شهرت, ایست, دکه, وضع, مقام, میز کوچک, دکه دکان, توقفگاه, جایگاه گواه در دادگاه, سکوب تماشاچیان مسابقات, سه پایه; USER: می ایستد, ایستد, مخفف, ایستاده است, ایستد و

GT GD C H L M O
start /stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه; VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا

GT GD C H L M O
started /stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: آغاز شده, آغاز, شروع شده, های شروع شده, های آغاز شده

GT GD C H L M O
starting /stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: شروع, با شروع, از شروع, شروع می, شروع به

GT GD C H L M O
starts /stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه; USER: شروع می شود, شروع, شروع به, آغاز می شود, شروع می شود در

GT GD C H L M O
steal /stiːl/ = NOUN: سرقت; VERB: دزدیدن, ربودن, بسرقت بردن, دستبرد زدن, بلند کردن, سرقت کردن; USER: سرقت, دزدی, دزدیدن, را سرقت, می دزدند

GT GD C H L M O
steps /step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه; USER: مراحل, گام, مرحله, گام های, مراحل را

GT GD C H L M O
stick /stɪk/ = NOUN: چوب, چسبندگی, چماق, چوب دستی, عصا, تاخیر, چسبناک; VERB: چسبیدن, چسباندن, بهم پیوستن, فرو بردن, بستن; USER: چوب, چسبیدن, چوب دستی, چماق, چسباندن

GT GD C H L M O
still /stɪl/ = ADVERB: هنوز, باز هم, همیشه, هنوز هم معذلک; ADJECTIVE: ساکن, راکد, خاموش, بی حرکت, ساکت, ارام; NOUN: سکوت, دستگاه تقطیر, خاموشی; VERB: ارام کردن, ساکت کردن, عرق گرفتناز; USER: هنوز, هنوز هم, باز هم, هنوز هم به, هنوز هم در

GT GD C H L M O
store /stɔːr/ = NOUN: فروشگاه, ذخیره, مغازه, انبار, مخزن, دکان, اندوخته, مقدار زیاد; VERB: ذخیره کردن, انبار کردن, اندوختن; USER: ذخیره, ذخیره سازی, را ذخیره, ذخیره می, ذخیره کنید

GT GD C H L M O
storing /stɔːr/ = VERB: ذخیره کردن, انبار کردن, اندوختن; USER: ذخیره سازی, ذخیره, نگهداری, های ذخیره سازی, ذخیره سازی و

GT GD C H L M O
strong /strɒŋ/ = ADJECTIVE: قوی, مستحکم, نیرومند, محکم, سخت, مقتدر, فراوان, پر زور, پرصلابت, خوش بنیه, فربه, پر مایه, پر نیرو; USER: قوی, محکم, نیرومند, مستحکم, قوی است

GT GD C H L M O
structured /ˈstrʌk.tʃəd/ = ADJECTIVE: ساخت یافته, دارای ساخت; USER: ساخت یافته, ساختار, ساختارمند, ساختار یافته, سازمان یافته

GT GD C H L M O
stuck /stʌk/ = VERB: چسبیدن, چسباندن, بهم پیوستن, فرو بردن, بستن, گیر کردن, گیر افتادن, سوراخ کردن, نصب کردن, الصاق کردن, تحمل کردن, تردید کردن, چسبناک کردن; USER: گیر کرده است, گیر, گیر کرده, چسبیده, گیر افتاده

GT GD C H L M O
stuff /stʌf/ = VERB: انباشتن, تپاندن, چپاندن, پر کردن; NOUN: چیز, ماده, جنس, کالا, پارچه, چرند; USER: چیز, چیزهای, مسائل, ماده, جنس

GT GD C H L M O
styles /staɪl/ = NOUN: سبک, شیوه, روش, استیل, سبک نگارش, سلیقه, خامه, قلم, سبک متداول, میله, سیاق, عبارت; USER: سبک, سبک های, سبکهای, سبک ها, از سبک

GT GD C H L M O
subsequently /ˈsʌb.sɪ.kwənt/ = ADVERB: متعاقبا; USER: متعاقبا, پس از آن, متعاقب آن, بعد از آن, به دنبال آن

GT GD C H L M O
subtitles /ˈsʌbˌtaɪ.tl̩/ = NOUN: عنوان فرعی, لقب فرعی, عنوان فرعی مقاله; USER: زیرنویس, زیرنویسهای, شده, دریافت, نویس

GT GD C H L M O
such /sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور; ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین; PRONOUN: این جور; USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل

GT GD C H L M O
support /səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء; VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن; USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک

GT GD C H L M O
sure /ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا; USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که

GT GD C H L M O
surely /ˈʃɔː.li/ = ADVERB: مسلما, یقینا, محققا, بطور حتم, لاریب; USER: مسلما, قطعا, مطمئنا, یقینا, قطعا در

GT GD C H L M O
surprise /səˈpraɪz/ = NOUN: تعجب, شگفت, حیرت, عجب, تحیر; VERB: سرامدن, متعجب ساختن, غافلگیر کردن; USER: تعجب, جای تعجب, تعجب آور, شگفت, حیرت

GT GD C H L M O
surprising /səˈpraɪ.zɪŋ/ = ADJECTIVE: شگفتی, عجب; USER: شگفتی, تعجب آور, شگفت آور, شگفت انگیز, جای تعجب

GT GD C H L M O
swipe /swaɪp/ = VERB: کش رفتن, ضربه تند وشدید زدن; NOUN: جرعه طولانی, حرکت جاروبی, ضربت سخت; USER: کش رفتن, ضربه تند وشدید زدن, جرعه طولانی, حرکت جاروبی, ضربت سخت

GT GD C H L M O
switch /swɪtʃ/ = NOUN: تعویض, گزینه, سویچ قطع برق وغیره, شلاق, کلید برق, ترکه, راه گزین, سویچ برق; VERB: چوب زدن, راه گزیدن, سویچ زدن, جریان را عوض کردن; USER: تعویض, سوئیچ, تغییر دهید, دیگر تغییر دهید, گزینه

GT GD C H L M O
system /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را

GT GD C H L M O
systems /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم

GT GD C H L M O
t /tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت; USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t

GT GD C H L M O
tag /tæɡ/ = NOUN: برچسب, علامت, پلاک, سوش, منگوله یا نوار, بند گردان سرود, تهلیل, مثال یا گفته مبتذل; VERB: برچسب زدن, علامت زدن, ضمیمه کردن, ضمیمه شدن به, اتیکت چسباندن به, بدنبال آوردن, گرگ بهوا بازی کردن; USER: برچسب, تگ, برچست, برچسب ها, برچسب های

GT GD C H L M O
take /teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن; USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن

GT GD C H L M O
taking /tāk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن; USER: در نظر گرفتن, گرفتن, مصرف, نظر گرفتن, از مصرف

GT GD C H L M O
talk /tɔːk/ = NOUN: صحبت, حرف, گفتگو, مکالمه, سخن, مذاکره; VERB: حرف زدن, سخن گفتن, مکالمه کردن; USER: صحبت, حرف, گفتگو, سخن, سخن گفتن

GT GD C H L M O
talked /tɔːk/ = VERB: حرف زدن, سخن گفتن, مکالمه کردن; USER: صحبت, صحبت کردیم, صحبت کرد, صحبت کردم, صحبت کرده

GT GD C H L M O
talking /ˈtɔː.kɪŋ.tuː/ = ADJECTIVE: سخنگو, ناطق; NOUN: مکالمه; USER: سخنگو, صحبت, صحبت کردن, صحبت کردن در, صحبت می

GT GD C H L M O
talks /tɔːk/ = NOUN: صحبت, حرف, گفتگو, مکالمه, سخن, مذاکره; USER: مذاکرات, مذاکره, مذاکرات در, گفت و گوهای, گفت و گو

GT GD C H L M O
tap /tæp/ = NOUN: شیر, شیر آب, ضربت اهسته; VERB: شیر آب زدن به, ضربات اهسته وپیوسته زدن, سوراخ چیزیرا بند اوردن, از شیر اب جاری کردن; USER: شیر, آن ضربه بزنید, شیر آب, را ضربه بزنید, را لمس کنید

GT GD C H L M O
tapping /tap/ = VERB: شیر آب زدن به, ضربات اهسته وپیوسته زدن, سوراخ چیزیرا بند اوردن, از شیر اب جاری کردن; USER: بهره برداری, ضربه زدن, بهره برداری از, ضربه زدن به, مورد بهره برداری

GT GD C H L M O
tax /tæks/ = NOUN: مالیات, خراج, باج, تحمیل, تقاضای سنگین; VERB: مالیات گرفتن از, مالیاتبستن; USER: مالیات, مالیاتی, مالیات بر, های مالیاتی, از مالیات

GT GD C H L M O
tea /tiː/ = NOUN: چای, رنگ چای; USER: چای, چای به, چای می, چای در

GT GD C H L M O
team /tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری; VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن; USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی

GT GD C H L M O
teams /tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری; USER: تیم, تیم های, تیمهای, تیم ها, تیم هایی

GT GD C H L M O
technical /ˈtek.nɪ.kəl/ = ADJECTIVE: فنی; USER: فنی, های فنی, فنی و, فنی در

GT GD C H L M O
technology /tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی; USER: تکنولوژی, فن آوری, فن آوری های, فن آوری است, از فن آوری

GT GD C H L M O
telegram /ˈtel.ɪ.ɡræm/ = NOUN: تلگرام, تلگراف; VERB: تلگراف کردن; USER: تلگراف, تلگرام, تلگرافی, تلگرامی, تلگرام و

GT GD C H L M O
tell /tel/ = VERB: گفتن, نقل کردن, تعریف کردن, بیان کردن, فاش کردن, تشخیص دادن; USER: گفتن, بگویید, بگویم, بگوید, بگویید که

GT GD C H L M O
tend /tend/ = VERB: نگهداری کردن از, گراییدن, وجه کردن, میل کردن, پرستاری کردن, مواظب بودن, متمایل بودن به, گرایش داشتن; USER: تمایل, تمایل دارند, گرایش دارند, تمایل دارند که, ها تمایل

GT GD C H L M O
tends /tend/ = VERB: نگهداری کردن از, گراییدن, وجه کردن, میل کردن, پرستاری کردن, مواظب بودن, متمایل بودن به, گرایش داشتن; USER: گرایش, تمایل, تمایل دارد, گرایش دارد, تمایل دارند

GT GD C H L M O
term /tɜːm/ = NOUN: مدت, شرایط, اصطلاح, دوره, جمله, لفظ, شرط, نیمسال, مهلت, روابط, هنگام, میعاد, دوره انتصاب, ثلث تحصیلی; VERB: نامیدن; USER: مدت, اصطلاح, دوره, مدت است

GT GD C H L M O
terms /tɜːm/ = NOUN: مدت, شرایط, اصطلاح, دوره, جمله, لفظ, شرط, نیمسال, مهلت, روابط, هنگام, میعاد, دوره انتصاب, ثلث تحصیلی; USER: قوانین و مقررات, شرایط, لحاظ, از لحاظ, شرایط را

GT GD C H L M O
terrific /təˈrɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: فوق العاده, عظیم, ترسناک, هولناک, مهیب; USER: فوق العاده, ترسناک, عظیم, هولناک, مهیب

GT GD C H L M O
test /test/ = NOUN: محک, ازمایش, ازمون, معیار, بوته, بته; VERB: امتحان کردن, محک زدن, ازمودن, ازمودن کردن, ازمایش کردن, عیار گرفتن; USER: آزمون, تست, از آزمون, از تست, آزمون های

GT GD C H L M O
testing /ˈtes.tɪŋ/ = NOUN: ازمایش; USER: تست, آزمون, های تست, آزمایش های, تست های

GT GD C H L M O
text /tekst/ = NOUN: متن, نص, کتاب درسی, مفاد; USER: متن, متنی, متن به, های متنی

GT GD C H L M O
texts /tekst/ = NOUN: متن, نص, کتاب درسی, مفاد; USER: متون, متن, متن های, متون را, از متون

GT GD C H L M O
than /ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز; CONJUNCTION: که, تا اینکه; USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از

GT GD C H L M O
thank /θæŋk/ = NOUN: تشکر, سپاس, سپاسگزاری, تقدیر, اظهار تشکر; VERB: تشکر کردن, سپاسگزاری کردن, تقدیر کردن; USER: تشکر, تشکر از, سپاس, با تشکر از, سپاسگزاری

GT GD C H L M O
thanks /θæŋks/ = NOUN: تشکر, سپاس, سپاسگزاری, تقدیر, اظهار تشکر; USER: تشکر, لطف, به لطف, تشکر ها, تشکر ها تمام

GT GD C H L M O
that /ðæt/ = CONJUNCTION: که; PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی; USER: که, است که, که در, که به, را که

GT GD C H L M O
the

GT GD C H L M O
theater /ˈθɪə.tər/ = NOUN: تئاتر, تاتر, تماشاخانه, بازیگر خانه, تالار سخنرانی; USER: تئاتر, تاتر, تئاتر در, تئاتر است, تئاتر را

GT GD C H L M O
theaters /ˈθɪə.tər/ = NOUN: تئاتر, تاتر, تماشاخانه, بازیگر خانه, تالار سخنرانی; USER: تئاتر, تئاترها, سالن های, سالن های نمایش, سالن های تئاتر

GT GD C H L M O
theatre /ˈθɪə.tər/ = NOUN: تئاتر, تاتر, تماشاخانه, بازیگر خانه, تالار سخنرانی; USER: تئاتر, تاتر, تئاتر در, تئاتر است, تئاتر را

GT GD C H L M O
their /ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها; USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به

GT GD C H L M O
them /ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها; USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را

GT GD C H L M O
then /ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی; USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از

GT GD C H L M O
there /ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف; USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد

GT GD C H L M O
these /ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان; USER: اینها, این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
they /ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا; USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند

GT GD C H L M O
thing /θɪŋ/ = NOUN: چیز, کار, شیء, لباس, اسباب, شیی ء, دارایی, جامه, متاع; USER: چیز, چیزی, چیزی که, کار, چیزی که در

GT GD C H L M O
things /θɪŋ/ = NOUN: اشیاء; USER: اشیاء, چیز, چیزهایی, چیزهای, همه چیز

GT GD C H L M O
think /θɪŋk/ = VERB: فکر کردن, اندیشیدن, فکر چیزی را کردن, خیال کردن, گمان کردن, خیال داشتن, عقیده داشتن; USER: فکر کردن, فکر می کنم, فکر, فکر می, فکر می کنید

GT GD C H L M O
thinking /ˈθɪŋ.kɪŋ/ = NOUN: تفکر; ADJECTIVE: متفکر; USER: تفکر, فکر, فکر کردن, فکر کردن در, به فکر کردن

GT GD C H L M O
third /θɜːd/ = third, third, third, third, thirty, third, یک سوم; VERB: به سه بخش تقسیم کردن; USER: سوم, سومین, ثالث, سومی, ثلث

GT GD C H L M O
thirteen /θɜːˈtiːn/ = عدد سیزده; USER: سیزده, سیزدهم, سیزده سالم, سیزده ساله, عدد سیزده

GT GD C H L M O
this /ðɪs/ = PRONOUN: این; USER: این, در این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
those /ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها; USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در

GT GD C H L M O
thought /θɔːt/ = NOUN: اندیشه, فکر, تفکر, گمان, نظر, خیال, عقیده, استدلال, خاطر, پندار, خاطره, قصد, سگال, چیز فکری; USER: فکر, گمان, اندیشه, تفکر, نظر

GT GD C H L M O
thousand /ˈθaʊ.zənd/ = USER: هزار, هزار نفر, هزار و, هزار نفر از, هزار تن

GT GD C H L M O
three /θriː/ = NOUN: سه, USER: سه, از سه, در سه, به سه, هر سه

GT GD C H L M O
through /θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف; ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها; ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده; USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان

GT GD C H L M O
thunder /ˈθʌn.dər/ = NOUN: تندر, رعد, غرش, آسمان غرش; VERB: غرش کردن, غریدن, رعد زدن, آسمان غرش کردن, با صدای رعد اسا ادا کردن; USER: رعد, تندر, غرش, آسمان غرش کردن, رعد زدن

GT GD C H L M O
ticket /ˈtɪk.ɪt/ = NOUN: بلیط, برچسب, ورقه, اگهی; VERB: برچسب زدن به, بلیط منتشر کردن, بلیط دار کردن; USER: بلیط, بلیت, فروش بلیط, بلیط های, بلیط ها

GT GD C H L M O
ticketing /ˈtikit/ = USER: فروش بلیط, بلیط, بلیط دهی, ارائه بلیط, بلیت,

GT GD C H L M O
tickets /ˈtɪk.ɪt/ = NOUN: بلیط, برچسب, ورقه, اگهی; USER: بلیط, بلیط های, بلیط ها, فروش بلیط, بلیط را

GT GD C H L M O
til /tɪl/ = NOUN: درخت کنجد; USER: درخت کنجد, تا وقتی, تا وقتی که, انجمنها, وقتی که

GT GD C H L M O
time /taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر; ADJECTIVE: زمانی; USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت

GT GD C H L M O
tiny /ˈtaɪ.ni/ = ADJECTIVE: کوچک, ریز, کوچولو, بسیار کوچک, ریزه, ناچیز, خرد; NOUN: بچه کوچولو; USER: کوچک, ریز, کوچولو, بسیار کوچک, ریزه

GT GD C H L M O
to /tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to; USER: به, برای, تا, را به, در

GT GD C H L M O
today /təˈdeɪ/ = NOUN: امروز; USER: امروز, امروزه, امروز در

GT GD C H L M O
toe /təʊ/ = NOUN: پنجه, انگشت پای مهره داران, جای پا; VERB: با انگشت پا زدن یا راه رفتن; USER: پنجه, پا, شست پا, پنجه پا, انگشت پا

GT GD C H L M O
together /təˈɡeð.ər/ = ADVERB: با هم, با همدیگر, یکجا, بایکدیگر, بطور دسته جمعی, بضمیمه; USER: با هم, با یکدیگر, را با هم, در کنار هم, یکجا

GT GD C H L M O
told /təʊld/ = ADJECTIVE: گفته شده; USER: گفته شده, گفت, گفته, گفت که

GT GD C H L M O
tone /təʊn/ = NOUN: لحن, صدا, دانگ, نوا, اهنگ, مقام, درجه صدا; VERB: اهنگ داشتن, باهنگ در اوردن; USER: لحن, تن, تون, صدا, تن به

GT GD C H L M O
tonight /təˈnaɪt/ = ADVERB: امشب; USER: امشب, امشب به, امشب در

GT GD C H L M O
too /tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه; USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد

GT GD C H L M O
took /tʊk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن; USER: صورت گرفت, زمان, در زمان, جو در زمان, و جو در زمان

GT GD C H L M O
top /tɒp/ = NOUN: بالا, نوک, راس, قله, اوج, تاپ, رویه, سر, فرق, کروک; ADJECTIVE: عالی, فوقانی; USER: بالا, بالای, بالا به, بالا و, از بالا

GT GD C H L M O
touch /tʌtʃ/ = VERB: لمس کردن, زدن, دست زدن به, رسیدن به, متاثر شدن, پرماسیدن, متاثر کردن; NOUN: حس لامسه, لمس دست زنی, پرماس, احساس با دست; USER: لمس, را لمس, لمس کنید, لمس کند, لمس و

GT GD C H L M O
towards /təˈwɔːdz/ = PREPOSITION: طرف; USER: طرف, نسبت به, به سمت, به سوی, را به سمت

GT GD C H L M O
track /træk/ = NOUN: مسیر, شیار, خط, راه, رد پا, جاده, نشان, زنجیر; VERB: دنبال کردن, پیگردی کردن, ردپا را گرفتن, پی کردن; USER: مسیر, پیگیری, ردیابی, دنبال کردن, شیار

GT GD C H L M O
tracy = USER: تریسی, تریس, تریسی می, نوشته تریسی, خانم تریسی

GT GD C H L M O
trade /treɪd/ = NOUN: تجارت, بازرگانی, حرفه, شغل, کسب, پیشه, داد و ستد, مبادله کالا, سوداگری, سودا, سرگرمی; VERB: معامله کردن; USER: تجارت, معامله, تجارت می, و ستد, تجارت در

GT GD C H L M O
traded /trād/ = VERB: معامله کردن, مبادله کردن, تجارت کردن با, داد و ستد کردن; USER: داد و ستد, معامله, مبادله, معامله شده, معامله می

GT GD C H L M O
trading /ˈtreɪ.dɪŋ/ = VERB: معامله کردن, مبادله کردن, تجارت کردن با, داد و ستد کردن; USER: تجارت, تجاری, بازرگانی, معامله, های تجاری

GT GD C H L M O
trailer /ˈtreɪ.lər/ = NOUN: پشت بند, یدک, ترایلر, اتومبیل یدک کش, ردپاگیر, پشتی, گیاهی که بزمین یا در و دیوار میچسبد, یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن; USER: یدک, تریلر, پشت بند, تریلر های, تریلر را

GT GD C H L M O
train /treɪn/ = NOUN: قطار, سلسله, رشته, دنباله, تله, دم, ازار; VERB: مشق کردن, تربیت کردن, پروردن, ورزیدن, ورزش کردن; USER: قطار, قطار در, قطار به, قطار از, قطار را

GT GD C H L M O
training /ˈtreɪ.nɪŋ/ = NOUN: پرورش, تعلیم, اموزش, تدریس, تحصیل, مشق, مکتب; USER: پرورش, آموزش, های آموزشی, آموزش های, تعلیم

GT GD C H L M O
transact /trænˈzækt/ = VERB: داد و ستد کردن, معامله کردن; USER: داد و ستد کردن, ستد, و ستد, ستد کردن, و ستد کردن

GT GD C H L M O
transaction /trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معامله, انجام, ترکنش, سودا; USER: معامله, تراکنش, معامله را, معامله ای, معامله به

GT GD C H L M O
transactions /trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معاملات, شرح مذاکرات; USER: معاملات, تراکنش, انجام معاملات, تراکنش های, معاملات را

GT GD C H L M O
transform /trænsˈfɔːm/ = VERB: تبدیل کردن, دگرگون کردن, تغییر شکل یافتن, تغییر شکل دادن, نسخ کردن, ترادیسیدن; NOUN: ترادیسی; USER: تبدیل کردن, تبدیل, دگرگون, متحول, را دگرگون

GT GD C H L M O
transformative /ˌtrænsˈfɔːmətɪv/ = ADJECTIVE: دگرگون شونده, قابل تغییر, قابل تبدیل; USER: دگرگون شونده, دگرگون, تحول آفرین, قابل تغییر, ایجاد تغییر و تحول

GT GD C H L M O
trash /træʃ/ = NOUN: نخاله, مهمل, تفاله, اشغال, خاکروبه, زوائد گیاان, جفنگ; VERB: بصورت اشغال در اوردن; USER: سطل زباله, زباله, به آشغال, به آشغال شد, به سطل زباله

GT GD C H L M O
travel /ˈtræv.əl/ = NOUN: سفر, مسافرت, حرکت, سیر, سیاحت, گردش, جنبش, جهانگردی; VERB: سفر کردن, پیمودن, مسافرت کردن, سیاحت کردن, در نرو دیدن, رهسپار شدن, سیر کردن; USER: سفر, مسافرت, حرکت, سفر به, سفر می کند

GT GD C H L M O
tremendous /trɪˈmen.dəs/ = ADJECTIVE: شگرف, عظیم, ترسناک, فاحش, سرشار, عظیم الجثه; USER: عظیم, فوق العاده ای, فوق العاده, شگرف, های فوق العاده ای

GT GD C H L M O
trick /trɪk/ = NOUN: فوت و فن, حقه, لم, حیله, شعبده بازی, رمز, بامبول, نیرنگ, شیادی, خدعه, قاشق زنی و کاسه زنی دم درب خانه های مردم; VERB: حقه بازی کردن, حیله زدن, شوخی کردن, بامبول زدن, خار کردن; USER: فوت و فن, حقه, لم, حیله, شعبده بازی

GT GD C H L M O
trust /trʌst/ = NOUN: اعتماد, اطمینان, امانت, توکل, ایمان, اعتبار, اعتقاد, مسئولیت, ودیعه, امید, اتحادیه شرکتها, ائتلاف, قرض; VERB: اعتماد داشتن; USER: اعتماد, اعتماد به, اعتماد کنند, اعتماد کرد, اعتماد کنید

GT GD C H L M O
try /traɪ/ = NOUN: امتحان, کوشش, ازمایش, ازمون; VERB: سعی کردن, تلاش کردن, کوشش کردن, تجربه کردن, محک کردن, کوشیدن, ازمودن, محاکمه کردن, جدا کردن, سر و دست شکسن; USER: امتحان, سعی, را امتحان کنید, سعی می, سعی می کنید

GT GD C H L M O
tues /tʌk/ = USER: سه شنبه, سه, سهشنبه, جمعه, سه.

GT GD C H L M O
turing = USER: تورینگ, تیورینگ را, تورینگ به, تورینگ است, تورینگ را

GT GD C H L M O
turn /tɜːn/ = NOUN: نوبت, گردش, چرخش, پیچ, چرخ, تغییر جهت, پیچ و خم, تمایل; VERB: گرداندن, تبدیل کردن, چرخیدن, پیچاندن; USER: نوبت, به نوبه خود, به نوبه, چرخش, نوبه خود به

GT GD C H L M O
tweak /twiːk/ = VERB: نیشگون گرفتن و کشیدن, پیچ دادن, پیچیدن, پیچاندن; NOUN: نیشگون تیز; USER: نیشگون گرفتن و کشیدن, نیشگون تیز, پیچیدن, پیچ دادن, پیچاندن

GT GD C H L M O
tweets /twiːt/ = NOUN: صدای جیر جیر; USER: تویت ها, توییت, توییتهای, تویت, در تویت

GT GD C H L M O
twenty /ˈtwen.ti/ = عدد بیست; USER: بیست, بیست و, از بیست, و بیست, به بیست

GT GD C H L M O
two /tuː/ = USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر

GT GD C H L M O
type /taɪp/ = NOUN: نوع, گونه, قسم, الگو, رقم, حروف چاپ, حروف چاپی, کلیشه, باسمه; VERB: قبیل, ماشین کردن, طبقه بندی کردن, با ماشین تحریر نوشتن, نوع خون را معلوم کردن; USER: نوع, شده نوع, از نوع, گونه

GT GD C H L M O
types /taɪp/ = NOUN: حروف; USER: انواع, نوع, از انواع, به انواع, انواع مختلف

GT GD C H L M O
uber /ˈo͞obər/ = USER: بارگذاری, حال بارگذاری, های uber, اوبر, Uber را,

GT GD C H L M O
ui = USER: UI, رابط کاربر, رابط کاربری, UI به, های UI,

GT GD C H L M O
ultimately /ˈʌl.tɪ.mət.li/ = USER: در نهایت, نهایت, نهایتا, نهایت به, در نهایت به

GT GD C H L M O
underlying /ˌəndərˈlī/ = ADJECTIVE: در زیر قرار گرفته, اصولی یا اساسی; USER: اساسی, زمینه, زمینه ای, زیربنایی, در زمینه

GT GD C H L M O
underneath /ˌʌn.dəˈniːθ/ = ADVERB: در زیر, پایین, از زیر; ADJECTIVE: پایین, زیرین; NOUN: پایین; USER: در زیر, زیر, زیرین, در قسمت پایین, پایین

GT GD C H L M O
understand /ˌʌn.dəˈstænd/ = VERB: فهمیدن, درک کردن, دریافتن, سردرآوردن از, رساندن, ملتفت شدن; USER: فهمیدن, درک, را درک, درک کنند, در درک

GT GD C H L M O
unfortunately /ˌənˈfôrCHənətlē/ = ADVERB: متاسفانه, بدبختانه; USER: متاسفانه, متأسفانه, بدبختانه, متاسفانه در, اما متاسفانه

GT GD C H L M O
unique /jʊˈniːk/ = ADJECTIVE: منحصر به فرد, یکتا, بی نظیر, یگانه, بی همتا, فرد, بی مانند, بی تا; USER: منحصر به فرد, بی نظیر, یگانه, یکتا, بی همتا

GT GD C H L M O
universal /ˌyo͞onəˈvərsəl/ = ADJECTIVE: جهانی, همگانی, عمومی, فراگیر, جامع, عالمگیر, مشتق از دنیا, کلی; USER: جهانی, همگانی, عمومی, فراگیر, جامع

GT GD C H L M O
unlike /ʌnˈlaɪk/ = PREPOSITION: برخلاف, برعکس; ADJECTIVE: برعکس, بی شباهت, غیر; USER: برخلاف, بر خلاف, خلاف, برعکس, بی شباهت

GT GD C H L M O
unpredictability /ˌʌn.prɪˈdɪk.tə.bl̩/ = USER: غیر قابل پیش بینی, غیرقابل پیشبینی, غیر قابل پیش بینی بودن, غیرقابل پیشبینی بودن, غیرقابل پیش بینی

GT GD C H L M O
until /ənˈtɪl/ = PREPOSITION: تا, تا وقتی که; CONJUNCTION: تا اینکه, وقتی که; USER: تا, تا زمانی, تا زمانی که, تا زمان, تا اینکه

GT GD C H L M O
unveil /ʌnˈveɪl/ = VERB: اشکار ساختن, نمودار کردن; USER: اشکار ساختن, پرده, پردهبرداری کرد, آینده رونمائی خواهد کرد

GT GD C H L M O
up /ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار; PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی; VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن; USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به

GT GD C H L M O
update /ʌpˈdeɪt/ = VERB: جدید کردن, بصورت امروزی در اوردن, بهنگام در اوردن; USER: به روز رسانی, روز رسانی, بروز رسانی, رسانی, به روز

GT GD C H L M O
upon /əˈpɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, بمحض, بر فراز, بمجرد; USER: بر, پس از, بر اساس, روی, بر روی

GT GD C H L M O
us /ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما; USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در

GT GD C H L M O
use /juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت; VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از; USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از

GT GD C H L M O
used /juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از

GT GD C H L M O
user /ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده; USER: کاربر, کاربری, کاربران, کاربر را, کاربر در

GT GD C H L M O
users /ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده; USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران

GT GD C H L M O
using /juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از

GT GD C H L M O
valley /ˈvæl.i/ = NOUN: دره, وادی, جلگه, گودی, شیار, میانکوه; USER: دره, وادی, دره ای, دره های

GT GD C H L M O
valuable /ˈvæl.jʊ.bl̩/ = ADJECTIVE: با ارزش, گرانبها, نفیس, قیمتی, پر بها; NOUN: چیز گرانبها; USER: با ارزش, ارزشمند, با ارزش است, های ارزشمند, ارزشمند است

GT GD C H L M O
variant /ˈveə.ri.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, گوناگون, متبادل; NOUN: نوع دیگر; USER: نوع دیگر, نوع, مختلف, گونه های مختلف, گوناگون

GT GD C H L M O
variants /ˈveə.ri.ənt/ = NOUN: نوع دیگر; USER: انواع, واریانت, واریانت های, گونه های مختلف, انواع دیگری

GT GD C H L M O
various /ˈveə.ri.əs/ = ADJECTIVE: مختلف, گوناگون, متنوع, چندین, غیر متجانس, جورواجو, چند تا; USER: مختلف, های مختلف, گوناگون, متنوع, مختلف از

GT GD C H L M O
ve / -v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید

GT GD C H L M O
versa /ˌvaɪsˈvɜː.sə/ = USER: عکس, بر عکس, بالعکس, برعکس, عکس این

GT GD C H L M O
versus /ˈvɜː.səs/ = PREPOSITION: در مقابل, در برابر, برضد; USER: در مقابل, مقابل, برابر, در برابر, نسبت به

GT GD C H L M O
very /ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی; ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی; USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار

GT GD C H L M O
via /ˈvaɪə/ = PREPOSITION: از طریق, توسط, بوسیله; ADVERB: از راه; USER: از طریق, طریق, توسط, را از طریق, بوسیله

GT GD C H L M O
vice /vaɪs/ = NOUN: گناه, فساد, فسق, عیب, فسق و فجور, خلفه, منگنه, بدی, خبث; USER: گناه, معاون, نایب, معاون رئیس

GT GD C H L M O
video /ˈvɪd.i.əʊ/ = ADJECTIVE: تصویری, تلویزیونی; NOUN: تلویزیون; USER: تصویری, ویدیو, ویدئو, ویدئویی, های ویدئویی

GT GD C H L M O
vignettes /vɪˈnjet/ = NOUN: شکل, عکس, تصویر; USER: عکس های شرح داری, متنهای کوتاه, حاشیه, از متنهای کوتاه, شرح داری,

GT GD C H L M O
virtual /ˈvɜː.tju.əl/ = ADJECTIVE: مجازی, واقعی, موجود بالقوه, تقدیری; USER: مجازی, های مجازی, مجازی را, مجازی به, مجازی در

GT GD C H L M O
vocabulary /vəˈkæb.jʊ.lər.i/ = NOUN: واژگان, لغت, فرهنگ لغات, فهرست لغات و اسامی, مجموع لغات یک زبان; USER: واژگان, لغات, فرهنگ لغت, لغت, فرهنگ لغات

GT GD C H L M O
voice /vɔɪs/ = NOUN: صدا, صوت, بانگ, واک, اوا; VERB: ادا کردن, با صدا بیان کردن; USER: صدا, صدای, صوتی, صوت, های صوتی

GT GD C H L M O
vp /ˌviːˈpiː/ = USER: VP, معاونت, معاون, نایب رئیس, VP به

GT GD C H L M O
vs = NOUN: حرف بیست و دوم الفبای انگلیسی; USER: انتظار: کاهش از, در مقابل

GT GD C H L M O
wait /weɪt/ = VERB: صبر کردن, انتظار کشیدن, منتظر شدن, پیشخدمتی کردن, چشم براه بودن; USER: صبر کردن, صبر کنید, صبر, منتظر, منتظر بمانید

GT GD C H L M O
walk /wɔːk/ = VERB: راه رفتن, گام زدن, گردش کردن, پیادهرفتن, تفرج کردن, سیر کردن; NOUN: سیر, پیاده رو, تفریح, خیابان, راهروی, راهرو, گردش پیاده, گردشگاه; USER: راه رفتن, پیاده روی, به راه رفتن, راه رفتن در, راه رفتن به

GT GD C H L M O
walking /ˈwɔː.kɪŋ/ = NOUN: مشی; USER: راه رفتن, پیاده روی, قدم زدن, راه رفتن در, قدم زدن در

GT GD C H L M O
walsall = USER: که Walsall,

GT GD C H L M O
wanna /ˈwɒn.ə/ = USER: می خوام, خوام, خواهم, می خواهم, می خواهم به

GT GD C H L M O
want /wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری; VERB: خواستن, نداشتن, محتاج بودن, لازم داشتن, نیازمند بودن به, کم داشتن, فاقد بودن, کسر داشتن; USER: خواست, خواهید, می خواهید, می خواهم, می خواهند

GT GD C H L M O
wanted /ˈwɒn.tɪd/ = ADJECTIVE: خواسته; USER: خواسته, خواستم, خواست, می خواستم, می خواست

GT GD C H L M O
wanting /ˈwɒn.tɪŋ/ = ADJECTIVE: مایل, فاقد; USER: مایل, که مایل, تمایل, عدم تمایل, می خواستند

GT GD C H L M O
wants /wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری; USER: می خواهد, خواهد, میخواهد, می خواهد که, را می خواهد

GT GD C H L M O
was /wɒz/ = VERB: بود; USER: بود, شد, بوده است, شده بود

GT GD C H L M O
watch /wɒtʃ/ = NOUN: ساعت, دیدبان, مراقبت, پاسداری, کشیک, ساعت جیبی و مچی, پاس, مدت کشیک; VERB: مراقبت کردن, مواظب بودن, بر کسی نظارت کردن, پاسداری کردن, نگهبانی دادن, نگهبان بودن, پاییدن; USER: ساعت, تماشای, تماشا, تماشا کنید, را تماشا

GT GD C H L M O
way /weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو

GT GD C H L M O
ways /-weɪz/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, راه های, راههای, روش های, از راه های

GT GD C H L M O
we /wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع; USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از

GT GD C H L M O
weakened /ˈwiː.kən/ = VERB: ضعیف شدن, ضعیف کردن, سست شدن, عاجز کردن, نحیف کردن, سست کردن, کم نیرو شدن, کم کردن, تقلیل دادن, تضعیف کردن; USER: تضعیف, تضعیف شده, را تضعیف, ضعیف شده, تضعیف می

GT GD C H L M O
weather /ˈweð.ər/ = NOUN: هوا, اب و هوا, تغییر فصل; VERB: تحمل یا برگزار کردن, باد دادن, در معرض هوا گذاشتن; USER: هوا, آب و هوا, آب و هوای, آب و هوایی, وضعیت آب و هوا

GT GD C H L M O
web /web/ = NOUN: تار, بافته, تار عنکبوت, بافت یا نسج, تنیده; VERB: تنیدن; USER: وب سایت, وب, وب را, وب است, های وب

GT GD C H L M O
website /ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی; USER: سایت اینترنتی, وب سایت, سایت, وب سایت های, وب سایت را

GT GD C H L M O
websites /ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی; USER: وب سایت, وب سایت های, وب سایت ها, از وب سایت, به وب سایت

GT GD C H L M O
wedding /ˈwed.ɪŋ/ = NOUN: عروسی, عقد; USER: عروسی, مراسم عروسی, های عروسی, جشن عروسی, عروسی و

GT GD C H L M O
week /wiːk/ = NOUN: هفته, هفت روز; USER: هفته, در هفته, در هفته جاری, هفته ای, هفته به

GT GD C H L M O
weekday /ˈwiːk.deɪ/ = NOUN: روز هفته; USER: روز هفته, هفته, روزهفته, روزهای هفته, وسط هفته

GT GD C H L M O
weekend /ˌwiːkˈend/ = NOUN: اخر هفته, تعطیل اخر هفته; VERB: تعطیل اخر هفته را گذراندن; USER: اخر هفته, آخر هفته, تعطیلات آخر هفته, در آخر هفته, آخر هفته به

GT GD C H L M O
weight /weɪt/ = NOUN: سنگینی, نزن, سنگ وزنه, چیز سنگین; VERB: سنگین کردن, بار کردن; USER: وزن, با وزن, و وزن, وزن به

GT GD C H L M O
welcome /ˈwel.kəm/ = NOUN: خوش آمد, خوشامد, خوش باش; VERB: خوشامد گفتن, پذیرایی کردن; USER: خوش آمد, خوش آمدید, انجمن خوش آمدید, خوش آمد گویی, خوشامد

GT GD C H L M O
well /wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست; ADVERB: خوب, بخوبی, خوش; NOUN: چاه, خیر, چشمه; USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به

GT GD C H L M O
wells /wel/ = NOUN: چاه, خیر, چشمه, ابده, دوات, رو آمدن آب و مایع; USER: چاه, چاه های, چاه ها, حلقه چاه, حلقه چاه در

GT GD C H L M O
went /went/ = VERB: رفت; USER: رفت, رفت و, رفتم, رفتند, کرد

GT GD C H L M O
were /wɜːr/ = USER: بودند, بود, شد, بوده است

GT GD C H L M O
what /wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط; ADVERB: چگونه; USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه

GT GD C H L M O
whatever /wɒtˈev.ər/ = ADJECTIVE: هر چه; PRONOUN: هر چه, هر انچه, انچه; CONJUNCTION: هر قدر; ADVERB: ابدا; USER: هر چه, هر, هر آنچه, هر آنچه که, هر چیز دیگری

GT GD C H L M O
when /wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع; USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون

GT GD C H L M O
where /weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی; USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا

GT GD C H L M O
whether /ˈweð.ər/ = CONJUNCTION: خواه, چه, ایا; PRONOUN: چه; USER: چه, که آیا, اینکه آیا, خواه, کند که آیا

GT GD C H L M O
which /wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این; ADJECTIVE: چه; USER: که, است که, که به, که در, کدام

GT GD C H L M O
while /waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه; ADVERB: تاموقعی که; VERB: گذراندن; USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در

GT GD C H L M O
white /waɪt/ = ADJECTIVE: سفید, خنگ; NOUN: سفیدی; USER: سفید, رنگ سفید, های سفید, سفیدی, سفید و

GT GD C H L M O
who /huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی; USER: که, است که, که به, که در, چه کسی

GT GD C H L M O
whoo /tʊˌwɪt.tʊˈwuː/ = USER: مگه, شبیه صدای جغد

GT GD C H L M O
why /waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت; USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است

GT GD C H L M O
wife /waɪf/ = NOUN: زن, خانم, زوجه, عیال, فراش; USER: زن, همسر, همسرش, خانم, زوجه

GT GD C H L M O
will /wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو; VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم'; USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود

GT GD C H L M O
with /wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض; USER: با, را با, همراه با, و با, که با

GT GD C H L M O
within /wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی; PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی; USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت

GT GD C H L M O
women /ˈwo͝omən/ = NOUN: زن, بانو, مؤنث, کلفت, جنس زن, زنانگی, رفیقه, ماده; USER: زنان, زن, از زنان, زنان را, زنان در

GT GD C H L M O
word /wɜːd/ = NOUN: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن, لفظ, گفتار, قول, خبر, فرمان, پیغام, عهد, فرمایش, خطابت; VERB: لغات را بکار بردن, با لغات بیان کردن; USER: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن

GT GD C H L M O
work /wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز; VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن; USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن

GT GD C H L M O
workflow /ˈwɜːk.fləʊ/ = USER: گردش کار, گردش, های گردش کار, گردش کار در

GT GD C H L M O
workflows /ˈwərkˌflō/ = USER: گردش کار, گردش, تعریف گردش کار, کاری یا Workflow, کاری یا Workflow ها

GT GD C H L M O
working /ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار; ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش; USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار

GT GD C H L M O
works /wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز, زیست, نوشتجات, اثار ادبی یا هنری, کارخانه, استحکامات, فعل; USER: کار می کند, این نسخهها کار, با این نسخهها کار, نسخهها کار میکند, این نسخهها کار میکند

GT GD C H L M O
would /wʊd/ = NOUN: تمایل; VERB: ایکاش; USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم

GT GD C H L M O
wow /waʊ/ = NOUN: چیز جالب; USER: چیز جالب, وای, وق, مرسی, عجب

GT GD C H L M O
wrapped /ræpt/ = ADJECTIVE: پیچیده; USER: پیچیده, پیچیده شده, پیچیده می, پیچیده است, پیچیده و

GT GD C H L M O
wrong /rɒŋ/ = NOUN: اشتباه, سهو, تقصیر و جرم غلط; ADJECTIVE: غلط, خطا, نا صحیح, نا درست, غیر صحیح, بی مورد; VERB: بی احترامی کردن به; USER: اشتباه, غلط, اشتباه است, اشتباه می, خطا

GT GD C H L M O
yeah /jeə/ = USER: آره, بله, آری

GT GD C H L M O
year /jɪər/ = NOUN: سال, سنه; USER: سال, ساله, در سال, سال به, در سال جاری

GT GD C H L M O
years /jɪər/ = NOUN: سال, سنه; USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به

GT GD C H L M O
yesterday /ˈjes.tə.deɪ/ = ADVERB: دیروز; NOUN: روز پیش, زمان گذشته; USER: دیروز, روز گذشته, دیروز به, دیروز در

GT GD C H L M O
you /juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها; USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در

GT GD C H L M O
your /jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی; USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در

GT GD C H L M O
yourself /jɔːˈself/ = PRONOUN: خودت, خود شما, شخص شما; USER: خودت, خودتان, خود را, خودتان را, خود شما

1299 words