Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
able
/ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد;
USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
accent
/ˈæk.sənt/ = NOUN: لهجه, تلفظ, تاکید, مد, تکیهء صدا, علامت تکیهء صدا, طرز قرائت, قوت, تشدید, صدا یا اهنگ اکسان, ضربه;
VERB: مد کردن, تکیه دادن, تاکید کردن, اهمیت دادن, با تکیه تلفظ کردن;
USER: لهجه, تاکید, تلفظ, مد, تکیهء صدا
GT
GD
C
H
L
M
O
access
/ˈæk.ses/ = NOUN: دسترسی, دسترس, راه, دست یابی, تقریب, اجازه دخول, راه دسترس, مدخل, وسیله حصول, حمله, اصابت, دسترسی یا مجال مقاربت, تقرب به خدا, بروز مرض;
USER: دسترسی, دسترسی به, دسترسی داشته باشید, دسترسی پیدا, دسترسی پیدا کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
account
/əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب;
VERB: شمردن, حساب کردن, حساب پس دادن, مسئول بودن, محاسبه نمودن;
USER: حساب, حساب کاربری, به حساب, حساب کاربری دارید, شرح
GT
GD
C
H
L
M
O
accounts
/əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب, بیان علت, خبر, پا;
USER: حساب, حساب های, حسابهای, حساب ها, به حساب
GT
GD
C
H
L
M
O
achieve
/əˈtʃiːv/ = VERB: رسیدن, دست یافتن, نائل شدن به, انجام دادن, بانجام رسانیدن, تحصیل کردن, کسب موفقیت کردن اطاعت کردن;
USER: رسیدن, دستیابی, رسیدن به, دستیابی به, دست یافتن
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
act
/ækt/ = NOUN: عمل, کار, کنش, فعل, اعلامیه, حقیقت;
VERB: عمل کردن, رفتار کردن, کنش کردن, کار کردن, جان دادن, روح دادن;
USER: عمل, عمل می کنند, عمل کردن, کار, کنش
GT
GD
C
H
L
M
O
action
/ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش, تاثیر, تعقیب, اشاره, سهم, جدیت, سهام شرکت, جریان حقوقی, تمرین, اقامهء دعوا, طرز عمل, وضع, گزارش, اشغال نیروهای جنگی, پیکار, اثر جنگ;
USER: اقدام, عمل, کنش, حرکت, رفتار
GT
GD
C
H
L
M
O
actionable
/ˈæk.ʃən.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل تعقیب قانونی;
USER: قابل تعقیب قانونی, عملی, اقدام, عمل, قابل اقدام
GT
GD
C
H
L
M
O
actions
/ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش;
USER: اقدامات, عملیات, اعمال, اقدام, کاربران عملیات
GT
GD
C
H
L
M
O
active
/ˈæk.tɪv/ = ADJECTIVE: فعال, معلوم, کنشی, کنشگر, دایر, کاری, ساعی, حاضر بخدمت, تنزل بردار, با ربح, کنشور, پر کار;
USER: فعال, فعال است, های فعال, فعال را
GT
GD
C
H
L
M
O
actual
/ˈæk.tʃu.əl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, فعلی;
USER: واقعی, های واقعی, حقیقی, واقعی را, واقعی در
GT
GD
C
H
L
M
O
actually
/ˈæk.tʃu.ə.li/ = ADVERB: واقعا, عملا, در حقیقت, بالفعل, فعلا;
USER: در حقیقت, واقع, در واقع, واقعا, عملا
GT
GD
C
H
L
M
O
ad
/æd/ = NOUN: حرف اضافه لاتینی;
USER: آگهی, تبلیغ, داشتن اعلان, نگاه داشتن اعلان, آگهی های
GT
GD
C
H
L
M
O
add
/æd/ = VERB: افزودن, اضافه کردن, جمع کردن, ضمیمه کردن, جمع زدن, باهم پیوستن, باخود ترکیب کردن, زیاد کردن;
USER: اضافه کردن, اضافه, افزودن, اضافه کنید, اضافه می
GT
GD
C
H
L
M
O
added
/ˈæd.ɪd/ = ADJECTIVE: مضاف;
USER: اضافه شده, اضافه, افزود, افزوده
GT
GD
C
H
L
M
O
addition
/əˈdɪʃ.ən/ = NOUN: اضافه, جمع, افزایش, ضمیمه, لقب, متمماسم, سرک, اسم اضافی, ترکیب چند ماده با هم;
USER: اضافه, علاوه بر, علاوه, علاوه بر این, علاوه بر آن
GT
GD
C
H
L
M
O
address
/əˈdres/ = NOUN: نشانی, خطاب, ادرس, نطق, خطابه, عنوان, ارسال, نام و نشان, سرنامه;
VERB: نشانی دادن, درست کردن, قراول رفتن;
USER: ادرس, آدرس, نشانی, به آدرس, آدرس های
GT
GD
C
H
L
M
O
advance
/ədˈvɑːns/ = NOUN: پیشرفت, مساعده, پیش پرداخت, جلو بردن, پیش روی, پیش قسط, سبقت;
VERB: پیش بردن, جلو بردن, جلو رفتن, ترقی دادن;
ADJECTIVE: از پیش فرستاده شده;
USER: پیشرفت, پیشبرد, در پیشبرد, پیش بردن, به پیشبرد
GT
GD
C
H
L
M
O
advancement
/ədˈvɑːns.mənt/ = NOUN: پیشرفت, ترقی, ترفیع, ترویج, سهمالارثی که در زمان حیات پدر به فرزندان میدهند;
USER: پیشرفت, پیشرفت های, ترقی, پیشرفت و ترقی, ترفیع
GT
GD
C
H
L
M
O
advantage
/ədˈvɑːn.tɪdʒ/ = NOUN: مزیت, برتری, سود, فایده, منفعت, حسن, صرفه, تفوق, سبقت, بهتری;
VERB: مزیت دادن, سودمند بودن, فیضالهیبخشیدن;
USER: مزیت, برتری, سود, از مزیت, مزیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
advertising
/ˈadvərˌtīz/ = NOUN: اعلان, اگهی;
USER: تبلیغات, تبلیغاتی, های تبلیغاتی, تبلیغات در, تبلیغاتی در
GT
GD
C
H
L
M
O
after
/ˈɑːf.tər/ = ADVERB: پس از, بعد از, عقب, در عقب, بتقلید, بیادبود;
PREPOSITION: در پی, پشت سر, مابعد, در جستجوی, در صدد;
USER: پس از, پس, بعد از, بعد
GT
GD
C
H
L
M
O
again
/əˈɡenst/ = ADVERB: دوباره, باز هم, باز, دیگر, مجددا, نیز, پس, یکبار دیگر, از نو, مکرر, بعلاوه, دگربار, از طرف دیگر;
USER: دوباره, دیگر, مجددا, باز, باز هم
GT
GD
C
H
L
M
O
age
/eɪdʒ/ = NOUN: سن, عصر, عمر, دوره, سن بلوغ, پیری, عهد;
VERB: پیر شدن, پیرنماکردن, کهنه شدن, سالخوردهشدن;
USER: سن, سنی, عصر, عمر
GT
GD
C
H
L
M
O
ages
/eɪdʒ/ = NOUN: سن, عصر, عمر, دوره, سن بلوغ, پیری, عهد;
USER: سنین, سن, در سنین, رده های سنی, سنین مختلف
GT
GD
C
H
L
M
O
aggravate
/ˈæɡ.rə.veɪt/ = VERB: بدتر کردن, خشمگین کردن, اضافه کردن, خونکسی را بجوش اوردن;
USER: بدتر کردن, تشدید, را تشدید, را تشدید کنند, را بدتر می
GT
GD
C
H
L
M
O
aggregate
/ˈæɡ.rɪ.ɡət/ = NOUN: مجموع, جمع, توده, تراکم;
ADJECTIVE: انبوه, جمع شده, متراکم, جمع امده, بهم پیوسته;
VERB: جمع شدن, متراکم ساختن, جمع کردن, توده کردن;
USER: مجموع, جمع, انبوه, توده, تراکم
GT
GD
C
H
L
M
O
ago
/əˈɡəʊ/ = ADVERB: پیش, قبل, قبل, گذشته;
USER: پیش, قبل, گذشته, پیش به, پیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
agree
/əˈɡriː/ = VERB: موافقت کردن, پسند امدن, اشتی دادن, ترتیب دادن, درست کردن, جلوس کردن, موافق بودن, متفق بودن, سازش کردن, تن در دادن به, هم رای بودن;
USER: موافقت, موافق, توافق, توافق برسند, به توافق برسند
GT
GD
C
H
L
M
O
ahead
/əˈhed/ = ADVERB: پیش, جلو, در امتداد حرکت کسی, روبجلو;
USER: پیش, جلو, پیش رو, در آستانه, به آینده
GT
GD
C
H
L
M
O
ai
/ˌeɪˈaɪ/ = ABBREVIATION: شامل همه چیز;
USER: هوش مصنوعی, AI, ماده موثر در, ماده موثره, ماده موثره در
GT
GD
C
H
L
M
O
alert
/əˈlɜːt/ = ADJECTIVE: هوشیار, مواظب, گوش بزنگ, زیرک, محتاط, متوجه;
NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی;
VERB: خروش برآوردن, بحالت آماده باش درامدن یا دراوردن, سر و صدا و اشوب کردن;
USER: هوشیار, هشدار, هشدار به, هشدار دادن, هشدار دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
alerts
/əˈlɜːt/ = NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی;
USER: هشدار, هشدارهای, هشدار در, اجتماعی و ارتباطی تصویر
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
allow
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه دادن, اجازه می دهد, اجازه می دهد تا, اجازه می دهد که, ها اجازه می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
allows
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه می دهد تا, اجازه می دهد, اجازه می دهد که, امکان می دهد, اجازه میدهد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
almost
/ˈɔːl.məʊst/ = ADVERB: تقریبا, قریبا, بطور نزدیک;
USER: تقریبا, تقریبا در, تقریبا به, که تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
along
/əˈlɒŋ/ = PREPOSITION: همراه, طول, در امتداد خط;
ADVERB: جلو, پیش, موازی با طول;
USER: همراه, در امتداد, طول, در طول, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
already
/ɔːlˈred.i/ = ADVERB: قبلا, پیش از این;
USER: قبلا, حال حاضر, در حال حاضر, حال حاضر به, در حال حاضر به
GT
GD
C
H
L
M
O
alright
/ɔːlˈraɪt/ = ADJECTIVE: بسیار خوب;
USER: بسیار خوب, خوبه, باشه, صحیح است, درست و رضایت
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
although
/ɔːlˈðəʊ/ = CONJUNCTION: اگر چه, هر چند, گرچه, بااینکه;
USER: اگر چه, هر چند, اگرچه, گرچه, هر چند که
GT
GD
C
H
L
M
O
always
/ˈɔːl.weɪz/ = ADVERB: همیشه, همواره, همه وقت;
USER: همیشه, همواره, همیشه به, همیشه در, که همیشه
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
analysis
/əˈnæl.ə.sɪs/ = NOUN: تحلیل, تجزیه, آزمايش, انالیز, جداگری, کاوش, فرگشایی, استقراء, شی تجزیه شده, مشتق و تابع اولیه, کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده;
USER: تحلیل, تجزیه و تحلیل, آنالیز, تجزیه, تحلیل های
GT
GD
C
H
L
M
O
analytic
/ˌanlˈitik/ = ADJECTIVE: تحلیلی, روانکاوی, تجزیهای, مربوط به مکتب یا فلسفهء تحلیلی, قابل حل به طریق جبری;
USER: تحلیلی, تحلیلی است, تحلیلی و, تحلیلی می
GT
GD
C
H
L
M
O
analytics
/ˌanlˈitiks/ = NOUN: علم تجزیه و تحلیل, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی;
USER: علم تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل ترافیک, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
announcing
/əˈnaʊns/ = VERB: اگهی دادن, اعلان کردن, اخطار کردن, خبر دادن, انتشار دادن, اشکار کردن, مدرک دادن;
USER: اعلام, اعلام کرد, اعلام می, را اعلام, با اعلام
GT
GD
C
H
L
M
O
another
/əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر;
PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر;
USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را
GT
GD
C
H
L
M
O
answer
/ˈɑːn.sər/ = NOUN: جواب, پاسخ, دفاع;
VERB: پاسخ دادن, جواب دادن, از عهده برامدن, دفاع کردن, جوابگو شدن, بکار امدن, بکار رفتن, بدرد خوردن, جواب احتیاج را دادن, عهده دار شدن;
USER: پاسخ, جواب, پاسخ به, پاسخ دادن, پاسخ دادن به
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
anything
/ˈen.i.θɪŋ/ = PRONOUN: هر چیزی, چیزی, هر چیز, هیچ چیز, هیچ چیز, هر کار, هیچ کار, ابدا, مه کار چیزی;
ADVERB: چیزی, هیچ, بر مقدار, بهیچ وجه;
NOUN: صفر;
USER: هر چیزی, چیزی, هر چیز, هیچ چیز, هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
api
/ˌeɪ.piˈaɪ/ = USER: API, API های, API را, استاندارد API
GT
GD
C
H
L
M
O
apologize
= VERB: عذر خواهی کردن, معذرت خواستن, پوزش خواستن;
USER: عذر خواهی کردن, عذرخواهی, عذرخواهی می کنیم, معذرت خواهی, عذرخواهی می
GT
GD
C
H
L
M
O
app
/æp/ = USER: نرم افزار, برنامه, برنامه های, برنامه به, برنامه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
application
/ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست;
USER: کاربرد, برنامه, نرم افزار, درخواست, استفاده
GT
GD
C
H
L
M
O
applications
/ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست;
USER: برنامه های کاربردی, برنامه, کاربردهای, برنامه ها, از برنامه های کاربردی
GT
GD
C
H
L
M
O
applied
/əˈplaɪd/ = ADJECTIVE: عملی, بکاربرده, کابردی, کاربسته, وضع معموله, برای هدف معین بکار رفته;
USER: اعمال, اعمال شده, اعمال می شود, اعمال می, اعمال شود
GT
GD
C
H
L
M
O
approach
/əˈprəʊtʃ/ = VERB: نزدیک شدن, نزدیک امدن;
USER: روش, رویکرد, رویکردی, رهیافت, از روش
GT
GD
C
H
L
M
O
apps
/æp/ = USER: برنامه ها, برنامه, برنامه های, واژهنامه, نرم افزار
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
area
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه
GT
GD
C
H
L
M
O
around
/əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی;
ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو;
USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
ask
/ɑːsk/ = VERB: پرسیدن, خواستن, سوال کردن, پرسش کردن, جویا شدن, طلبیدن, دعوت کردن, طلب کردن, خبر گرفتن, خواهش کردن, برای چیزی بی تاب شدن;
USER: پرسیدن, بپرسید, بخواهید, بپرسید که, از آنها بخواهید
GT
GD
C
H
L
M
O
asked
/ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواسته;
USER: خواسته, پرسید, خواست, خواسته شده
GT
GD
C
H
L
M
O
asking
/ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواستار, خواهان, سائل;
NOUN: خواهش, خواستاری;
USER: خواهان, درخواست, پرسیدن, درخواست از, خواستار
GT
GD
C
H
L
M
O
asks
/ɑːsk/ = USER: می پرسد, پرسد, می پرسد که
GT
GD
C
H
L
M
O
assist
/əˈsɪst/ = NOUN: همکاری;
VERB: کمک کردن, یاری کردن, همدستی و یاری کردن, مساعدت کردن, دستگیری کردن, حضور بهم رساندن, توجه کردن, پیوستن به, حمایت کردن از, پایمردی کردن, دستیاری کردن, معاونت کردن, شرکت جستن;
USER: کمک کردن, کمک, کمک به, کمک می, همکاری
GT
GD
C
H
L
M
O
assistance
/əˈsɪs.təns/ = NOUN: کمک, مساعدت, معاونت, معاضدت, دستیاری, رسیدگی, همدستی, مدد, پایمردی, مراعات;
USER: کمک, مساعدت, کمک های, به کمک, کمک به
GT
GD
C
H
L
M
O
assistant
/əˈsɪs.tənt/ = NOUN: معاون, دستیار, کمک, نایب, یاور, معین, بردست, ترقی دهنده, رهبریار;
ADJECTIVE: حاضر;
USER: دستیار, معاون, کمک, نایب
GT
GD
C
H
L
M
O
assists
/əˈsɪst/ = NOUN: همکاری;
USER: کمک, کمک می, کمک می کند, کمک به, یاری می رساند
GT
GD
C
H
L
M
O
associated
/əˈsəʊ.si.eɪ.tɪd/ = VERB: شریک کردن, پیوستن, مربوط ساختن, مصاحبت کردن, وابسته کردن, امیزش کردن, همدم شدن, معاشرت کردن;
USER: مرتبط, وجود, همراه, در ارتباط, همراه است
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
attach
/əˈtætʃ/ = VERB: پیوست کردن, چسباندن, ضمیمه کردن, پیوستن, بستن, الصاق کردن, نسبت دادن, گذاشتن, ضبط کردن, دلبسته شدن;
USER: ضمیمه کردن, ضمیمه, خود پیوست, خود پیوست کنید, چسباندن
GT
GD
C
H
L
M
O
attention
/əˈten.ʃən/ = NOUN: توجه, دقت, مراقبت, حواس, رسیدگی, خبردار, ادب و نزاکت, حاضرباش;
USER: توجه, مورد توجه, توجه به, دقت, مراقبت
GT
GD
C
H
L
M
O
attribute
/ˈæt.rɪ.bjuːt/ = NOUN: صفت, جنبه, نشان, شهرت, افتخار;
VERB: نسبت دادن, حمل کردن;
USER: صفت, ویژگی, مشخصه, ویژگی های, از ویژگی
GT
GD
C
H
L
M
O
aubrey
= USER: اوبری, ها Aubrey, آبری, اوبری در, Aubrey را,
GT
GD
C
H
L
M
O
authentication
/ɔːˈθen.tɪ.keɪt/ = NOUN: تصدیق, سندیت;
USER: تصدیق, احراز هویت, و خروج, های تأیید هویت, تصدیق هویت
GT
GD
C
H
L
M
O
authorization
/ˌɔː.θər.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: اجازه, اختیار;
USER: اجازه, مجوز, اختیار, به مجوز, صدور مجوز
GT
GD
C
H
L
M
O
automatically
/ˌɔː.təˈmæt.ɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور خودکار, بصورت خودکار, خودبخود, بطور غیرارادی;
USER: بطور خودکار, طور خودکار, به طور خودکار, به صورت خودکار, بصورت خودکار
GT
GD
C
H
L
M
O
availability
/əˌveɪ.ləˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: دسترسی, دسترس پذیری, فراهمی, قابلیت استفاده, شخص مفید, چیز مفید و سودمند;
USER: دسترس پذیری, دسترس بودن, در دسترس, دسترسی, در دسترس بودن
GT
GD
C
H
L
M
O
available
/əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید;
USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است
GT
GD
C
H
L
M
O
average
/ˈæv.ər.ɪdʒ/ = ADJECTIVE: متوسط, حد وسط, میانی;
NOUN: میانگین, درجه عادی;
VERB: حد وسط پیدا کردن, میانه قرار دادن, میانگین گرفتن, بالغ شدن;
USER: متوسط, طور متوسط, میانگین, به طور متوسط, طور
GT
GD
C
H
L
M
O
b
= NOUN: دو صفحه سفید اول و اخر کتاب, هر شکلی شبیه به ب;
USER: ب, B در, B را, B,
GT
GD
C
H
L
M
O
back
/bæk/ = ADVERB: عقب, به عقب, پس, از عقب, در عقب;
NOUN: عقب, پشت, پشتی, جبران;
ADJECTIVE: پشت, گذشته, عقبی;
USER: پشت, برگشت, عقب, به عقب, پشتی
GT
GD
C
H
L
M
O
bad
/bæd/ = ADJECTIVE: بد, خراب, مضر, نامساعد, فاسد, زشت, شوم, شریر, بدکار, لاوصول, سرهم بند, مهمل;
USER: بد, های بد, بد را, خراب, بد در
GT
GD
C
H
L
M
O
baked
/ˈsʌn.beɪkt/ = ADJECTIVE: پخته;
USER: پخته, پخته شده, خبز, پخته خواندنی, پخته شده را
GT
GD
C
H
L
M
O
balance
/ˈbæl.əns/ = NOUN: تعادل, توازن, موازنه, تراز, ترازو, میزان, تتمه حساب;
VERB: متعادل کردن, موازنه کردن, برابر کردن;
USER: تعادل, توازن, متعادل, متوازن, موازنه
GT
GD
C
H
L
M
O
ball
/bɔːl/ = NOUN: توپ, بال, گلوله, گوی, رقص, توپ بازی, مجلس رقص, گرهک, ایام خوش, خوشی;
VERB: رقصیدن, گلوله کردن;
USER: توپ, توپ رو, توپ رو به, توپ رو از, توپ رو با
GT
GD
C
H
L
M
O
bank
/bæŋk/ = NOUN: بانک, ساحل, کنار, سیل گیر, لب, ضرابخانه, خامه;
VERB: در بانک گذاشتن, کپه کردن, بلند شدن بطور متراکم, بانکداری کردن, روی هم انباشتن;
USER: بانک, بانکی, های بانکی, بانک های, بانک ها
GT
GD
C
H
L
M
O
banking
/ˈbæŋ.kɪŋ/ = NOUN: بانکداری;
USER: بانکداری, بانکی, های بانکی, امور بانکی, بانکی به
GT
GD
C
H
L
M
O
banks
/bæŋk/ = NOUN: بانک, ساحل, کنار, سیل گیر, لب, ضرابخانه, خامه;
USER: بانک, بانک ها, بانک های, بانکها, از بانک
GT
GD
C
H
L
M
O
bar
/bɑːr/ = NOUN: بار, مانع, میله, شمش, خط, میکده, تیر, وکالت, میل;
PREPOSITION: بجز, باستثناء;
VERB: مانع شدن;
USER: بار, نوار, میله, شمش, تیر
GT
GD
C
H
L
M
O
bart
= USER: بارت, BART, بارت را, Bart در, مخدر Bart
GT
GD
C
H
L
M
O
based
/-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی;
USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
baseline
/ˈbeɪs.laɪn/ = USER: پایه, شروع مطالعه, مبنا, خط مبنا, ابتدای مطالعه
GT
GD
C
H
L
M
O
basically
/ˈbeɪ.sɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور اساسی;
USER: بطور اساسی, اساسا, در واقع, اساسا به, اساسا در
GT
GD
C
H
L
M
O
basis
/ˈbeɪ.sɪs/ = NOUN: اساس, پایه, مبنا, بنیان, زمینه, بنیاد, ماخذ, مستمسک;
USER: اساس, پایه, مبنا, بنیان, زمینه
GT
GD
C
H
L
M
O
bay
/beɪ/ = ADJECTIVE: سرخ مایل به قرمز;
NOUN: خلیج کوچک, اسب کهر, کهیر, خندق, خور;
VERB: دفاع کردن در مقابل, زوزه کشیدن, عوعو کردن, عاجز کردن;
USER: سرخ مایل به قرمز, دفاع کردن در مقابل, خلیج کوچک, اسب کهر, عوعو کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
became
/bɪˈkeɪm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن;
USER: شد, تبدیل شد, بدل شد
GT
GD
C
H
L
M
O
because
/bɪˈkəz/ = CONJUNCTION: زیرا, علت, برای اینکه, زیرا که, چون که, چه;
USER: زیرا, به دلیل, به خاطر, علت
GT
GD
C
H
L
M
O
become
/bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن;
USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به
GT
GD
C
H
L
M
O
becomes
/bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن;
USER: می شود, شود, تبدیل, تبدیل به, تبدیل می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
becoming
/bɪˈkʌm.ɪŋ/ = ADJECTIVE: شایسته, زیبنده, مناسب, سازگار, در خور;
USER: تبدیل شدن به, تبدیل شدن, حال تبدیل شدن, در حال تبدیل شدن, حال تبدیل شدن به
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
beep
/bēp/ = USER: بوق, بوق را, بیپ, بوقی, صدای بوق,
GT
GD
C
H
L
M
O
before
/bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه;
ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه;
USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه
GT
GD
C
H
L
M
O
beginning
/bɪˈɡɪn.ɪŋ/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, اقدام, فاتحه, سر, سراغاز, منشاء, مبدا, خاستگاه, عنصر, مبتدا;
USER: شروع, آغاز, ابتدا, از شروع, در آغاز
GT
GD
C
H
L
M
O
behavior
/bɪˈheɪ.vjər/ = NOUN: رفتار, سلوک, اخلاق, حرکت, وضع, طرز رفتار, مشی;
USER: رفتار, از رفتار, به رفتار, رفتار را
GT
GD
C
H
L
M
O
behaviour
/bɪˈheɪ.vjər/ = NOUN: رفتار, سلوک, اخلاق, حرکت, وضع, طرز رفتار, مشی;
USER: رفتار, از رفتار, به رفتار, رفتار را
GT
GD
C
H
L
M
O
behind
/bɪˈhaɪnd/ = ADVERB: پشت سر, عقب, بعد از, عقب تراز;
PREPOSITION: پشت سر, دیرتراز, کپل;
NOUN: عقب;
USER: پشت سر, پشت, در پشت, عقب, را پشت سر
GT
GD
C
H
L
M
O
being
/ˈbiː.ɪŋ/ = NOUN: وجود, هستی, جوهر, افریده, موجود زنده, شخصیت, فرتاش;
USER: وجود, بودن, که, شدن, در حال
GT
GD
C
H
L
M
O
believe
/bɪˈliːv/ = VERB: باور کردن, اعتقاد داشتن, اعتقاد کردن, گمان داشتن, ایمان اوردن, معتقد بودن, عقیده داشتن;
USER: باور, این باور, بر این باورند, این باورند, اعتقاد دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
below
/bɪˈləʊ/ = ADVERB: در زیر, پایین, مادون;
USER: در زیر, زیر, پایین, زیر را, به زیر
GT
GD
C
H
L
M
O
belt
/belt/ = NOUN: کمربند, تسمه, باریکه, طرف, فتق بند, بند چرمی;
VERB: شلاق زدن, بستن, محاصره ردن, زدن, با شدت حرکت یا عمل کردن;
USER: کمربند, تسمه, تسمه نقاله, کمربند را, از کمربند
GT
GD
C
H
L
M
O
beseeched
/bɪˈsiːtʃ/ = VERB: التماi کردن, در جiتجوی چیIی بودن, تقاضا کردن, اiتدعاء کردن;
USER: beseeched,
GT
GD
C
H
L
M
O
best
/best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی;
VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن;
USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل
GT
GD
C
H
L
M
O
beta
/ˈbiː.tə/ = NOUN: بتا, دومین حرف الفبای یونانی;
USER: بتا, نسخه بتا, بتا می, بتا است, بتا را
GT
GD
C
H
L
M
O
better
/ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر;
VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن;
ADVERB: بطور بهتر;
NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد;
USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر
GT
GD
C
H
L
M
O
big
/bɪɡ/ = ADJECTIVE: بزرگ, با عظمت, سترگ, ضخیم, ستبر, ابستن, دارای شکم برامده;
USER: بزرگ, بزرگی, های بزرگ, بزرگ در, بزرگ به
GT
GD
C
H
L
M
O
bigger
/bɪɡ/ = USER: بزرگتر, های بزرگتر, بزرگتر است, بزرگتر اما, های بزرگتر اما
GT
GD
C
H
L
M
O
biggest
/bɪɡ/ = USER: بزرگترین, بزرگ, بزرگ ترین, از بزرگترین, که بزرگترین
GT
GD
C
H
L
M
O
biotechnology
= USER: بیوتکنولوژی, بیو تکنولوژی, فن آوری زیستی, فناوری زیستی در, بیوتکنولوژی در
GT
GD
C
H
L
M
O
bird
/bɜːd/ = NOUN: پرنده, مرغ, جوجه;
USER: پرنده, پرنده ای, مرغ, پرنده را, پرنده در
GT
GD
C
H
L
M
O
bit
/bɪt/ = NOUN: ذره, تکه, خرده, قطعه, مته, لقمه, دهنه, سرمته, پاره, لجام, رقم دودویی, ریزه, تیغه رنده;
USER: ذره, کمی, بیتی, بیت, کمی در
GT
GD
C
H
L
M
O
black
/blæk/ = ADJECTIVE: سیاه, مشکی, سیاه رنگ, تیره, تاریک, چرک و کثیف, زشت, تهدید امیز;
NOUN: سیاهی, دوده, لباس عزا;
VERB: سیاه شدن, سیاه کردن;
USER: سیاه, سیاه و سفید, مشکی, سیاهی, سیاه رنگ
GT
GD
C
H
L
M
O
block
/blɒk/ = NOUN: بلوک, انسداد, سد, قطعه, کند, کنده, جعبه قرقره;
VERB: مسدود کردن, بستن, بند اوردن, مانع شدن از, باز داشتن;
USER: مسدود کردن, بلوک, انسداد, سد, بستن
GT
GD
C
H
L
M
O
blocked
/blɒk/ = VERB: مسدود کردن, بستن, بند اوردن, مانع شدن از, باز داشتن, قالب کردن;
USER: مسدود شده, مسدود, را مسدود, مسدود شده است, مسدود می
GT
GD
C
H
L
M
O
board
/bɔːd/ = NOUN: تخته, تابلو, هيئت مدیره, میز غذا, غذای روی میز, اغذیه, میزشور یادادگاه, هيئت عامله یاامنا, هيئت بازرگانی, تخته یا مقوا و یا هر چیز مسطح;
VERB: سوار شدن, بکنار کشتی امدن, پانسیون شدن, خوراک دادن, تخته بندی کردن, تخته پوش کردن;
USER: تخته, هیئت مدیره, هیات مدیره, تابلو, هیئت مدیره در
GT
GD
C
H
L
M
O
boarding
/ˈbɔː.dɪŋ/ = NOUN: پانسیون, تخته کوبی;
USER: پانسیون, شبانه روزی, سوار شدن, سوار شدن به هواپیما, شبانه روزی در
GT
GD
C
H
L
M
O
boat
/bəʊt/ = NOUN: قایق, کرجی, کشتی کوچک, هر چیزی شبیه قایق;
VERB: قایق رانی کردن;
USER: قایق, قایق های, قایقی, با قایق, قایق را
GT
GD
C
H
L
M
O
bod
/bɒd/ = USER: BOD, BOD را, BOD استخراج شده, BOD در
GT
GD
C
H
L
M
O
body
/ˈbɒd.i/ = NOUN: بدن, بدنه, جسم, جسد, اندام, تن, پیکر, تنه, لاشه, جرم, بالاتنه, اطاق ماشین, جرم سماوی;
VERB: دارای جسم کردن;
USER: بدن, بدنه, جسم, جسد, پیکر
GT
GD
C
H
L
M
O
bond
/bɒnd/ = NOUN: اوراق قرضه, رابطه, ضمانت, پیوستگی, قید, زنجیر, قرارداد, بند, ضمانتنامه, قرارداد الزاماور, عهد ومیثاق, کفیل, تضمین نامه یا تعدنامه داري به پرداخت وجه;
VERB: رهن کردن, تضمین کردن;
USER: اوراق قرضه, پیوند, رابطه, ضمانت, پیوستگی
GT
GD
C
H
L
M
O
bonds
/bɒnd/ = NOUN: سهام;
USER: سهام, اوراق قرضه, اوراق بهادار, اوراق قرضه را, اوراق قرضه به
GT
GD
C
H
L
M
O
book
/bʊk/ = NOUN: کتاب, دفتر, فصل, سفر, فصل یاقسمتی از کتاب;
VERB: رزرو کردن, توقیف کردن, در کتاب یادفتر ثبت کردن;
USER: کتاب, کتاب را, کتاب های, دفتر, کتاب به
GT
GD
C
H
L
M
O
booking
/ˈbʊk.ɪŋ/ = VERB: رزرو کردن, توقیف کردن, در کتاب یادفتر ثبت کردن;
USER: رزرو, رزرو در, رزرو از, به رزرو, و رزرو
GT
GD
C
H
L
M
O
boot
/buːt/ = NOUN: اخراج, پوتین یاچکمه, چاره یا فایده, پوتین, موزه;
VERB: لگد زدن, با سر چکمه و پوتین زدن;
USER: بوت, بوت شدن, بوت کردن, بوت کنید, بوت شدن به
GT
GD
C
H
L
M
O
borrow
/ˈbɒr.əʊ/ = VERB: قرض گرفتن, وام گرفتن, قرض کردن, اقتباس کردن;
NOUN: رقم قرضی;
USER: وام گرفتن, قرض, قرض گرفتن, قرض بگیرند, قرض کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
boss
/bɒs/ = NOUN: رئيس, ارباب, برجستگی, رئيس کارفرما, متصدی, خواجه, بر جسته کاری;
VERB: نقش برجسته تهیه کردن, اربابی کردن, ریاست کردن بر;
USER: رئيس, رئیس, رئیس در, رئیس و, ارباب
GT
GD
C
H
L
M
O
bot
/bɒt/ = USER: ربات, ربات این
GT
GD
C
H
L
M
O
bots
/bɒt/ = USER: رباتها, رباتهای, در برابر, bot ها, رباتها را
GT
GD
C
H
L
M
O
bottle
/ˈbɒt.l̩/ = NOUN: بطری, شیشه, محتوی یک بطری;
VERB: در بطری ریختن;
USER: بطری, شیشه, بطری های, بطری را, بطری ها
GT
GD
C
H
L
M
O
bottles
/ˈbɒt.l̩/ = NOUN: بطری, شیشه, محتوی یک بطری;
USER: بطری, بطری های, یک بطری, بطری ها, بطری در
GT
GD
C
H
L
M
O
bottom
/ˈbɒt.əm/ = ADJECTIVE: پایین;
NOUN: پایین, ته, کف, زیر, پا, کشتی, غور, بن;
USER: پایین, ته, کف, زیر, پایین به
GT
GD
C
H
L
M
O
bought
/bɔːt/ = ADJECTIVE: خریداری شده;
USER: خریداری شده, خریداری, خریده, را خریداری, خریداری می
GT
GD
C
H
L
M
O
bourne
/bôrn,bo͝orn/ = NOUN: سرحد, مرز, قلمرو, هدف;
USER: مرز, بورن, سرحد, پینتون, قلمرو
GT
GD
C
H
L
M
O
box
/bɒks/ = NOUN: جعبه, صندوق, قوطی, محفظه, لژ, بوکس, ضرب, حعبه, اطاقک, جای ویژه, توگوشی;
VERB: بوکس بازی کردن, در جعبه محصور کردن, مشت زدن, مشت بازی کردن, در قاب یا چهارچوب گذاشتن;
USER: جعبه, کادر, صندوق, جعبه های, جعبه را
GT
GD
C
H
L
M
O
boxes
/bɒks/ = NOUN: جعبه, صندوق, قوطی, محفظه, لژ, بوکس, ضرب, حعبه, اطاقک, جای ویژه, توگوشی;
USER: جعبه, جعبه های, صندوق های, جعبه ها, از جعبه
GT
GD
C
H
L
M
O
brand
/brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز;
VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن;
USER: مارک, نام تجاری, با نام تجاری, نام تجاری در, نام تجاری به
GT
GD
C
H
L
M
O
brands
/brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز, جنس, رقم, لکه بدنامی, علامت داغ, اتش پاره;
USER: مارک های, مارک, مارک ها, از مارک های, علامت های تجاری در
GT
GD
C
H
L
M
O
brave
/breɪv/ = ADJECTIVE: شجاع, دلیر, دلاور, غیور, سلحشور, بی باک, نترس, خیره, بی پروا, عالی;
VERB: اراستن, لاف زدن;
USER: شجاع, امروز شجاع, شجاعانه, امروز شجاع بود, شجاع باش
GT
GD
C
H
L
M
O
break
/breɪk/ = NOUN: شکست, وقفه, شکاف, تنفس, شکستگی, مهلت, فرصت, تفریح, انقصال, فرجه, بادخور;
VERB: شکستن, نقض کردن, از هم باز کردن, فتق داشتن, مکی کردن;
USER: شکستن, شکسته, شکست, به شکستن, را بشکند
GT
GD
C
H
L
M
O
bring
/brɪŋ/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن;
USER: را, آورد, ارمغان بیاورد, به ارمغان بیاورد, را به
GT
GD
C
H
L
M
O
build
/bɪld/ = VERB: ساختن, درست کردن, بناء کردن, ساختمان کردن;
USER: ساختن, ساخت, ایجاد, برای ساخت, برای ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
building
/ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء;
ADJECTIVE: ساختمانی;
USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
builds
/bɪld/ = USER: می سازد, ایجاد, سازد, ایجاد شده, های ایجاد
GT
GD
C
H
L
M
O
built
/ˌbɪltˈɪn/ = ADJECTIVE: ساخته;
USER: ساخته, ساخته شده, ساخته شده است, ساخته شده اند, های ساخته شده
GT
GD
C
H
L
M
O
bunch
/bʌntʃ/ = NOUN: گروه;
VERB: دسته کردن, خوشه کردن;
USER: دسته, دسته ای, گروهی, مشت, تعدادی
GT
GD
C
H
L
M
O
business
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است
GT
GD
C
H
L
M
O
but
/bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن;
ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض;
PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای;
USER: اما, ولی, بلکه, جز
GT
GD
C
H
L
M
O
button
/ˈbʌt.ən/ = NOUN: دکمه, تکمه, غنچه, هر چیزی شبیه دکمه;
VERB: تکمه زدن, با دکمه محکم کردن;
USER: دکمه, فشار دهید, را فشار دهید, روی دکمه, را کلیک کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
buttons
/ˈbʌt.ən/ = NOUN: دکمه, تکمه, غنچه, هر چیزی شبیه دکمه;
USER: دکمه ها, دکمه, دکمه های, از دکمه, از دکمه های
GT
GD
C
H
L
M
O
buy
/baɪ/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع;
VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, تطمیع کردن;
USER: خرید, خریداری, بخرم, خریداری کنید, خرید و
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
calendar
/ˈkæl.ɪn.dər/ = NOUN: تقویم, سالنامه, سالنما;
USER: تقویم, اعضا تقویم, تقویم را, تقویم تقویم, تقویم راهنما
GT
GD
C
H
L
M
O
call
/kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری;
VERB: نامیدن, خواندن, صدا زدن, فرا خواندن, احضار کردن, خواستن, ملقب کردن;
USER: صدا, تماس, تماس بگیرید, تماس با, می نامند
GT
GD
C
H
L
M
O
called
/kɔːl/ = ADJECTIVE: فرا خوانده;
USER: نامیده می شود, نام, به نام, نامیده, نامیده می
GT
GD
C
H
L
M
O
came
/keɪm/ = VERB: امد, گذشته فعل امدن;
NOUN: بتونه سربی, بتونه سربی;
USER: آمد, آمدند, آمده, آمده است
GT
GD
C
H
L
M
O
camps
/kæmp/ = NOUN: اردوگاه, اردو, خیمه گاه, لشکرگاه, ربع, خیل;
USER: اردوگاه, اردوگاه های, اردوگاه ها, اردوگاههای, کمپ های
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
card
/kɑːd/ = NOUN: کارت, ورق, کارت تبریک, برگ, کارت ویزیت, کارت عضویت, ورقبازی, گنجفه, بلیط, ماشین پرداخت پارچه;
VERB: ورقبازی کردن;
USER: کارت, ارسال کارت, کارت های, از کارت, کارت را
GT
GD
C
H
L
M
O
cards
/kɑːd/ = NOUN: پاسور;
USER: کارت, کارت های, کارتهای, کارت ها, کارت های کسب و
GT
GD
C
H
L
M
O
carousels
/ˌkær.əˈsel/ = NOUN: چرخ فلک;
USER: چرخ و فلک, چرخ و فلک می, فلک, چرخ و فلک های,
GT
GD
C
H
L
M
O
cars
/kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور;
USER: اتومبیل, ماشین, خودروهای, خودرو, ماشین ها
GT
GD
C
H
L
M
O
cart
/kɑːt/ = NOUN: گاری, چرخ, ارابه, دوچرخه;
VERB: باگاری بردن;
USER: گاری, سبد, سبد خرید, ارابه, چرخ
GT
GD
C
H
L
M
O
case
/keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام;
VERB: در صندوق یاجعبه گذاشتن, جلد کردن, پوشاندن;
USER: مورد, صورت, پرونده, حالت, قضیه
GT
GD
C
H
L
M
O
cases
/keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام;
USER: موارد, از موارد, مواردی, موارد تا, پرونده های
GT
GD
C
H
L
M
O
cassis
= USER: انگور فرنگی iیاه, انگور iیاه, نارنگی, انگور iیاه میان, کاiیi,
GT
GD
C
H
L
M
O
categories
/ˈkæt.ə.ɡri/ = NOUN: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته, زمره, مقولهمنطقی;
USER: دسته, مقوله, گروهها, مقوله های, دسته های
GT
GD
C
H
L
M
O
category
/ˈkæt.ə.ɡri/ = NOUN: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته, زمره, مقولهمنطقی;
USER: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته
GT
GD
C
H
L
M
O
cater
/ˈkeɪ.tər/ = VERB: تهیه کردن, اذوقه رساندن, خواربار رساندن;
USER: تهیه کردن, تهیه, رفع میکند, به تهیه, اذوقه رساندن
GT
GD
C
H
L
M
O
cats
/kæt/ = NOUN: گربه;
USER: گربه ها, گربه, گربه های, گربه سانان
GT
GD
C
H
L
M
O
caveat
/ˈkæv.i.æt/ = NOUN: اخطار, پیش بینی احتیاطی, اگهی;
USER: پیش بینی احتیاطی, اخطار, بینی احتیاطی, اگهی, از پیش بینی احتیاطی
GT
GD
C
H
L
M
O
cd
/ˌsiːˈdiː/ = ABBREVIATION: سی دی;
USER: سی دی, CD, سی دی های, cd به, های سی دی
GT
GD
C
H
L
M
O
cent
/sent/ = NOUN: در صد, یک صدم دلار, سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است;
USER: در صد, صد, درصد, سنت, صد است
GT
GD
C
H
L
M
O
ceo
/ˌsiː.iːˈəʊ/ = USER: مدیر عامل شرکت, مدیر عامل, مدیر اجرایی, مدیرعامل شرکت
GT
GD
C
H
L
M
O
certain
/ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض;
ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی;
NOUN: خاطرجمعی;
USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم
GT
GD
C
H
L
M
O
chance
/tʃɑːns/ = NOUN: شانس, فرصت, بخت, تصادف, مجال, پا;
ADJECTIVE: اتفاقی, تصادفی;
VERB: اتفاق افتادن;
USER: شانس, فرصت, بخت, اتفاقی, تصادفی
GT
GD
C
H
L
M
O
channel
/ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره;
VERB: کندن, شیار دار کردن;
USER: کانال, کاناله, کانال های, های کانال, کانال را
GT
GD
C
H
L
M
O
channels
/ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره;
USER: کانال, کانال های, کانالهای, کانال ها, از کانال
GT
GD
C
H
L
M
O
characters
/ˈkær.ɪk.tər/ = NOUN: شخصیت های نمایش یا داستان;
USER: شخصیت, کاراکتر, شخصیت های, شخصیت ها, کاراکتر ها
GT
GD
C
H
L
M
O
charge
/tʃɑːdʒ/ = NOUN: اتهام, هزینه, بار, مطالبه, عهده, مسئوليت, خرج, تصدی, حمله, عهده داری, مطالبه هزینه, وزن;
VERB: پرکردن, متهم ساختن, گماشتن, زیربار کشیدن;
USER: اتهام, بار, هزینه, عهده, مسئوليت
GT
GD
C
H
L
M
O
chart
/tʃɑːt/ = NOUN: جدول, نقشه, نگاره, گرافیگ, ترسیم اماری;
VERB: کشیدن, بر روی نقشه نشان دادن;
USER: نمودار, ترسیم, جدول, جدول بندی
GT
GD
C
H
L
M
O
charts
/tʃɑːt/ = NOUN: جدول, نقشه, نگاره, گرافیگ, ترسیم اماری;
USER: نمودار, نمودارها, نمودارهای, نمودارها همکاران فروش, ها نمودارها
GT
GD
C
H
L
M
O
chat
/tʃæt/ = NOUN: گپ, سخن دوستانه, درد دل;
VERB: گپ زدن, دوستانه حرف زدن, پر حرفی کردن;
USER: گپ زدن, چت, گپ, چت کنید, چت کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
chatting
/tʃæt/ = VERB: گپ زدن, دوستانه حرف زدن, پر حرفی کردن;
USER: چت, چت کردن, چت در, اتاقهای گفتگو, چت و
GT
GD
C
H
L
M
O
check
/tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی;
VERB: بررسی کردن, رسیدگی کردن, مقابله کردن, جلوگیری کردن از, ممانعت کردن, تطبیق کردن, منع کردن, نشان گذاردن;
USER: چک, بررسی, تیک بزنید, چک کنید, چک کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
checking
/CHek/ = NOUN: بررسی, مقابله, منع;
USER: بررسی, چک کردن, چک, از چک کردن, مقابله
GT
GD
C
H
L
M
O
checks
/tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی;
USER: چک, چک های, چک ها, چک به, چک میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
chi
/tʃiː/ = USER: چی, مجذور, کای, آزمون مجذور, آماری Chi
GT
GD
C
H
L
M
O
choose
/tʃuːz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن;
USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب می کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
chose
/tʃəʊz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن;
USER: را انتخاب, انتخاب, انتخاب کرد, را انتخاب کرد, را انتخاب کردم
GT
GD
C
H
L
M
O
claim
/kleɪm/ = NOUN: ادعا, دعوی, مدعی, مطالبه;
VERB: ادعا کردن;
USER: ادعا, ادعا می کنند, مدعی, مطالبه, ادعا می کنند که
GT
GD
C
H
L
M
O
claims
/kleɪm/ = NOUN: ادعا, دعوی, مدعی, مطالبه;
USER: ادعاهای, ادعا, ادعای, ادعا می کند, ادعاها
GT
GD
C
H
L
M
O
class
/klɑːs/ = NOUN: کلاس, طبقه, رده, دسته, گروه, نوع, زمره, رسته, جور, سنخ, هماموزگان;
VERB: طبقه بندی کردن;
USER: کلاس, طبقه, رده, دسته, نوع
GT
GD
C
H
L
M
O
clearly
/ˈklɪə.li/ = USER: به وضوح, وضوح, به روشنی, به طور واضح, که به وضوح
GT
GD
C
H
L
M
O
click
/klɪk/ = NOUN: تیک, صدای مختصر, تلنگر, صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین;
VERB: صدا کردن;
USER: کلیک کنید, کلیک, را کلیک کنید, با کلیک, کلیک بر روی
GT
GD
C
H
L
M
O
clicks
/klɪk/ = NOUN: تیک, صدای مختصر, تلنگر, صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین;
USER: کلیک, کلیک های, کلیک به, کلیک می, کلیک ها
GT
GD
C
H
L
M
O
client
/ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع;
USER: مشتری, سرویس گیرنده, کلاینت, موکل, ارباب رجوع
GT
GD
C
H
L
M
O
clients
/ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع;
USER: مشتریان, به مشتریان, از مشتریان, مشتریان در, مشتریان را
GT
GD
C
H
L
M
O
close
/kləʊz/ = VERB: بستن, مسدود کردن, محصور کردن, خاتمه دادن;
ADJECTIVE: نزدیک, تنگ, خودمانی;
ADVERB: نزدیک;
NOUN: پایان, خاتمه, انتها, توقف, جای محصور, محوطه, ایست, بن بست;
USER: نزدیک, بستن, ببندید, نزدیک است, را ببندید
GT
GD
C
H
L
M
O
clusters
/ˈklʌs.tər/ = NOUN: خوشه, دسته, گروه;
USER: خوشه, خوشه های, خوشه ها, خوشههای, خوشه هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
cmos
= USER: CMOS, سیماس, CMOS با, CMOS را
GT
GD
C
H
L
M
O
cofounder
/ˈkōˈfoundər,ˈkōˌfoun-/ = USER: مؤسسین, از مؤسسین
GT
GD
C
H
L
M
O
coincidental
/kōˌinsəˈdentl/ = USER: تصادفی, اتفاقی, همزمان
GT
GD
C
H
L
M
O
collaborate
/kəˈlæb.ə.reɪt/ = VERB: همدستی کردن, تشریک مساعی کردن, باهم کار کردن;
USER: همکاری, همکاری می, همکاری کنند, یکدیگر همکاری, با یکدیگر همکاری
GT
GD
C
H
L
M
O
collaboration
/kəˌlæb.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: همکاری, همدستی, تشریک مساعی, خیانت;
USER: همکاری, با همکاری, همکاری در, همکاری و مشارکت, تشریک مساعی
GT
GD
C
H
L
M
O
color
/ˈkʌl.ər/ = NOUN: رنگ, فام, بشره;
VERB: رنگ کردن, تغییر رنگ دادن, ملون کردن;
USER: رنگ, رنگی, رنگ را, رنگ های, های رنگی
GT
GD
C
H
L
M
O
colors
/ˈkʌl.ər/ = NOUN: لباس های رنگی;
USER: رنگ, رنگهای, رنگ های, رنگ ها, رنگها
GT
GD
C
H
L
M
O
com
/ˌdɒtˈkɒm/ = PREFIX: با, باهم;
USER: کام, دانلود, میشود, تعداد
GT
GD
C
H
L
M
O
combination
/ˌkɒm.bɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: ترکیب, امیزش;
USER: ترکیب, ترکیبی, ترکیبی از, های ترکیبی, از ترکیب
GT
GD
C
H
L
M
O
come
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: رسیدن, آمده, آیند, می آیند, آمده است
GT
GD
C
H
L
M
O
comes
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و
GT
GD
C
H
L
M
O
coming
/ˈkʌm.ɪŋ/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: آینده, آمدن, در آینده, از آمدن, آمدن است
GT
GD
C
H
L
M
O
comment
/ˈkɒm.ent/ = NOUN: توضیح, تفسیر, تعبیر;
VERB: تفسیر نوشتن, تعبیر کردن, یادداشت کردن, تقریظ نوشتن;
USER: توضیح, نظر, اظهار نظر, ارسال نظر, نظر می
GT
GD
C
H
L
M
O
commerce
/ˈkɒm.ɜːs/ = NOUN: تجارت, بازرگانی, معاشرت;
USER: تجارت, بازرگانی, های تجارت, تجارت را, تجارت است
GT
GD
C
H
L
M
O
communicated
/kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن;
USER: ابلاغ, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, ارتباط برقرار می, در ارتباط برقرار
GT
GD
C
H
L
M
O
companies
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
companion
/kəmˈpæn.jən/ = NOUN: مصاحب, همراه همدم, پهلو نشین, معاشر, هم نشین;
VERB: معاشرت کردن, همراهی کردن;
USER: مصاحب, همراه, همدم, و همدم, همراه و همدم
GT
GD
C
H
L
M
O
company
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
VERB: همراه کسی رفتن;
USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را
GT
GD
C
H
L
M
O
competition
/ˌkɒm.pəˈtɪʃ.ən/ = NOUN: رقابت, مسابقه, هم چشمی, سبقت جویی, هم اوری, تفاضل;
USER: رقابت, مسابقه, رقابت های, رقابت در, رقابت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
complete
/kəmˈpliːt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام, مکمل;
VERB: کامل کردن, تکمیل کردن, انجام دادن, بانجام رساندن, سپری کردن, خاتمه دادن;
USER: کامل, تکمیل, را کامل, را تکمیل, تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
completely
/kəmˈpliːt.li/ = ADVERB: سرتاسر;
USER: به طور کامل, کاملا, طور کامل, طور کامل از, را به طور کامل
GT
GD
C
H
L
M
O
complex
/ˈkɒm.pleks/ = ADJECTIVE: مجتمع, پیچیده, مختلط, بغرنج, مرکب از چند جزء, هم تافت;
NOUN: مجموعه, عقده, گروهه, اچار, مجموع, هم تافت;
USER: پیچیده, مجتمع, مجموعه, مختلط, بغرنج
GT
GD
C
H
L
M
O
computers
/kəmˈpjuː.tər/ = NOUN: کامپیوتر, رایانه, ماشین حساب, شمارنده, ماشین حساب الکترونی;
USER: کامپیوتر, کامپیوترهای, رایانه های, کامپیوتر های, رایانه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
concierge
/ˌkɒn.siˈeəʒ/ = NOUN: دربان, مستخدم, نگهدار یا حافظ, زندانبان, قلعه بان;
USER: دربان, مستخدم, نگهدار یا حافظ, زندانبان, قلعه بان
GT
GD
C
H
L
M
O
conditions
/kənˈdɪʃ.ən/ = NOUN: وضعیت, شرط, حالت, چگونگی, حال, روزگار;
USER: شرایط, شرایطی, از شرایط, در شرایط, شرایط را
GT
GD
C
H
L
M
O
conference
/ˈkɒn.fər.əns/ = NOUN: مشاوره, گفتگو, مذاکره, کنگاش, همرایزنی, محاوره, مفاوضه;
USER: کنفرانس, های کنفرانس, در کنفرانس, کنفرانس را
GT
GD
C
H
L
M
O
configure
/kənˈfɪɡ.ər/ = NOUN: پیکر بندی, شکل, ترتیب, پیگربندی, هيئت, قواره, وضعیت یا موقعیت;
USER: پیکربندی, پیکربندی کنید, را پیکربندی, پیکر بندی, را پیکربندی کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
configuring
/kənˈfɪɡ.ər/ = USER: پیکربندی, تنظیم, پیکر بندی, از پیکربندی, استفاده از پیکربندی
GT
GD
C
H
L
M
O
connected
/kəˈnek.tɪd/ = ADJECTIVE: متصل, مرتبط, پیوسته, مربوط, بسته, منتسب, مسلسل;
USER: متصل, متصل می, متصل شده, مرتبط, مربوط
GT
GD
C
H
L
M
O
connection
/kəˈnek.ʃən/ = NOUN: ارتباط, اتصال, رابطه, پیوند, وابستگی, پیوستگی, ربط, مناسبت, بستگی, نسبت, خویش, رشته, مقارنت, مخابره;
USER: ارتباط, اتصال, اتصال به, رابطه, پیوند
GT
GD
C
H
L
M
O
connections
/kəˈnek.ʃən/ = NOUN: ارتباط, اتصال, رابطه, پیوند, وابستگی, پیوستگی, ربط, مناسبت, بستگی, نسبت, خویش, رشته, مقارنت, مخابره;
USER: اتصالات, ارتباطات, اتصال, اتصال به, قابلیت اتصال به
GT
GD
C
H
L
M
O
consistent
/kənˈsɪs.tənt/ = ADJECTIVE: استوار, نامتناقض, ثابت قدم;
USER: استوار, سازگار, سازگار است, سازگار باشد, های سازگار
GT
GD
C
H
L
M
O
consumer
/kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده;
USER: مصرف کننده, مصرف کنندگان, های مصرف کننده, مصرف کننده در, مصرف کننده را
GT
GD
C
H
L
M
O
consumers
/kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده;
USER: مصرف کنندگان, مصرف کنندگان در, از مصرف کنندگان, مصرف کنندگان است, مصرف کنندگان به
GT
GD
C
H
L
M
O
contact
/ˈkɒn.tækt/ = NOUN: تماس, اتصال, قباله, مخابره, برخورد;
ADJECTIVE: تماسی;
VERB: تماس گرفتن, تماس یافتن;
USER: تماس, تماس با, تماس بگیرید, ارتباط با, با ما تماس
GT
GD
C
H
L
M
O
content
/kənˈtent/ = NOUN: مقدار, محتوی, مفاد, حجم, گنجایش, خوشنودی, فحوا;
ADJECTIVE: راضی, خرسند, خوشنود;
VERB: راضی کردن, قانع کردن, خرسند کردن;
USER: مقدار, محتوای, محتوا, محتوی, مطالب و محتوا
GT
GD
C
H
L
M
O
context
/ˈkɒn.tekst/ = NOUN: زمینه, متن, مفاد;
USER: زمینه, متن, چارچوب, بستر, زمینه های
GT
GD
C
H
L
M
O
contextual
/kənˈtek.stju.əl/ = USER: متنی, به متنی, متنی که, به متنی که, های متنی
GT
GD
C
H
L
M
O
continue
/kənˈtɪn.juː/ = VERB: ادامه دادن, دنبال کردن;
USER: ادامه, ادامه دهد, خود ادامه, ادامه دهند, را ادامه
GT
GD
C
H
L
M
O
continues
/kənˈtɪn.juː/ = USER: ادامه, ادامه می, ادامه می دهد, ادامه دارد, همچنان ادامه
GT
GD
C
H
L
M
O
continuing
/kənˈtɪn.juː/ = ADJECTIVE: مداوم, مسلسل;
USER: مداوم, ادامه, ادامه دارد, از ادامه, در ادامه
GT
GD
C
H
L
M
O
control
/kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری;
VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن;
USER: کنترل, را کنترل, کنترل کنید, کنترل می, در کنترل
GT
GD
C
H
L
M
O
convergence
/kənˈvɜːdʒ/ = NOUN: همگرایی, تقارب, تقارب خطوط, توجه بیک نقطه یا یک مقصد مشترک;
USER: همگرایی, تقارب, به همگرایی, های همگرایی, همگرایی را
GT
GD
C
H
L
M
O
conversation
/ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən/ = NOUN: مکالمه, گفتگو, صحبت, محاوره, سخن, گفت و شنید;
USER: گفتگو, مکالمات, مکالمه, صحبت, محاوره
GT
GD
C
H
L
M
O
conversational
/ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən.əl/ = ADJECTIVE: محاورهای, مکالمهای;
USER: محاورهای, محاوره, محاوره ای, مکالمهای, مکالمهای و گفتوگومحور
GT
GD
C
H
L
M
O
conversations
/ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən/ = NOUN: مکالمه, گفتگو, صحبت, محاوره, سخن, گفت و شنید;
USER: مکالمات, گفتگو, مکالمه, گفتگوهای, صحبت های
GT
GD
C
H
L
M
O
conversion
/kənˈvɜː.ʃən/ = NOUN: تبدیل, تغییر, تغییر کیش, تسعیر;
USER: تبدیل, تبدیل به, تغییر, از تبدیل, های تبدیل
GT
GD
C
H
L
M
O
core
/kɔːr/ = NOUN: هسته, چنبره, مغز ودرون هرچیزی;
USER: هسته, هسته ای, هسته اصلی, های هسته, هسته مرکزی
GT
GD
C
H
L
M
O
corporate
/ˈkɔː.pər.ət/ = ADJECTIVE: دارای شخصیت حقوقی, یکی شده, بصورت شرکت درامده;
USER: شرکت ها, شرکت, شرکت های بزرگ, شرکتی, های شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
cost
/kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر;
VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن;
USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر
GT
GD
C
H
L
M
O
costly
/ˈkɒst.li/ = ADJECTIVE: گران, گزاف, فاخر;
USER: گران, پر هزینه, پرهزینه, پرهزینه است, پر هزینه است
GT
GD
C
H
L
M
O
costs
/kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر;
USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای, مخارج
GT
GD
C
H
L
M
O
could
/kʊd/ = VERB: میتوانست;
USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند
GT
GD
C
H
L
M
O
coupon
/ˈkuː.pɒn/ = NOUN: کوپن;
USER: کوپن, کوپنی, کوپن را, کوپن های, کوپن است
GT
GD
C
H
L
M
O
course
/kɔːs/ = NOUN: دوره, مسیر, جریان, روش, جهت, اصول, خط مشی, خط سیر, در طی, بخشی از غذا, اموزه, اموزگان, سمت;
VERB: دنبال کردن, بسرعت حرکت دادن, چهار نعل رفتن;
USER: دوره, البته, مسیر, جریان
GT
GD
C
H
L
M
O
covers
/ˈkʌv.ər/ = NOUN: پوشش, جلد, سر پوش, رویه, سر, سقف, فرش, غلاف, لفاف, پاکت, روپوش, غشا;
USER: را پوشش می دهد, پوشش می دهد, را تحت پوشش, را پوشش می, پوشش می دهد که
GT
GD
C
H
L
M
O
crazy
/ˈkreɪ.zi/ = ADJECTIVE: دیوانه, مجنون, شوریده, شکاف دار;
NOUN: مجنون;
ADVERB: خیلی;
USER: دیوانه, دیوانه وار, دیوانه است, دیوانه ای, دیوانه می
GT
GD
C
H
L
M
O
create
/kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن;
USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می
GT
GD
C
H
L
M
O
created
/kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: ساخته;
USER: ساخته, ایجاد, ایجاد شده, ایجاد می, را ایجاد
GT
GD
C
H
L
M
O
credit
/ˈkred.ɪt/ = NOUN: اعتبار, نسیه, ستون بستانکار, خوشنامی, فام, اب رو;
VERB: اعتقاد کردن, نسبت دادن, در ستون بستانکار وارد کردن;
USER: اعتبار, اعتباری, های اعتباری, اعتباری و, وام و اعتبار
GT
GD
C
H
L
M
O
crm
= USER: CRM, های CRM, CRM به, CRM را
GT
GD
C
H
L
M
O
curate
/ˈkjʊə.rət/ = NOUN: معاون کشیش بخش;
USER: معاون کشیش بخش, معاون کشیش
GT
GD
C
H
L
M
O
custom
/ˈkʌs.təm/ = NOUN: رسم, سنت, عرف, مرسوم, عادت, حقوق گمرکی, برحسب عادت, خوی;
USER: رسم, سفارشی, های سفارشی, سنت, عرف
GT
GD
C
H
L
M
O
customer
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری
GT
GD
C
H
L
M
O
customers
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از
GT
GD
C
H
L
M
O
customizable
/ˈkʌstəmaɪzəbl/ = USER: قابل تنظیم, تنظیم, سفارشی, قابل تنظیم است, سفارشی سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
d
/əd/ = NOUN: حرف چهارم الفبای انگلیسی, علامت عدد 500 در اعداد رومی;
USER: د, D, ت, D در, D به
GT
GD
C
H
L
M
O
dad
/dæd/ = NOUN: پدر, بابا, پاپا, آقاجان;
USER: پدر, پدرم, بابا, بابام
GT
GD
C
H
L
M
O
daily
/ˈdeɪ.li/ = ADJECTIVE: روزانه, خرجی;
ADVERB: یومیه, روزبروز, بطور یومیه;
NOUN: روزنامه یومیه;
USER: روزانه, روزمره, در روز, های روزانه, روزانه به
GT
GD
C
H
L
M
O
data
/ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ;
USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
date
/deɪt/ = NOUN: تاریخ, زمان, خرما, ملاقات, درخت خرما, نخل;
VERB: تاریخ گذاشتن, تاریخ گذاردن, مدت معین کردن;
USER: تاریخ, عضویت, تاریخ عضویت, زمان, خرما
GT
GD
C
H
L
M
O
dates
/deɪt/ = NOUN: تاریخ, زمان, خرما, ملاقات, درخت خرما, نخل;
USER: تاریخ, خرما, تاریخهای, تاریخ های, خرما به
GT
GD
C
H
L
M
O
day
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
dead
/ded/ = ADJECTIVE: مرده, بی حس, بی روح, کهنه;
USER: مرده, مردگان, مرده است, مرده را, های مرده
GT
GD
C
H
L
M
O
december
/dɪˈsem.bər/ = NOUN: دسامبر
GT
GD
C
H
L
M
O
decide
/dɪˈsaɪd/ = VERB: تصمیم گرفتن, فیصل دادن, فیصله کردن, قصد کردن, مصمم شدن, حل کردن;
USER: تصمیم گیری, تصمیم بگیرند, تصمیم می گیرید, تصمیم بگیرند که, تصمیم می گیرند
GT
GD
C
H
L
M
O
decided
/dɪˈsaɪ.dɪd/ = ADJECTIVE: مصمم, قطعی;
USER: مصمم, تصمیم, تصمیم گرفت, تصمیم گرفتند, تصمیم گرفت که
GT
GD
C
H
L
M
O
decision
/dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه;
USER: تصمیم, تصمیم گیری, از تصمیم, تصمیم را, این تصمیم
GT
GD
C
H
L
M
O
decisions
/dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه;
USER: تصمیمات, تصمیم گیری, تصمیم گیری های, تصمیم های, تصمیم گیری در
GT
GD
C
H
L
M
O
deep
/diːp/ = ADJECTIVE: عمیق, ژرف, عمقی, سیر, گود;
USER: عمیق, های عمیق, عمقی, ژرف, در اعماق
GT
GD
C
H
L
M
O
deeply
/ˈdiːp.li/ = ADVERB: عمیقا;
USER: عمیقا, عمیق, را عمیقا, عمیقا در, ریشه ای عمیق
GT
GD
C
H
L
M
O
definition
/ˌdef.ɪˈnɪʃ.ən/ = NOUN: تعریف, تعیین;
USER: تعریف, تعریفی, به تعریف, تعیین, تعریف شده
GT
GD
C
H
L
M
O
delay
/dɪˈleɪ/ = NOUN: تاخیر, تعلل, مکی;
VERB: به تاخیر انداختن, عقب انداختن, معطل کردن, تاخیر کردن, بتاخیر انداختن, به تاخیر افتادن, معوق گذاردن;
USER: تاخیر, به تاخیر بیاندازد, تاخیر می اندازد, به تاخیر می اندازد, به تاخیر انداختن
GT
GD
C
H
L
M
O
delight
/dɪˈlaɪt/ = NOUN: لذت, شوق, خوشی, حیرت, طرب, سرور;
VERB: دلشاد کردن, لذت دادن, محظوظ کردن;
USER: لذت, شوق, لذت دادن, دلشاد کردن, محظوظ کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
deliver
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: ارائه, تحویل, رساندن, تحویل می, را ارائه
GT
GD
C
H
L
M
O
demo
/ˈdem.əʊ/ = USER: نسخه ی نمایشی, دمو, آزمایشی, ی نمایشی, های دمو
GT
GD
C
H
L
M
O
demos
/ˈdem.əʊ/ = NOUN: توده مردم, قاطبه مردم, جمهور;
USER: توده مردم, دموی, های نمایشی, قاطبه مردم, جمهور
GT
GD
C
H
L
M
O
deployed
/dɪˈplɔɪ/ = VERB: گسترش یافتن, بحالت صف دراوردن, قرار دادن قشون;
USER: مستقر, اعزام, مستقر شده, مستقر در, مستقر می
GT
GD
C
H
L
M
O
deposit
/dɪˈpɒz.ɪt/ = NOUN: سپرده, ته نشین, بیعانه, پول, ته نشست, گرو;
VERB: سپردن, گذاشتن, تهنشین کردن, کنار گذاشتن, ذخیره سپردن, به حساب بانک گذاشتن;
USER: سپرده, کانسار, سپردن, سپرده گذاری, سپرده را
GT
GD
C
H
L
M
O
design
/dɪˈzaɪn/ = NOUN: طرح, نقشه, زمینه, تدبیر, قصد, خیال, طراح ریزی;
VERB: طرح کردن, قصد کردن, تخصیص دادن, تدبیر کردن;
USER: طرح, طراحی, های طراحی, طراحی و, طراحی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
designed
/dɪˈzaɪn/ = ADJECTIVE: عمدی;
USER: طراحی, طراحی شده, طراحی شده است, طراحی شده اند, های طراحی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
designs
/dɪˈzaɪn/ = NOUN: طرح, نقشه, زمینه, تدبیر, قصد, خیال, طراح ریزی;
USER: طرح, طراحی, طرح ها, طراحی های, از طرح
GT
GD
C
H
L
M
O
details
/ˈdiː.teɪl/ = NOUN: اقلام ریز;
USER: جزئیات, جزئیات بیشتر, به جزئیات, جزئیات بیشتر به
GT
GD
C
H
L
M
O
development
/dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی;
USER: توسعه, رشد, پیشرفت, ایجاد, نمو
GT
GD
C
H
L
M
O
device
/dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه;
USER: دستگاه, وسیله, دستگاه های, از دستگاه, دستگاه به
GT
GD
C
H
L
M
O
dialogue
/ˈdaɪ.ə.lɒɡ/ = NOUN: گفتگو, گفت و شنود, محاوره, صحبت, سخن, مکالمهء دو نفری, مکالمات ادبی و دراماتیک, هم سخنی, صحبت دونفری;
USER: گفتگو, گفت و گو, گفت و شنود, گفت وگو, گفت و گوی
GT
GD
C
H
L
M
O
dictate
/dɪkˈteɪt/ = VERB: دیکته کردن, با صدای بلند خواندن, امر کردن;
USER: دیکته کردن, دیکته, دیکته کند, تعیین می کند, با صدای بلند خواندن
GT
GD
C
H
L
M
O
did
/dɪd/ = VERB: انجام داد, کرد;
USER: کرد, بود, انجام داد, انجام دادند, انجام دادیم
GT
GD
C
H
L
M
O
difference
/ˈdɪf.ər.əns/ = NOUN: تفاوت, تفاوت, اختلاف, فرق, تفاضل, مابهالتفاوت, تمیز;
USER: تفاوت, اختلاف, فرق, تفاضل
GT
GD
C
H
L
M
O
different
/ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر;
USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت
GT
GD
C
H
L
M
O
difficult
/ˈdɪf.ɪ.kəlt/ = ADJECTIVE: مشکل, دشوار, سخت, صعب, سخت گیر, معضل, گرفتگیر, پر اشکال, ژرف, غامض, پر دردسر, پر زحمت;
USER: دشوار, مشکل, سخت, دشوار است, مشکل است
GT
GD
C
H
L
M
O
difficulties
/ˈdifikəltē/ = NOUN: مشکلات, رنج;
USER: مشکلات, مشکلاتی, با مشکلات, از مشکلات, دشواری های
GT
GD
C
H
L
M
O
dimensions
/ˌdaɪˈmen.ʃən/ = NOUN: ابعاد, بعد, اندازه, اهمیت, میزان;
USER: ابعاد, بعد, در ابعاد, با ابعاد, از ابعاد
GT
GD
C
H
L
M
O
dinner
/ˈdɪn.ər/ = NOUN: شام, ناهار, ناهار, مهمانی, غذای مفصل;
USER: شام, صرف شام, ناهار, مهمانی, صرف شام به
GT
GD
C
H
L
M
O
director
/daɪˈrek.tər/ = NOUN: کارگردان, مدیر, رئيس, هدایتکننده, متصدی, اداره کننده, فرنشین;
USER: مدیر, کارگردان, رئيس
GT
GD
C
H
L
M
O
directory
/dɪˈrek.tər.i/ = NOUN: فهرست راهنما, کتاب راهنما;
USER: دایرکتوری, پوشه, شاخه, دایرکتوری را, در دایرکتوری
GT
GD
C
H
L
M
O
disclose
/dɪˈskləʊz/ = VERB: فاش کردن, باز کردن, اشکار کردن;
USER: فاش کردن, فاش, افشا, را فاش, را افشا
GT
GD
C
H
L
M
O
discovery
/dɪˈskʌv.ər.i/ = NOUN: کشف, اکتشاف, یابنده, پی بری;
USER: کشف, اکتشاف, کشف شده, این کشف
GT
GD
C
H
L
M
O
discussion
/dɪˈskʌʃ.ən/ = NOUN: گفتگو, مباحثه, بررسی, مذاکره, مناظره, بحی, بحی و جدل;
USER: گفتگو, بحث, مباحثه, بررسی, مذاکره
GT
GD
C
H
L
M
O
distinct
/dɪˈstɪŋkt/ = ADJECTIVE: متمایز, مجزا, متفاوت, واضح, روشن;
USER: متمایز, مجزا, متفاوت, متمایز است, واضح
GT
GD
C
H
L
M
O
distributed
/dɪˈstrɪb.juːt/ = ADJECTIVE: توزیع شده, مقسوم;
USER: توزیع شده, توزیع, توزیع می, توزیع شده است, های توزیع
GT
GD
C
H
L
M
O
do
/də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید;
USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
does
/dʌz/ = VERB: میکند;
USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
doesn
/ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد
GT
GD
C
H
L
M
O
dogs
/dɒn/ = NOUN: سگ, سگ نر, میله قلاب دار, گیره;
USER: سگ, سگها, سگ ها, سگ های, سگ به
GT
GD
C
H
L
M
O
doing
/ˈduː.ɪŋ/ = NOUN: عمل;
ADJECTIVE: فاعل;
USER: عمل, انجام, انجام می دهند, انجام می, انجام این کار
GT
GD
C
H
L
M
O
dollars
/ˈdɒl.ər/ = NOUN: دلار, ورم پوست ذکر;
USER: دلار, دلار در, ها دلار, دلار به, دلار را
GT
GD
C
H
L
M
O
domain
/dəˈmeɪn/ = NOUN: دامنه, حوزه, قلمرو, دایره, ملک, زمین, املاک خالصه;
USER: دامنه, حوزه, قلمرو, دامنه را, دامنه های
GT
GD
C
H
L
M
O
domains
/dəˈmeɪn/ = NOUN: دامنه, حوزه, قلمرو, دایره, ملک, زمین, املاک خالصه;
USER: حوزه, دامنه, حوزه های, دامنه های, حوزه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
don
/dɒn/ = VERB: پوشیدن, برتن کردن;
NOUN: آقا, لرد یا نجیب زاده, سالار, رئیس یا استاد یا عضو دانشکده;
USER: آقا, دان, دون, برتن کردن, پوشیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
done
/dʌn/ = ADJECTIVE: انجام شده, وقوع یافته;
USER: انجام شده, انجام, انجام داده, انجام می شود, انجام شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
dot
/dɒt/ = NOUN: نقطه, لکه, خال;
VERB: نقطه دار کردن;
USER: نقطه, نقطهای, نقطه ای, لکه
GT
GD
C
H
L
M
O
doubt
/daʊt/ = NOUN: شک, تردید, شبهه, گمان, نا معلومی, دو دلی;
VERB: شک داشتن, تردید کردن, مظنون بودن;
USER: شک, تردید, شک دارم, شک و تردید, شک دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
down
/daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین;
ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر;
NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود;
PREPOSITION: زیر;
USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می
GT
GD
C
H
L
M
O
draw
/drɔː/ = NOUN: قرعه کشی, کشش;
VERB: کشیدن, رسم کردن, بیرون کشیدن, نزدیک کردن, طرح کردن, منقوش کردن, قرعه کشیدن, دریافت کردن, گرفتار کردن, طراحی کردن;
USER: قرعه کشی, جلب, منظور جلب, کشیدن, در قرعه کشی
GT
GD
C
H
L
M
O
drill
/drɪl/ = NOUN: مته, تمرین, مشق, مشق نظامی;
VERB: تمرین کردن, مته زدن, تعلیم دادن, تمرین دادن, مشق دادن, ممارست کردن;
USER: تمرین, مته, مشق, مته زدن, تمرین دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
drive
/draɪv/ = VERB: راندن, بردن, اتومبیل راندن, تحریک کردن, عقب نشاندن, کوبیدن;
USER: راندن, رانندگی, رانندگی کنید, رانندگی می, رانندگی در
GT
GD
C
H
L
M
O
driven
/ˈdrɪv.ən/ = VERB: راندن, بردن, اتومبیل راندن, تحریک کردن, عقب نشاندن, کوبیدن;
USER: رانده, رانده شده, هدایت می شود, رانده می شود, رانده می
GT
GD
C
H
L
M
O
driver
/ˈdraɪ.vər/ = NOUN: راننده, محرک, شوفر, سورچی, گاری چی;
USER: راننده, درایور, راننده به, محرک, راننده را
GT
GD
C
H
L
M
O
drives
/ˈdraɪ.vər/ = USER: درایوهای, درایو, دیسک, دیسک های, درایو ها
GT
GD
C
H
L
M
O
drop
/drɒp/ = NOUN: قطره, افت, سقوط, افتادن, چکه, ژیگ, اب نبات, قطع مراوده, سرشک;
VERB: رها کردن, انداختن, چکیدن, از قلم انداختن, ژوشیدن, سقوط کردن;
USER: رها کردن, قطره, افت, سقوط, انداختن
GT
GD
C
H
L
M
O
dropped
/drɒp/ = VERB: رها کردن, انداختن, چکیدن, از قلم انداختن, ژوشیدن, سقوط کردن;
USER: کاهش یافته است, کاهش یافته, کاهش, کاهش یافت, کاهش یافته و
GT
GD
C
H
L
M
O
e
/iː/ = NOUN: پنجمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: الکترونیکی, E, الکترونیک, های الکترونیکی, تجارت الکترونیک
GT
GD
C
H
L
M
O
each
/iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی;
PRONOUN: هر یک;
USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر
GT
GD
C
H
L
M
O
early
/ˈɜː.li/ = ADJECTIVE: اولیه, زود, مربوط به قدیم;
ADVERB: در اوایل, در ابتدا, بزودی;
USER: در اوایل, اوایل, اولیه, زود, زود هنگام
GT
GD
C
H
L
M
O
easily
/ˈiː.zɪ.li/ = ADVERB: به اسانی, باسانی, سبک;
USER: به آسانی, آسانی, به آسانی می, به راحتی قابل, را به راحتی
GT
GD
C
H
L
M
O
editorially
/ˌed.ɪˈtɔː.ri.ə.laɪz/ = USER: در سرمقاله, سرمقاله, سرمقاله خود,
GT
GD
C
H
L
M
O
effect
/ɪˈfekt/ = NOUN: اثر, نتیجه, مفهوم, نیت, کار موثر;
VERB: اجرا کردن, عملی کردن;
USER: اثر, تاثیر, اثرات, تأثیر
GT
GD
C
H
L
M
O
effectively
/ɪˈfek.tɪv.li/ = USER: به طور موثر, موثر, طور موثر, طور موثر به, به طور مؤثر
GT
GD
C
H
L
M
O
either
/ˈaɪ.ðər/ = ADJECTIVE: این و ان, هر یک از دو تا;
USER: هر دو, یا, یا به, هر کدام, یا از
GT
GD
C
H
L
M
O
email
/ˈiː.meɪl/ = USER: ایمیل, ایمیل به, پست الکترونیک, به ایمیل, به ایمیل یک
GT
GD
C
H
L
M
O
embrace
/ɪmˈbreɪs/ = VERB: پذیرفتن, در اغوش گرفتن, بغل کردن, شامل بودن, در بر گرفتن;
NOUN: اغوش;
USER: پذیرفتن, آغوش, در آغوش, را در آغوش, اغوش
GT
GD
C
H
L
M
O
emotional
/ɪˈməʊ.ʃən.əl/ = USER: عاطفی, احساسی, هیجانی, های عاطفی, های احساسی
GT
GD
C
H
L
M
O
employee
/ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو;
USER: کارمند, کارکنان, از کارکنان, کارگر, مستخدم
GT
GD
C
H
L
M
O
enable
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: قادر ساختن, فعال کردن, را قادر, قادر می سازد, را قادر می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
enabled
/ɪˈneɪ.bl̩d/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: فعال, را فعال کنید, فعال شده, خود فعال کنید, را قادر ساخت
GT
GD
C
H
L
M
O
enables
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, را قادر, را قادر میسازد, قادر می سازد که
GT
GD
C
H
L
M
O
end
/end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام;
VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن;
USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه
GT
GD
C
H
L
M
O
ends
/end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام, عاقبت, غایت;
USER: به پایان می رسد, پایان می رسد, پایان می یابد, خاتمه می یابد, پایان می رسد در
GT
GD
C
H
L
M
O
engagement
/enˈgājmənt/ = NOUN: نامزدی, اشتغال, سرگرمی, عهده;
USER: نامزدی, تعامل, مشارکت, درگیری, اشتغال
GT
GD
C
H
L
M
O
english
/ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی;
VERB: بانگلیسی دراوردن;
ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی
GT
GD
C
H
L
M
O
enhances
/ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن;
USER: را افزایش می دهد, افزایش, بهبود می بخشد, باعث افزایش, افزایش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
enough
/ɪˈnʌf/ = ADJECTIVE: کافی, بسنده, بقدر کفایت, باندازه ء کافی;
ADVERB: بس, نسبتا, باندازه, انقدر, باندازه ء کافی;
USER: کافی, اندازه کافی, به اندازه کافی, اندازه کافی به, بس
GT
GD
C
H
L
M
O
ensure
/ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در;
USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از
GT
GD
C
H
L
M
O
enter
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: وارد شدن, وارد, وارد کنید, را وارد کنید, را وارد نمایید
GT
GD
C
H
L
M
O
entering
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: ورود, ورود به, وارد کردن, از ورود, از ورود به
GT
GD
C
H
L
M
O
enterprise
/ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز;
USER: سرمایه گذاری, سازمانی, شرکت, های سازمانی, سرمایه گذاری در
GT
GD
C
H
L
M
O
enterprises
/ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز;
USER: شرکت, شرکت های, موسسات, شرکت ها, از شرکت
GT
GD
C
H
L
M
O
entertainment
/ˌentərˈtānmənt/ = NOUN: سرگرمی, پذیرایی, مهمانی, مشغولیت;
USER: سرگرمی, سرگرمی های, سرگرم کننده, های سرگرمی, سرگرمی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
entropy
/ˈentrəpē/ = NOUN: واحد اندازهگیری ترمودینامیک;
USER: آنتروپی, انتروپی, آنتروپی در, آنتروپ, با آنتروپی"
GT
GD
C
H
L
M
O
equal
/ˈiː.kwəl/ = ADJECTIVE: برابر, مساوی, یکسان, متساوی, همگن, همانند, متوازن, موازی, شبیه, مقابل, متعادل;
VERB: مساوی بودن;
USER: برابر, مساوی, معادل, برابر با, یکسان
GT
GD
C
H
L
M
O
essentially
/ɪˈsen.ʃəl.i/ = USER: اساسا, اصل, در اصل, اساسا به
GT
GD
C
H
L
M
O
etc
/ɪt.ˈset.ər.ə/ = USER: و غیره, غیره, غیره را, و غیره را
GT
GD
C
H
L
M
O
even
/ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه;
NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت;
ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح;
VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن;
USER: حتی, و حتی, حتی در, هم
GT
GD
C
H
L
M
O
evening
/ˈiːv.nɪŋ/ = NOUN: شب, عصر, شام, غروب, سرشب;
USER: شب, عصر, غروب, شام, بعد از ظهر
GT
GD
C
H
L
M
O
ever
/ˈev.ər/ = ADVERB: همیشه, هرگز, همواره, هیچ, اصلا, در هر صورت;
USER: همیشه, تا کنون, هرگز, تا به حال, همواره
GT
GD
C
H
L
M
O
every
/ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی;
PRONOUN: هر که;
USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر
GT
GD
C
H
L
M
O
everybody
/ˈev.riˌbɒd.i/ = PRONOUN: هر کسی, هر کس;
USER: هر کس, همه, هر کسی, همه را, به همه
GT
GD
C
H
L
M
O
everyday
/ˈev.ri.deɪ/ = USER: روزمره, هر روز, های روزمره, روزمره را, روزمره است
GT
GD
C
H
L
M
O
everyone
/ˈev.ri.wʌn/ = PRONOUN: هر کس, هر کسی;
USER: هر کس, همه, هر کسی, هر کس می, هر کس که
GT
GD
C
H
L
M
O
everything
/ˈev.ri.θɪŋ/ = PRONOUN: همه چیز;
USER: همه چیز, همه چیز را, همه چیز به, همه چیز در, که همه چیز
GT
GD
C
H
L
M
O
evolution
/ˌiː.vəˈluː.ʃən/ = NOUN: تکامل, تحول, سیر تکاملی, تکامل تدریجی, فرگشت, چرخش, تغییر شکل, فرضیه سیرتکامل, حرکت دورانی;
USER: تکامل, تحول, سیر تکاملی, فرگشت, تکامل تدریجی
GT
GD
C
H
L
M
O
evolve
/ɪˈvɒlv/ = VERB: در اوردن, گشادن, بیرون دادن, استنتاج کردن, نمو کردن;
USER: در اوردن, تکامل, تکامل پیدا, متحول می شه, تکامل می یابند
GT
GD
C
H
L
M
O
evolved
/ɪˈvɒlvd/ = VERB: در اوردن, گشادن, بیرون دادن, استنتاج کردن, نمو کردن;
USER: تکامل, تکامل یافته, تکامل یافته است, تکامل پیدا, تکامل یافته اند
GT
GD
C
H
L
M
O
exactly
/ɪɡˈzækt.li/ = ADVERB: کاملا, بدرستی, عینا, یکسره, بکلی, چنین است;
USER: کاملا, دقیقا, دقیقا همان, دقیقا به, را دقیقا
GT
GD
C
H
L
M
O
example
/ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت;
VERB: با مثال و نمونه نشان دادن;
USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مثل
GT
GD
C
H
L
M
O
examples
/ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت;
USER: نمونه, مثال, نمونه های, نمونه هایی, مثال های
GT
GD
C
H
L
M
O
except
/ɪkˈsept/ = PREPOSITION: جز, بجز, غیر, غیر از, باستثنای, سوای;
ADVERB: مگر;
VERB: مستثنی کردن, مشمول نکردن, اعتراض کردن;
USER: جز, بجز, مگر, غیر, غیر از
GT
GD
C
H
L
M
O
excited
/ɪkˈsaɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: برانگیخته, پر هیجان, مشتعل;
USER: برانگیخته, هیجان زده, هیجان زده است, بسیار هیجان زده, را هیجان زده
GT
GD
C
H
L
M
O
exciting
/ɪkˈsaɪ.tɪŋ/ = ADJECTIVE: مهیج;
USER: مهیج, هیجان انگیز, هیجان انگیز است, های هیجان انگیز, هیجان انگیز را
GT
GD
C
H
L
M
O
exclusively
/ikˈsklo͞osəvlē/ = ADVERB: منحصرا, تنها, دو بدو;
USER: منحصرا, تنها, منحصرا از, طور انحصاری به, به طور انحصاری به
GT
GD
C
H
L
M
O
exist
/ɪɡˈzɪst/ = VERB: وجود داشتن, بودن, زیستن, موجود بودن;
USER: وجود داشته باشد, وجود, وجود دارد, وجود داشته, وجود دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
existing
/ɪɡˈzɪs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: موجود;
USER: موجود, های موجود, موجود در, موجود را, های موجود در
GT
GD
C
H
L
M
O
expense
/ɪkˈspens/ = NOUN: هزینه, خرج, مصرف, بر امد;
USER: هزینه, خرج, با هزینه, مصرف, هزینه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
expensed
/ɪkˈspens/ = USER: هIینه می'ود,
GT
GD
C
H
L
M
O
expenses
/ɪkˈspens/ = NOUN: مخارج, مصرف;
USER: مخارج, هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای
GT
GD
C
H
L
M
O
expensing
/ɪkˈspens/ = USER: های expensing,
GT
GD
C
H
L
M
O
experience
/ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی;
VERB: تجربه کردن, تحمل کردن, کشیدن;
USER: تجربه, تجربه ای, را تجربه, از تجربه, تجربه های
GT
GD
C
H
L
M
O
experiences
/ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی;
USER: تجربه, تجارب, تجربیات, ها تجارب, تجربه های
GT
GD
C
H
L
M
O
expertise
/ˌek.spɜːˈtiːz/ = NOUN: خبرگی;
USER: تخصص, تخصص های, تجربه و تخصص, تخصص ها, به تخصص
GT
GD
C
H
L
M
O
extending
/ɪkˈstend/ = VERB: توسعه دادن, دراز کردن, رساندن, ادامه دادن, طولانی کردن, تمدید کردن, طول دادن, منبسط کردن, بزرگ کردن;
USER: گسترش, توسعه, بسط, تمدید, افزایش
GT
GD
C
H
L
M
O
eye
/aɪ/ = NOUN: چشم, بینایی, دیده, کاراگاه, عین, دهانه, سوراخ سوزن, مرکز هر چیزی, باجه, دکمه یا گره سیب زمینی;
VERB: دیدن, نگاه کردن, پاییدن;
USER: چشم, چشم و, چشم به, چشم را, چشم ها
GT
GD
C
H
L
M
O
facilitate
/fəˈsɪl.ɪ.teɪt/ = VERB: تسهیل کردن, کمک کردن, اسان کردن;
USER: تسهیل, را تسهیل, تسهیل در, تسهیل می, را تسهیل می
GT
GD
C
H
L
M
O
fact
/fækt/ = NOUN: واقعیت, حقیقت, عمل, وجود مسلم;
USER: حقیقت, واقع, واقعیت, این واقعیت, واقعیت این
GT
GD
C
H
L
M
O
fall
/fɔːl/ = NOUN: سقوط, پاییز, نزول, افت, افتادن, خزان, فروکش, هبوط, زوال, ابشار;
VERB: سقوط کردن, ویران شدن, پایین امدن, تنزل کردن, چکیدن;
USER: سقوط, پاییز, می گیرند, قرار می گیرند, افتادن
GT
GD
C
H
L
M
O
familiar
/fəˈmɪl.i.ər/ = NOUN: مانوس;
ADJECTIVE: اشنا, خودمانی, وارد در;
USER: مانوس, آشنا, آشنایی, آشنا شده, آشنا به
GT
GD
C
H
L
M
O
fan
/fæn/ = NOUN: پنکه, پروانه, بادزن, باد بزن, تماشاچی ورزش دوست, هیکل;
VERB: باد زدن, وزیدن بر;
USER: پنکه, فن, طرفداران, فن های, پروانه
GT
GD
C
H
L
M
O
fandango
/fænˈdæŋ.ɡəʊ/ = USER: فاندانگو, فاندانگو به, Fandango میخرید, Fandango این, iرگرمی فیلم Fandango,
GT
GD
C
H
L
M
O
far
/fɑːr/ = ADVERB: بسیار, خیلی, دور از, زیاد, بعلاوه;
ADJECTIVE: دور دست, بعید;
USER: دور از, دور, بسیار, به مراتب, به دور
GT
GD
C
H
L
M
O
fargo
= USER: فارگو, FARGO
GT
GD
C
H
L
M
O
fashion
/ˈfæʃ.ən/ = NOUN: روش, سبک, طرز, طریق, اسلوب, طریقه, عنوان;
VERB: ساختن, درست کردن, بشکل در اوردن;
USER: روش, مد, مد روز, های مد, سبک
GT
GD
C
H
L
M
O
fast
/fɑːst/ = ADJECTIVE: سریع, تند, فوری, تندرو, سریع السیر, سفت, رنگ نرو, عجول, سبک;
NOUN: روزه;
VERB: روزه گرفتن;
ADVERB: بسرعت;
USER: سریع, به سرعت, روزه, تند, سریع است
GT
GD
C
H
L
M
O
faster
/fɑːst/ = USER: سریعتر, برابر سریعتر, سریع تر, سریع, سریعتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
favorite
/ˈfeɪ.vər.ɪt/ = ADJECTIVE: مطلوب, محبوب, برگزیده;
NOUN: سوگلی, خاصگی, عزیز دردانه, ندیمه;
USER: محبوب, مورد علاقه, علاقه, های مورد علاقه, مطلوب
GT
GD
C
H
L
M
O
features
/ˈfiː.tʃər/ = NOUN: سیما;
USER: ویژگی های, ویژگی, امکانات, از ویژگی های, از ویژگی
GT
GD
C
H
L
M
O
feel
/fiːl/ = VERB: احساس کردن, حس کردن, لمس کردن, محسوس شدن;
USER: احساس, احساس می, احساس می کنید, را احساس, احساس راحتی کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
feels
/fiːl/ = USER: احساس, احساس می کند, احساس می, احساس میکند, را احساس می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
fees
/fē/ = NOUN: دستمزد, پرداخت, شهریه, پول, اجرت, پاداش, مزد, پردازه, پردازانه, امتیاز;
USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, حق الزحمه, پرداخت هزینه
GT
GD
C
H
L
M
O
felt
/felt/ = NOUN: نمد, پشم مالیده ونمد شده;
VERB: نمدپوش کردن;
USER: نمد, احساس, احساس می, احساس کردند, احساس کردم
GT
GD
C
H
L
M
O
few
/fjuː/ = ADJECTIVE: معدود, کمی از;
ADVERB: اندک, اندکی از;
NOUN: کم, مقدار ناچیز;
USER: کمی از, چند, معدود, کم, اندک
GT
GD
C
H
L
M
O
figure
/ˈfɪɡ.ər/ = NOUN: شکل, عدد, رقم, شخص, نقش, صورت, پیکر, ظاهر, طرح, فرم;
VERB: کشیدن, تصویر کردن, مجسم کردن, حساب کردن, شمردن;
USER: شکل, کشف, رقم, از شکل, را کشف
GT
GD
C
H
L
M
O
figured
/ˈfɪɡ.ər/ = VERB: کشیدن, تصویر کردن, مجسم کردن, حساب کردن, شمردن;
USER: نمیفهمد, کرلی, شکل, فجرد, figured این
GT
GD
C
H
L
M
O
files
/faɪl/ = NOUN: اوراق;
USER: فایل, فایل های, فایل ها, فایلهای, فایلها را
GT
GD
C
H
L
M
O
films
/fɪlm/ = NOUN: فیلم, سینما, فیلم عکاسی, غشا, فیلم سینما, پرده نازک, تاری چشم, ساختمان لیفی ورشتهای;
USER: فیلم, فیلم های, فیلمهای, فیلم ها, فیلم هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
final
/ˈfaɪ.nəl/ = ADJECTIVE: نهایی, پایانی, قطعی, اخرین, غایی, قاطع;
NOUN: خاتمه;
USER: نهایی, پایانی, نهایی را, نهایی است, قطعی
GT
GD
C
H
L
M
O
find
/faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن;
NOUN: یابنده, چیز یافته;
USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا
GT
GD
C
H
L
M
O
first
/ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی;
ADVERB: اولا;
USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست
GT
GD
C
H
L
M
O
fish
/fɪʃ/ = NOUN: ماهی, انواع ماهیان, صید از آب, پشت بند;
VERB: ماهی گرفتن, ماهی صید کردن, بست زدن به, جستجو کردن;
USER: ماهی, ماهی های, ماهی ها, ماهی به, ماهی را
GT
GD
C
H
L
M
O
fit
/fɪt/ = ADJECTIVE: مناسب, سازگار, شایسته, تندرست, در خور, مستعد;
NOUN: حمله, غش, بیهوشی;
VERB: متناسب کردن, خوردن, مجهز کردن;
USER: مناسب, جا, متناسب, جا داد, متناسب با
GT
GD
C
H
L
M
O
fits
/fit/ = NOUN: حمله, غش, بیهوشی, تشنج, هیجان, بند, قسمتی از شعر یا سرود;
USER: متناسب با, متناسب, را متناسب, جا می گیرد, را متناسب با
GT
GD
C
H
L
M
O
five
/faɪv/ = عدد پنج;
USER: پنج, و پنج, از پنج, پنج نفر, پنج تن
GT
GD
C
H
L
M
O
fix
/fɪks/ = VERB: درست کردن, تعمیر کردن, ثابت شدن, ثابت ماندن, مقرر داشتن, معین کردن, کار گذاشتن, نصب کردن;
NOUN: گیر, حیص و بیص, تنگنا, افیون;
USER: تعمیر, رفع, حل, ثابت, را تعمیر
GT
GD
C
H
L
M
O
flow
/fləʊ/ = NOUN: جریان, گردش, روند, رودخانه, روانی, مد, مد, بده, باطلاق;
VERB: جاری بودن, روان شدن, سلیس بودن, شریدن, فروهشتن;
USER: جریان, گردش, روند, جریان را, جریان های
GT
GD
C
H
L
M
O
flows
/fləʊ/ = NOUN: جریان, گردش, روند, رودخانه, روانی, مد, مد, بده, باطلاق;
USER: جریان, جریان های, جریانات, جریان ها, جریان می یابد
GT
GD
C
H
L
M
O
fluent
/ˈfluː.ənt/ = ADJECTIVE: روان, سلیس;
USER: روان, مسلط, مسلط به, سلیس, مسلط به زبان
GT
GD
C
H
L
M
O
focus
/ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب;
VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن;
USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
focused
/ˈfəʊ.kəst/ = USER: متمرکز, تمرکز, متمرکز شده, متمرکز شده است, متمرکز است
GT
GD
C
H
L
M
O
folks
/fəʊk/ = NOUN: مردم, گروه, خلق, قوم و خویش, ملت;
USER: مردمی, از مردمی, مردمی در, مردمی که, مردمی را
GT
GD
C
H
L
M
O
follow
/ˈfɒl.əʊ/ = VERB: دنبال کردن, پیروی کردن, تعقیب کردن, پیروی کردن از, متابعت کردن, فهمیدن, درک کردن, در ذیل امدن;
NOUN: استنباط;
USER: دنبال کردن, دنبال, را دنبال, به دنبال, دنبال کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
force
/fɔːs/ = NOUN: زور, نیرو, تحمیل, قوا, شدت, جبر, شدت عمل, نفوذ, بردار نیرو;
VERB: مجبور کردن, راندن, قفل را شکستن;
USER: مجبور, وادار, را مجبور, را وادار, وادار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
forecast
/ˈfɔː.kɑːst/ = NOUN: پیش بینی, پیش بینی وضع وا یا حوادی;
VERB: پیش بینی کردن, طالع دیدن, از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن;
USER: پیش بینی, بینی, پیش بینی به مدت, پیش بینی به, پیش بینی های
GT
GD
C
H
L
M
O
forming
/fôrm/ = VERB: شکل گرفتن, ساختن, متشکل کردن, تشکیل دادن, قالب کردن, پروردن, سرشتن, فرم دادن, بشکل در اوردن;
USER: تشکیل, شکل گیری, شکل دادن, تشکیل دهنده, تشکیل می
GT
GD
C
H
L
M
O
fortunate
/ˈfɔː.tʃən.ət/ = ADJECTIVE: خوش شانس, خوشبخت, خوب, مساعد, خوشحال, فرخ;
USER: خوش شانس, خوشبخت, خوشبخت خوشبخته, خوش شانس بود, خوش شانس است
GT
GD
C
H
L
M
O
fortune
/ˈfɔː.tʃuːn/ = NOUN: ثروت, بخت, شانس, طالع, دارایی, خوش بختی, بحی واقبال, مال, اتفاق افتادن;
VERB: مقدر شدن;
USER: ثروت, بخت, شانس, طالع, دارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
forward
/ˈfɔː.wəd/ = ADVERB: جلو, به جلو, پیش, به پیش, بطرف جلو, ببعد;
ADJECTIVE: جلوی, گستاخ, جسور;
VERB: ارسال کردن, رساندن, جلوانداختن, فرستا دن;
NOUN: بازی کن ردیف جلو;
USER: به جلو, جلو, رو به جلو, پیش, به پیش
GT
GD
C
H
L
M
O
found
/faʊnd/ = VERB: بنیاد نهادن, تاسیس کردن, ریختن, قالب کردن, ذوب کردن, قالب ریزی کردن, ساختن, پایه زدن, تشکیل دادن, ساختمان کردن, بر پا کردن;
NOUN: ریخته گری;
ADJECTIVE: مکتشف;
USER: یافت, پیدا, در بر داشت, یافت می, یافت شده
GT
GD
C
H
L
M
O
founder
/ˈfaʊn.dər/ = NOUN: موسس, بنیان گذار, بانی, برپا کننده, ریخته گر, قالب گیر;
VERB: از پا افتادن, لنگ شدن, فرو ریختن, خیط و پیت شدن, خیط و پیت کردن, سر خوردن, فرو رفتن, فرو نشستن;
USER: موسس, بنیانگذار, مؤسس, بنیان گذار, بانی
GT
GD
C
H
L
M
O
founders
/ˈfaʊn.dər/ = NOUN: موسس, بنیان گذار, بانی, برپا کننده, ریخته گر, قالب گیر;
USER: بنیانگذاران, بنیان گذاران, مؤسسان, موسسان, پایه گذاران
GT
GD
C
H
L
M
O
four
/fɔːr/ = عدد چهار;
USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار
GT
GD
C
H
L
M
O
franchise
/ˈfræn.tʃaɪz/ = VERB: حق رای دادن, ازاد کردن;
NOUN: حق رای, حق مخصوص;
USER: حق رای دادن, حق رای, حق رای دادن و, های حق رای, ازاد کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
friend
/frend/ = NOUN: دوست, رفیق, یار, مانوس;
VERB: دوست کردن, یاری نمودن;
USER: دوست, دوستان, از دوستان, به دوست, دوست و
GT
GD
C
H
L
M
O
friends
/frend/ = NOUN: دوست, رفیق, یار, مانوس;
USER: دوستان, دوستانش, از دوستان, به دوستان, دوستان و
GT
GD
C
H
L
M
O
friendship
/ˈfrend.ʃɪp/ = NOUN: دوستی, رفاقت, مودت, محبت, اشنایی, تولی, خصوصیات, مراوده;
USER: دوستی, رفاقت, دوستی را, به دوستی, مودت
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
fruit
/fruːt/ = NOUN: میوه, ثمر, سود, فایده, شایه, بار;
VERB: میوه دادن;
USER: میوه, میوه های, میوه ها, میوه جات, میوه و
GT
GD
C
H
L
M
O
frustrations
/frʌsˈtreɪ.ʃən/ = NOUN: نا امیدی, محرومیت, خنثی سازی, عقیم گذاری, محروم سازی;
USER: سرخوردگی, ناکامی, ناکامی های, ناکامی ها, از سرخوردگی
GT
GD
C
H
L
M
O
full
/fʊl/ = ADJECTIVE: پر, کامل, کامل, تمام, مملو, انباشته, سیر, مفصل, لبریز, بالغ, مطلق, رسیده, اکنده;
NOUN: فول, پری;
USER: کامل, پر, تمام, مملو, فول
GT
GD
C
H
L
M
O
fun
/fʌn/ = NOUN: سرگرمی, بازی, شوخی, خوشی, بازیچه;
VERB: شوخی کردن;
USER: سرگرمی, سرگرم کننده, های سرگرم کننده, شوخی, سرگرم کننده را
GT
GD
C
H
L
M
O
functionality
/ˌfʌŋk.ʃənˈæl.ə.ti/ = USER: قابلیت, عملکرد, قابلیت های, از قابلیت, از قابلیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
funnel
/ˈfʌn.əl/ = NOUN: قیف, دودکش, بادگیر, عضو یا اندام قیفی شکل;
VERB: شکل قیفی داشتن, باریک شدن;
USER: قیف, باریک شدن, دودکش, شکل قیفی داشتن, عضو یا اندام قیفی شکل
GT
GD
C
H
L
M
O
fur
/fɜːr/ = NOUN: خز, جامه خزدار;
VERB: خزدار کردن, خز دوختن, باردار شدن;
USER: خز, پوست, خز را, خز به, خز از
GT
GD
C
H
L
M
O
future
/ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده;
NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه;
USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده
GT
GD
C
H
L
M
O
games
/ɡeɪm/ = NOUN: بازی, مسابقه, شکار, سرگرمی, شوخی, جانور شکاری, یک دور بازی, مسابقه های ورزشی;
USER: بازی, بازی های, بازی ها, بازیهای, بازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
general
/ˈdʒen.ər.əl/ = ADJECTIVE: عمومی, کلی, عام, همگانی, جامع, متداول, معمولی, همگان, قابل تعمیم;
NOUN: ژنرال, ارتشبد, مرشد, سر کرده;
USER: عمومی, طور کلی, کلی, به طور کلی, عام
GT
GD
C
H
L
M
O
generalize
/ˈdʒen.ə r.ə.laɪz/ = VERB: تعمیم دادن, عمومی کردن, عمومیت دادن, بطور عام گفتن, کلیت بخشیدن;
USER: تعمیم دادن, عمومی کردن, عمومیت دادن, بطور عام گفتن, کلیت بخشیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
generally
/ˈdʒen.ə r.əl.i/ = ADVERB: عموما, معمولا, بطور کلی;
USER: عموما, به طور کلی, معمولا, بطور کلی, به طور کلی به
GT
GD
C
H
L
M
O
generated
/ˈjenəˌrāt/ = ADJECTIVE: مولود;
USER: تولید, ایجاد, تولید می, ایجاد شده, تولید می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
generic
/dʒəˈner.ɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, کلی, نوعی, جنسی, وابسته به تیره;
USER: عمومی, کلی, ژنریک, های عمومی, عمومی است
GT
GD
C
H
L
M
O
gentleman
/ˈdʒen.tl̩.mən/ = NOUN: آقا, شخص محترم, ادم با تربیت;
USER: آقا, نجیب زاده, نجیب, مرد نجیب زاده, شخص محترم
GT
GD
C
H
L
M
O
genuinely
/ˈdʒen.ju.ɪn/ = USER: واقعا, حقیقتا, واقعا در, واقعا می, واقعا به
GT
GD
C
H
L
M
O
get
/ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن;
NOUN: زایش, تولد;
USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت
GT
GD
C
H
L
M
O
give
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن;
NOUN: دهش;
USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید
GT
GD
C
H
L
M
O
given
/ˈɡɪv.ən/ = ADJECTIVE: داده, معین, معلوم, مبتلا;
NOUN: معتاد;
USER: داده, داده شده, با توجه به, داده می شود, داده شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
gives
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و
GT
GD
C
H
L
M
O
giving
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: دادن, ارائه, دادن به, با دادن, از دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
glad
/ɡlæd/ = ADJECTIVE: خوشحال, خرسند, شاد, خشنود, خوشنود, خوش وقت, مسرور, محظوظ;
USER: خوشحال, خوشحالم, من خوشحالم, شاد, خرسند
GT
GD
C
H
L
M
O
glimpse
/ɡlɪmps/ = NOUN: لمحه, نگاه کم, نگاه انی, نظر اجمالی, نگاه سریع;
VERB: نگاه اجمالی کردن, اجمالا دیدن, بیک نظر دیدن, اتفاقا دیدن;
USER: نظر اجمالی, نگاه اجمالی کردن, نگاه کم, اجمالا دیدن, بیک نظر دیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
global
/ˈɡləʊ.bəl/ = ADJECTIVE: جهانی, سراسری, کروی;
USER: جهانی, جهانی را, جهانی به, جهانی در
GT
GD
C
H
L
M
O
go
/ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن;
NOUN: سیر;
USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به
GT
GD
C
H
L
M
O
goal
/ɡəʊl/ = NOUN: هدف, دروازه, منظور, مقصد, مقصود, دروازه بان;
VERB: گل زدن, هدفی در پیش داشتن;
USER: هدف, دروازه, هدف این, به هدف
GT
GD
C
H
L
M
O
goals
/ɡəʊl/ = NOUN: هدف, دروازه, منظور, مقصد, مقصود, دروازه بان;
USER: اهداف, به اهداف, گلهای به ثمر, تحقق اهداف
GT
GD
C
H
L
M
O
going
/ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی;
ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر;
USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم
GT
GD
C
H
L
M
O
gonna
/ˈɡə.nə/ = USER: تو, خوای, جاوا, به تو, می خوای
GT
GD
C
H
L
M
O
good
/ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل;
NOUN: خوبی, خیر;
USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک
GT
GD
C
H
L
M
O
got
/ɡɒt/ = ADJECTIVE: بدست آمده;
USER: رو, کردم, شدم, هم, دارم
GT
GD
C
H
L
M
O
grade
/ɡreɪd/ = NOUN: درجه, نمره, رتبه, پایه, درجه بندی, مرحله, طبقه, درجه شدت, سانتیگراد;
VERB: درجه بندی کردن, نمره دادن, دسته بندی کردن;
USER: درجه, کلاس, نمره, رتبه, پایه
GT
GD
C
H
L
M
O
graphic
/ˈɡræf.ɪk/ = ADJECTIVE: گرافیک, واضح, نگاره ای, ترسیمی, کشیده شده, نوشته شده, وابسته به فن نوشتن, مربوط به نقاشی یاترسیم;
USER: گرافیک, گرافیکی, های گرافیکی, های گرافیک, گرافیکی را
GT
GD
C
H
L
M
O
great
/ɡreɪt/ = ADJECTIVE: بزرگ, عالی, کبیر, عظیم, زیاد, فراوان, مهم, هنگفت, معتبر, متعال, خطیر, ماهر;
USER: بزرگ, عالی, عظیم, زیاد, فراوان
GT
GD
C
H
L
M
O
greatly
/ˈɡreɪt.li/ = USER: تا حد زیادی, حد زیادی, به شدت, به میزان زیادی, تا حد زیادی می
GT
GD
C
H
L
M
O
group
/ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن;
VERB: گروه بندی کردن, دسته دسته کردن, جمع شدن, طبقه بندی کردن;
USER: گروه, گروهی, در گروه, گروه های, دسته
GT
GD
C
H
L
M
O
groups
/ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن;
USER: گروه, گروه های, از گروه, گروه ها, از گروه های
GT
GD
C
H
L
M
O
guess
/ɡes/ = NOUN: حدس, گمان, تخمین, خیال, فرض, ظن;
VERB: حدس زدن, فرض کردن, تخمین زدن, خیال کردن;
USER: حدس, حدس بزنید, حدس می زنم, حدس زدن, گمان
GT
GD
C
H
L
M
O
guy
/ɡaɪ/ = NOUN: مرد, یارو, شخص, فرار, گریز;
VERB: با طناب نگه داشتن, با تمثال نمایش دادن, استهزاء کردن, جیم شدن;
USER: مرد, پسر, پسر به, مرد به, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
guys
/ɡaɪ/ = NOUN: مرد, یارو, شخص, فرار, گریز;
USER: بچه ها, بچه, مردمان, بچه های, آدم های
GT
GD
C
H
L
M
O
had
/hæd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: حال, به حال, بود, داشته, تا به حال
GT
GD
C
H
L
M
O
handling
/ˈhænd.lɪŋ/ = NOUN: اداره, رسیدگی, بررسی, لمس;
USER: اداره, دست زدن به, رسیدگی, بررسی, لمس
GT
GD
C
H
L
M
O
hands
/ˌhænd.ˈzɒn/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت;
USER: دست, دستان, دستها, دست های, به دست
GT
GD
C
H
L
M
O
hanging
/ˈhæŋ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: معلق, اویزان, چیز اویخته شده, مستحق اعدام, فروهشته;
NOUN: اعدام, بدار زدن, چیز اویخته شده, اویز, در حال تعلیق;
USER: اعدام, حلق آویز, معلق, حلق آویز در, حلق آویز شده
GT
GD
C
H
L
M
O
happening
/ˈhæp.ən.ɪŋ/ = NOUN: اتفاق, پیش امد, پا, روی داد;
USER: اتفاق, اتفاق می افتد, اتفاقی می افتد, اتفاق می افتد در
GT
GD
C
H
L
M
O
hard
/hɑːd/ = ADJECTIVE: سخت, دشوار, مشکل, سفت, شدید, سنگین, قوی, سخت گیر, زمخت, نامطبوع, قسی;
ADVERB: در مضیقه;
USER: سخت, دشوار, مشکل, به سختی, سخت و
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
hasn
/ˈhæz.ənt/ = USER: حسن
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
having
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: داشتن, با داشتن, دارا بودن, به داشتن, اختیار داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
he
/hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر;
USER: او, وی, او به, او را, او در
GT
GD
C
H
L
M
O
head
/hed/ = NOUN: سر, رئيس, راس, رهبر, کله, نوک, سرصفحه, دماغه, سالار;
ADJECTIVE: اصلی, فوقانی, بزرگ;
USER: سر, رئيس, راس, رهبر, کله
GT
GD
C
H
L
M
O
hearing
/ˈhɪə.rɪŋ/ = NOUN: شنوایی, استماع دادرسی, سامعه, رسیدگی بمحاکمه, گزارش;
USER: شنوایی, شنیدن, دادرسی, شنوا, از شنیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
heat
/hiːt/ = NOUN: گرما, حرارت, گرمی, تندی, اشتیاق, وهله, نوبت, تحریک جنسی زنان, طلب شدن جانور;
VERB: گرم کردن, بهیجان امدن, بر انگیختن;
USER: گرما, حرارت, گرمای, های حرارتی, گرما را
GT
GD
C
H
L
M
O
hello
/helˈəʊ/ = INTERJECTION: سلام!, هالو, الو!;
USER: سلام, خوش آمدید, خوش, میهمان گرامی
GT
GD
C
H
L
M
O
help
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری
GT
GD
C
H
L
M
O
helped
/help/ = VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک کرده است, کمک, کمک کرده, کمک کرد, کمک کرد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
her
/hɜːr/ = PRONOUN: اورا, باو, مال او, ... او, ان زن را, خودمانی;
USER: او, او را, خود را, به او, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
here
/hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو;
USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به
GT
GD
C
H
L
M
O
hey
/heɪ/ = INTERJECTION: هی, اهای, ای, وه, هلا, های;
USER: هی, سلام, با سلام, آهای, اهای
GT
GD
C
H
L
M
O
hi
/haɪ/ = INTERJECTION: سلام!, فریاد خوش امد مثل هالو و چطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود;
USER: سلام, با سلام, سلام دوستان, سلام به
GT
GD
C
H
L
M
O
high
/haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران;
NOUN: جای مرتفع;
USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی
GT
GD
C
H
L
M
O
highlights
/ˈhaɪ.laɪt/ = NOUN: های لایت;
USER: های لایت, برجسته, نکات برجسته, از برجسته, از نکات برجسته
GT
GD
C
H
L
M
O
him
/hɪm/ = PRONOUN: او را, به او, به او;
USER: او را, او, به او, از او, او را به
GT
GD
C
H
L
M
O
hire
/haɪər/ = NOUN: کرایه, اجاره, اجرت, مزد, پرداخت;
VERB: کرایه دادن, استخدام کردن, کرایه کردن, اجیر کردن;
USER: اجاره, استخدام, کرایه دادن, کرایه, را استخدام
GT
GD
C
H
L
M
O
hoc
/ˌædˈhɒk/ = USER: تک کاره, موقت, hoc مورد, hoc نشان, hoc به
GT
GD
C
H
L
M
O
hopefully
/ˈhəʊp.fəl.i/ = USER: امیدوارم, امیدوارانه, امیدوارم به, امیدوارم که, امیدواریم که
GT
GD
C
H
L
M
O
hosting
/hōst/ = USER: میزبانی وب, میزبانی, های میزبانی, خدمات میزبانی, های میزبانی وب
GT
GD
C
H
L
M
O
hotel
/həʊˈtel/ = NOUN: هتل, مسافرخانه, مهمانخانه;
USER: هتل, هتل ها, هتلی, در هتل, هتل و
GT
GD
C
H
L
M
O
how
/haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب;
NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد;
USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز
GT
GD
C
H
L
M
O
however
/ˌhaʊˈev.ər/ = CONJUNCTION: اما, هر چند, اگر چه, معهذا, هر قدر هم;
ADVERB: بهر حال, هنوز, ضمنا, با اینکه;
USER: اما, با این حال, هر چند, به هر حال, با این وجود
GT
GD
C
H
L
M
O
human
/ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی;
NOUN: شخص;
USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را
GT
GD
C
H
L
M
O
humane
/hjuːˈmeɪn/ = ADJECTIVE: مهربان, بامروت, رحیم, باشفقت, تهذیبی, خلیق;
USER: مهربان, انسانی, انسانیتر, انسانی است, ای انسانی
GT
GD
C
H
L
M
O
humans
/ˈhjuː.mən/ = NOUN: شخص;
USER: انسان, انسانها, انسان است, انسان را, انسان های
GT
GD
C
H
L
M
O
i
/aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد;
NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: من, من به, که من, من در, من از
GT
GD
C
H
L
M
O
ideas
/aɪˈdɪə/ = NOUN: فکر, اندیشه, تصور, انگاره, طرز تفکر, طرز فکر, خیال, خاطر, معنی, خاطره, گمان, نیت, مراد, اگاهی, نقشه کار;
USER: ایده ها, ایده, ایده های, ایده هایی, از ایده
GT
GD
C
H
L
M
O
identify
/aɪˈden.tɪ.faɪ/ = VERB: شناختن, یکی کردن, تمیز کردن, تشخیص هویت دادن, تمیز دادن;
USER: شناسایی, را شناسایی, را تشخیص, به شناسایی
GT
GD
C
H
L
M
O
identity
/aɪˈden.tɪ.ti/ = NOUN: هویت, شناسایی, شخصیت, عینیت, تطابق, اصلیت, نهاد;
USER: هویت, شناسایی, به هویت, از هویت
GT
GD
C
H
L
M
O
if
/ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض;
NOUN: شرط, تصور;
USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه
GT
GD
C
H
L
M
O
illustrate
/ˈɪl.ə.streɪt/ = VERB: نشان دادن, توضیح دادن, مصور کردن, شرح دادن, با مثال روشن ساختن, اراستن, مزین شدن;
USER: نشان دادن, نشان, نشان می, نشان می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
impact
/imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس;
VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن;
USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر
GT
GD
C
H
L
M
O
important
/ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده;
USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
including
/ɪnˈkluː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: محتوی;
USER: از جمله, جمله, شامل, که شامل, به شمول
GT
GD
C
H
L
M
O
incredibly
/ɪnˈkred.ɪ.bli/ = USER: فوق العاده, باور نکردنی, طور باور نکردنی, های فوق العاده, باور نکردنی به
GT
GD
C
H
L
M
O
indian
/ˈɪn.di.ən/ = ADJECTIVE: هندی, هندوستانی, وابسته به هندی ها;
NOUN: سرخ پوست امریکای شمالی;
USER: هندی, هند, هند به, های هندی
GT
GD
C
H
L
M
O
individual
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADJECTIVE: فردی, تک, منحصر بفرد, متعلق بفرد;
NOUN: فرد, شخص;
USER: فرد, فردی, های فردی, شخص, منحصر به فرد
GT
GD
C
H
L
M
O
individuals
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADVERB: منحصرا;
USER: افراد, افرادی, از افراد, افراد را, افراد در
GT
GD
C
H
L
M
O
industry
/ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر;
USER: صنعت, صنایع, در صنعت, صنعت به, های صنعت
GT
GD
C
H
L
M
O
inevitable
/inˈevitəbəl/ = ADJECTIVE: اجتناب ناپذیر, بدیهی, نا چار, نا گزیر, چاره نا پذیر, غیر قابل امتناع, حتمی الوقوع;
USER: اجتناب ناپذیر, اجتناب ناپذیر است, غیر قابل اجتناب, امری اجتناب ناپذیر, است اجتناب ناپذیر
GT
GD
C
H
L
M
O
information
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ;
USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
initiate
/ɪˈnɪʃ.i.eɪt/ = VERB: وارد کردن, ابتکار کردن, تازه وارد کردن, اغاز کردن, بنیاد نهادن, نخستین قدم را برداشتن;
USER: وارد کردن, آغاز, شروع, را آغاز, را شروع
GT
GD
C
H
L
M
O
initiated
/ɪˈnɪʃ.i.eɪt/ = ADJECTIVE: ابتکاری;
USER: آغاز, شروع, را آغاز, آغاز شده, آغاز می
GT
GD
C
H
L
M
O
innovative
/ˈɪn.ə.və.tɪv/ = USER: نوآورانه, ابتکاری, های نوآورانه, های ابتکاری, های مبتکرانه
GT
GD
C
H
L
M
O
instead
/ɪnˈsted/ = ADVERB: در عوض, بجای, بعوض;
USER: در عوض, جای, به جای, بجای, به جای آن
GT
GD
C
H
L
M
O
integration
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = NOUN: ائتلاف, اختلاط, انضمام, یک پارچگی, اتحاد عناصر مختلف اجتماع;
USER: ادغام, یکپارچه سازی, یکپارچگی, های یکپارچه سازی, ادغام شده
GT
GD
C
H
L
M
O
intelligent
/inˈtelijənt/ = ADJECTIVE: هوشمند, با هوش, سریعالانتقال;
USER: هوشمند, باهوش, های هوشمند, و آگاهی, با هوش
GT
GD
C
H
L
M
O
intelligently
/ɪnˈtel.ɪ.dʒənt/ = USER: هوشمندانه, هوشمندانه می, هوشمندانه و, های هوشمندانه
GT
GD
C
H
L
M
O
intense
/ɪnˈtens/ = ADJECTIVE: شدید, قوی, سخت, زیاد, مشتاقانه;
USER: شدید, های شدید, قوی, سخت, شدید و
GT
GD
C
H
L
M
O
interact
/ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن;
USER: تعامل, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, در تعامل, تعامل داشته
GT
GD
C
H
L
M
O
interaction
/ˌɪn.təˈræk.ʃən/ = NOUN: اثر متقابل, فعل و انفعال;
USER: فعل و انفعال, تعامل, اثر متقابل, تعامل با, به تعامل
GT
GD
C
H
L
M
O
interactions
/ˌɪn.təˈræk.ʃən/ = NOUN: اثر متقابل, فعل و انفعال;
USER: فعل و انفعالات, تعاملات, تعامل, متقابل, اثر متقابل
GT
GD
C
H
L
M
O
interactive
/ˌintərˈaktiv/ = USER: تعاملی, های تعاملی, متقابل برخوردار است, تعاملی است, تعاملی را
GT
GD
C
H
L
M
O
interchangeably
/ˌɪn.təˈtʃeɪn.dʒə.bl̩/ = USER: قابل معاوضه, مترادف, جای یکدیگر, معاوضه, به جای یکدیگر
GT
GD
C
H
L
M
O
interested
/ˈɪn.trəs.tɪd/ = ADJECTIVE: علاقمند, ذینفع, ذیعلاقه;
USER: علاقمند, علاقه مند, علاقه مند به, ذینفع, علاقه مند است
GT
GD
C
H
L
M
O
interesting
/ˈɪn.trəs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: خوش مزه, مشغول کننده;
USER: جالب, جالب توجه, جالب است, های جالب, جالب توجه است
GT
GD
C
H
L
M
O
interface
/ˈɪn.tə.feɪs/ = NOUN: خط اتصال;
USER: رابط, واسط, رابط کاربری, رابط های, از رابط
GT
GD
C
H
L
M
O
interfaces
/ˈɪn.tə.feɪs/ = NOUN: خط اتصال;
USER: رابط, واسط, رابط های, واسط های, اینترفیس های
GT
GD
C
H
L
M
O
international
/ˌɪn.təˈnæʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: بین المللی, وابسته به روابط بین المللی;
USER: بین المللی, های بین المللی, بین المللی است, بین المللی را, بین المللی در
GT
GD
C
H
L
M
O
interpret
/ɪnˈtɜː.prɪt/ = VERB: تفسیر کردن, ترجمه کردن, درک کردن, ترجمه شفاهی کردن, معنی کردن;
USER: تفسیر کردن, تفسیر, تعبیر, را تفسیر, تفسیر می
GT
GD
C
H
L
M
O
into
/ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف;
USER: به, را, را به, را در, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
introducing
/ˌɪn.trəˈdjuːs/ = VERB: معرفی کردن, مرسوم کردن, نشان دادن, باب کردن, اشنا کردن;
USER: معرفی, به معرفی, را معرفی, معرفی می, با معرفی
GT
GD
C
H
L
M
O
invest
/ɪnˈvest/ = VERB: گذاردن, نهادن, خرید کردن, خریدن, سرمایه گذاری کردن, اعطاء کردن، سرمایه گذاردن;
USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری می, سرمایه گذاری در, سرمایه گذاری کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
investing
/ɪnˈvest/ = VERB: گذاردن, نهادن, خرید کردن, خریدن, سرمایه گذاری کردن, اعطاء کردن، سرمایه گذاردن;
USER: سرمایه گذاری, به سرمایه گذاری, سرمایه گذاری در, های سرمایه گذاری, از سرمایه گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
investments
/ɪnˈvest.mənt/ = NOUN: سرمایه گذاری, مبلغ سرمایه گذاری شده;
USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری های, سرمایه گذاری ها, سرمایه گذاری در, از سرمایه گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
invite
/ɪnˈvaɪt/ = VERB: دعوت کردن, خواندن, طلبیدن, وعده گرفتن, مهمان کردن, وعده دادن, احضار کردن, خواستن;
USER: دعوت کردن, دعوت, دعوت می, دعوت از, دعوت به عمل
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
isn
/ˈɪz.ənt/ = USER: چندان, ISN, ISN مربوط, ISN مربوط به, ISN مقداری برابربا
GT
GD
C
H
L
M
O
issues
/ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد, پی امد, نژاد, اولاد, نتیجه بحی;
USER: مسائل مربوط به, مسائل, مسائل مربوط, به مسائل, مسائل را
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
item
/ˈaɪ.təm/ = NOUN: فقره, بخش, رقم, تکه, قطعه خبری, فصل;
USER: بخش, آیتم, قلم دوم از اقلام, آیتم استفاده کنید, فقره
GT
GD
C
H
L
M
O
items
/ˈaɪ.təm/ = NOUN: اقلام;
USER: اقلام, موارد, آیتم, آیتم های, آیتم ها
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
job
/dʒɒb/ = NOUN: کار, شغل, امر, ایوب, ساخت;
VERB: مقاطعه کاری کردن, دلالی کردن;
USER: کار, شغل, های شغلی, کار را, کار در
GT
GD
C
H
L
M
O
joining
/dʒɔɪn/ = VERB: پیوستن, متصل کردن, پیوند زدن, ازدواج کردن, گراییدن, متحد کردن, پا گذاشتن, در مجاورت بودن;
USER: پیوستن, پیوستن به, از پیوستن, از پیوستن به, ملحق شدن به
GT
GD
C
H
L
M
O
jokes
/dʒəʊk/ = NOUN: شوخی, لطیفه, طنز, مزاح, بذله, خوش مزگی;
USER: جوک ها, جوک, جوک های, لطیفه های, جوک ها در
GT
GD
C
H
L
M
O
josh
/dʒɒʃ/ = NOUN: متلک;
VERB: کسی را دست انداختن, شوخی کردن;
USER: کسی را دست انداختن, جاش, شوخی کردن, متلک, جاش به
GT
GD
C
H
L
M
O
journey
/ˈdʒɜː.ni/ = NOUN: سفر, مسافرت, سیاحت;
VERB: سفر کردن;
USER: سفر, سفری, مسافرت, سفر به, این سفر
GT
GD
C
H
L
M
O
judgment
/ˈdʒʌdʒ.mənt/ = NOUN: داوری, رای, عقیده, فتوا, فتوی;
USER: داوری, قضاوت, قضاوت در, رای, به قضاوت
GT
GD
C
H
L
M
O
jul
/dʒʊˈlaɪ/ = USER: ژوئیه
GT
GD
C
H
L
M
O
july
/dʒʊˈlaɪ/ = NOUN: جولای, ماه ژوئيه;
USER: جولای, ژوئیه
GT
GD
C
H
L
M
O
jump
/dʒʌmp/ = NOUN: پرش, جهش, خیز, طفره, افزایش ناگهانی, ترقی;
VERB: پریدن, جهش ناگهانی کردن, جستن, خیز زدن, وفق دادن, پراندن, جهاندن;
USER: پرش, جهش, پریدن, پرش در, پرش از
GT
GD
C
H
L
M
O
jumps
/dʒʌmp/ = NOUN: پرش, جهش, خیز, طفره, افزایش ناگهانی, ترقی;
USER: جهش, پرش, پرید, جهش های, می پرد
GT
GD
C
H
L
M
O
junk
/dʒʌŋk/ = NOUN: جنس اوراق و شکسته, نی, جگن, اشغال, قایق ته پهن چینی;
VERB: بدور انداختن, بنجل شمردن;
USER: جنس اوراق و شکسته, های ناخواسته, های آشغال, نی, جگن
GT
GD
C
H
L
M
O
just
/dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش;
ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف;
NOUN: دادگر;
USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل
GT
GD
C
H
L
M
O
keeping
/ˈkiː.pɪŋ/ = NOUN: نگهداری, توافق;
USER: نگهداری, نگه داشتن, حفظ, نگاه داشتن, که نگه داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
kept
/kept/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن;
USER: نگهداری می شود, نگه داشته, نگه داشته شود, نگهداری می شوند, نگه داشته شده
GT
GD
C
H
L
M
O
kicking
/kɪk/ = VERB: پا زدن, لگد زدن, با پا زدن;
USER: لگد زدن, لگد, لگد زدن به, لگد زدن می, به لگد زدن
GT
GD
C
H
L
M
O
kid
/kɪd/ = NOUN: بچه, کودک, بزغاله, کوچولو, بچه کوچک, چرم بزغاله;
VERB: دست انداختن, مسخره کردن;
USER: بچه, کودک, بزغاله, بچه های, بچه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
kids
/kɪd/ = NOUN: بچه, کودک, بزغاله, کوچولو, بچه کوچک, چرم بزغاله;
USER: بچه ها, بچه, کودکان, بچه های, بچه ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
kind
/kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت;
ADJECTIVE: مهربان, خوب, با محبت, مشفق;
USER: نوع, گونه, مهربان, جور, جنس
GT
GD
C
H
L
M
O
kinds
/kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت, در مقابل پولی, طبقه, گروه;
USER: انواع, نوع, از انواع, انواع و اقسام
GT
GD
C
H
L
M
O
know
/nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن;
USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند
GT
GD
C
H
L
M
O
knows
/nəʊ/ = USER: می داند, داند, می داند که, نمی داند, کسی می داند
GT
GD
C
H
L
M
O
kpis
/ˌkeɪ.piːˈaɪ/ = USER: KPI ها, KPI های, KPI ها بهره, KPI ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
ladies
/ˈleɪ.dizˌmæn/ = USER: Ladies-phrase, Ladies;
USER: خانم ها, خانمها, بانوان, خانم, از بانوان
GT
GD
C
H
L
M
O
language
/ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی;
USER: زبان, زبانی, به زبان, زبان را, زبان های
GT
GD
C
H
L
M
O
large
/lɑːdʒ/ = ADJECTIVE: بزرگ, وسیع, درشت, فراوان, حجیم, هنگفت, پهن, جامع, جادار, کامل, سترگ, لبریز, بسیط;
USER: بزرگ, های بزرگ, بزرگ است, بزرگ و, وسیع
GT
GD
C
H
L
M
O
largest
/lɑːdʒ/ = USER: بزرگترین, بزرگ, بزرگ ترین, از بزرگترین, که بزرگترین
GT
GD
C
H
L
M
O
last
/lɑːst/ = ADJECTIVE: آخر, اخیر, اخرین, بازپسین, پسین, قطعی, یک کلام;
NOUN: طاقت;
VERB: دوام داشتن, دوام کردن, طول کشیدن, به درازا کشیدن, پایستن;
USER: آخر, آخرین, گذشته, تاریخ و زمان آخرین, اخیر
GT
GD
C
H
L
M
O
lastly
/ˈlɑːst.li/ = USER: در آخر, نهایت, در نهایت, آخر
GT
GD
C
H
L
M
O
late
/leɪt/ = ADJECTIVE: دیر, مرحوم, اخیر, گذشته, تازه, کند;
ADVERB: اخیرا, تا دیر وقت, تا دیرگاه, بیگاه;
USER: دیر, اواخر, در اواخر, اواخر سال, مرحوم
GT
GD
C
H
L
M
O
later
/ˈleɪ.tər/ = USER: بعد, بعدا, بعدها, بعد از, بعد از آن
GT
GD
C
H
L
M
O
launched
/lɔːntʃ/ = VERB: انداختن, روانه کردن, شروع کردن, پرت کردن, اقدام کردن, پراندن;
USER: راه اندازی, راه اندازی شد, به فضا پرتاب, راه اندازی شده, راه اندازی کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
launching
/lɔːntʃ/ = VERB: انداختن, روانه کردن, شروع کردن, پرت کردن, اقدام کردن, پراندن;
USER: راه اندازی, پرتاب, از راه اندازی, به راه اندازی, که راه اندازی
GT
GD
C
H
L
M
O
lead
/liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله;
VERB: رهبری کردن, هدایت کردن, سوق دادن, بردن;
USER: رهبری, منجر, منجر شود, سرب, هدایت
GT
GD
C
H
L
M
O
leading
/ˈliː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: برجسته, عمده, پیشتاز, مقدم, پیشین;
NOUN: هدایت, نفوذ, راهنمایی;
USER: برجسته, که منجر, هدایت, عمده, پیشتاز
GT
GD
C
H
L
M
O
leads
/liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله, سر پوش, راه آب, مدرک;
USER: منجر می شود, منجر, منجر می, منجر به, منجر میشود
GT
GD
C
H
L
M
O
leak
/liːk/ = NOUN: نشت, تراوش, سوراخ, ریزش, چکه, ترشح;
VERB: تراوش کردن, نفوذ کردن, فاش کردن یا شدن;
USER: نشت, تراوش, ریزش, نفوذ کردن, تراوش کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
learning
/ˈlɜː.nɪŋ/ = NOUN: یادگیری, فراگیری, دانش, اطلاع, معرفت, فضل وکمال, فضیلت, عرفان;
USER: یادگیری, در یادگیری, های یادگیری, فراگیری, یادگیری در
GT
GD
C
H
L
M
O
least
/liːst/ = ADJECTIVE: کمترین, اقل, کوچکترین, خردترین;
USER: کمترین, حداقل, کم, دست کم, اقل
GT
GD
C
H
L
M
O
left
/left/ = ADJECTIVE: چپ, متروکه, متروک;
ADVERB: در طرف چپ;
USER: سمت چپ, را ترک, باقی مانده, باقی مانده است, به سمت چپ
GT
GD
C
H
L
M
O
legacy
/ˈleɡ.ə.si/ = NOUN: میرای, اری;
USER: میراث, میراثی, میراثی هستیم, میراث به, میراثی است
GT
GD
C
H
L
M
O
less
/les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر;
USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
let
/let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن;
NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی;
USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به
GT
GD
C
H
L
M
O
level
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری;
ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت;
VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن;
USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
leverage
/ˈliː.vər.ɪdʒ/ = NOUN: قدرت نفوذ, شیوه بکار بردن اهرم, کار اهرم, دستگاه اهرمی, وسیله نفوذ, نیرو;
USER: قدرت نفوذ, اهرم, اهرم فشار, اهرم های, نسبت بدهی به دارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
liberty
/ˈlɪb.ə.ti/ = NOUN: ازادی, اجازه, اختیار, فاعل مختاری;
USER: ازادی, آزادی, آزادی است, آزادی را
GT
GD
C
H
L
M
O
life
/laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت;
USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است
GT
GD
C
H
L
M
O
light
/laɪt/ = NOUN: نور, چراغ, پرتو, تابش;
ADJECTIVE: روشن, سبک, کم, خفیف, سبک وزن, اندک, تابان;
VERB: روشن کردن;
USER: نور, سبک, روشن, چراغ, پرتو
GT
GD
C
H
L
M
O
lightning
/ˈlaɪt.nɪŋ/ = NOUN: برق, برق, اذرخش, برق زدن, بارقه;
USER: برق, رعد و برق, رعد و برق در, رعد و برق به
GT
GD
C
H
L
M
O
like
/laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه;
CONJUNCTION: مثل;
PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان;
NOUN: نظیر;
ADVERB: بسان;
VERB: دوست داشتن;
USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
lines
/laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده, ریسمان, رسن, دهنه, لجام, مسیر کهباخط کشی مشخص میشود;
USER: خطوط, خط, از خطوط, خطوط را, خطوط و
GT
GD
C
H
L
M
O
link
/lɪŋk/ = NOUN: پیوند, زنجیر, حلقه زنجیر, دانه زنجیر, بند, قلاب;
VERB: پیوند دادن, بهم پیوستن, متصل کردن, جفت کردن;
USER: پیوند, لینک, پیوند دارند, لینک های, لینک کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
list
/lɪst/ = NOUN: فهرست, جدول, سیاهه, شیار, سجاف, کنار, نرده, کجی;
VERB: فهرست کردن, شیار کردن, اماده کردن, کج کردن;
USER: فهرست, لیست, لیستی, فهرستی, در لیست
GT
GD
C
H
L
M
O
listen
/ˈlɪs.ən/ = VERB: گوش دادن, شنیدن, پذیرفتن, استماع کردن, پیروی کردن از;
USER: گوش دادن, گوش, گوش دهید, شنیدن, گوش دادن به
GT
GD
C
H
L
M
O
listener
/ˈlɪs.ən.ər/ = NOUN: شنونده, مستمع, گوش دهنده;
USER: شنونده, شنونده را, شنونده ای, مستمع, شنونده است
GT
GD
C
H
L
M
O
little
/ˈlɪt.l̩/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, اندک, ناچیز, کوتاه, ریز, خرد, مختصر, جزئي, حقیر;
ADVERB: اندک, قدری;
USER: کوچک, کمی, کم, اندک, کمی در
GT
GD
C
H
L
M
O
live
/lɪv/ = ADJECTIVE: زنده, سرزنده, موثر, دایر;
VERB: زندگی کردن, زیستن, زنده بودن, منزل کردن, سکون کردن;
USER: زنده, زندگی می کنند, زندگی کردن, زیستن
GT
GD
C
H
L
M
O
living
/ˈlɪv.ɪŋ/ = NOUN: زندگی, معیشت, وسیله گذران;
ADJECTIVE: زنده, در قید حیات, جاندار, حی, جاودان;
USER: زندگی, زندگی می, زنده, زندگی می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
local
/ˈləʊ.kəl/ = ADJECTIVE: محلی, موضعی, مکانی, محدود بیک محل, مقامی;
USER: محلی, های محلی, محلی کاربر, محلی است, موضعی
GT
GD
C
H
L
M
O
located
/ləʊˈkeɪt/ = VERB: قرار دادن, تعیین کردن, تعیین محل کردن, مکانیابی کردن, معلوم کردن, مستقر ساختن, جای چیزی را معین کردن;
USER: قرار گرفته است, واقع, واقع شده, قرار دارد, قرار گرفته
GT
GD
C
H
L
M
O
location
/ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری;
USER: محل, محل سکونت, مکان, موقعیت
GT
GD
C
H
L
M
O
lonely
/ˈləʊn.li/ = ADJECTIVE: تنها, خلوت, متروک, بی یار, بیغوله, بی کس;
USER: تنها, تنهایی, تنهایی می, تنهایی در, به تنهایی
GT
GD
C
H
L
M
O
long
/lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف;
ADVERB: گذشته از وقت;
VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن;
USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
look
/lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه;
VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
looking
/ˌɡʊdˈlʊk.ɪŋ/ = VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: به دنبال, دنبال, نگاه, دنبال آن, دنبال آن هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
losing
/luːz/ = NOUN: شکست;
USER: شکست, دست دادن, از دست دادن, از دست, از از دست دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
lot
/lɒt/ = NOUN: قطعه, قرعه, سهم, سرنوشت, چندین, قسمت, محوطه, قطعه زمین, بخش;
ADVERB: خیلی, بسیار, بسی;
USER: خیلی, بسیاری, زیادی, تعداد زیادی, بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
lots
/lɒt/ = ADVERB: بسیار, خیلی زیاد, خیلی زیاد;
USER: بسیار, لات, لات ها, مقدار زیادی, تعداد زیادی
GT
GD
C
H
L
M
O
love
/lʌv/ = NOUN: عشق, محبت, مهر, معشوقه, مهربانی, خاطرخواهی;
VERB: دوست داشتن, عشق داشتن;
USER: عشق, دوست دارم, را دوست دارم, را دوست, دوست داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
low
/ləʊ/ = ADJECTIVE: پایین, کم, اندک, اهسته, افتاده, فروتن, محقر, پست, پست ومبتذل;
ADVERB: پایین;
NOUN: پایین, صدای گاو;
VERB: صدای گاو کردن;
USER: کم, پایین, کم است, پایین است, اندک
GT
GD
C
H
L
M
O
luca
= USER: لوکا, به Luca, از Luca, و Luca,
GT
GD
C
H
L
M
O
luke
= NOUN: لوقا, نام طبیب پولس رسول که انجیل لوقا بدومنسوب است;
USER: لوقا, لوک, luke در, luke به, انجیل لوقا
GT
GD
C
H
L
M
O
m
/əm/ = NOUN: سیزدهمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی بشکل حرف م;
USER: متر, M, م, متر است, M را
GT
GD
C
H
L
M
O
made
/meɪd/ = ADJECTIVE: ساخته, مصنوع, تربیت شده, معمول;
USER: ساخته, ساخته شده, شده, ساخته شده است, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
main
/meɪn/ = ADJECTIVE: اصلی, عمده, مهم, نیرومند, تمام, کامل, با اهمیت;
NOUN: دریا;
USER: اصلی, عمده, های اصلی, مهم, اصلی این
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
makes
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
making
/ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی;
USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت
GT
GD
C
H
L
M
O
managed
/ˈmæn.ɪdʒ/ = VERB: اداره کردن, گرداندن, مباشرت کردن, ضبط کردن, از پیش بردن, سرپرستی کردن;
USER: مدیریت, اداره, اداره می, مدیریت می, مدیریت شده
GT
GD
C
H
L
M
O
management
/ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی;
USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران
GT
GD
C
H
L
M
O
manager
/ˈmæn.ɪ.dʒər/ = NOUN: مدیر, رئيس, متصدی, مباشر, ضابط, کارفرمان;
USER: مدیر, مدیریت, از مدیر, مدیر عامل
GT
GD
C
H
L
M
O
manipulative
/məˈnipyələtiv,-ˌlātiv/ = ADJECTIVE: بادستکاری;
USER: بادستکاری, دستکاری, و دستکاری, دستکاری شده, و دستکاری در
GT
GD
C
H
L
M
O
mannequin
/ˈmæn.ə.kɪn/ = NOUN: مانکن, مدل, مجسمه چوبی;
USER: مانکن, مدل, مجسمه چوبی, آدمک, مانکن های
GT
GD
C
H
L
M
O
many
/ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه;
ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا;
ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان;
USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد
GT
GD
C
H
L
M
O
mapped
/mæp/ = VERB: ترسیم کردن, نقشه کشیدن, نگاشتن;
USER: نقشه برداری, نگاشت, ترسیم شده, نقشه برداری را, نقشه برداری شده
GT
GD
C
H
L
M
O
mapping
/mæp/ = NOUN: نقشه برداری, نگاشت;
USER: نقشه برداری, نگاشت, نقشه, نقشه های, های نقشه برداری
GT
GD
C
H
L
M
O
maps
/mæp/ = NOUN: نقشه, نگاشت;
USER: نقشه ها, نقشه, نقشه های, نقشههای, از نقشه
GT
GD
C
H
L
M
O
mark
= NOUN: علامت, نشانه, مارک, نمره, نشان, مرز, علامت مخصوص, خط, داغ;
VERB: علامت گذاردن, نشان کردن, علامت گذاشتن;
USER: علامت, علامت گذاری, خوانده شده را علامت, علامت گذاری به عنوان, از علامت,
GT
GD
C
H
L
M
O
marker
/ˈmɑː.kər/ = NOUN: نشانگر, نشانه, نشان گذار;
USER: نشانگر, مارکر, نشانه, از نشانگر
GT
GD
C
H
L
M
O
market
/ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد;
VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن;
USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به
GT
GD
C
H
L
M
O
marketing
/ˈmɑː.kɪ.tɪŋ/ = NOUN: بازار یابی, علم فروش;
USER: بازار یابی, بازاریابی, های بازاریابی, بازاریابی است, بازاریابی به
GT
GD
C
H
L
M
O
married
/ˈmær.id/ = ADJECTIVE: متاهل, شوهردار, عروسی کرده, پیوسته, متحد;
USER: متاهل, ازدواج, ازدواج کرده, ازدواج کرد, متأهل
GT
GD
C
H
L
M
O
massive
/ˈmæs.ɪv/ = ADJECTIVE: عظیم, بزرگ, حجیم, کلان, گنده;
USER: عظیم, گسترده, بزرگ, حجیم, کلان
GT
GD
C
H
L
M
O
matrix
/ˈmeɪ.trɪks/ = NOUN: ماتریس, موطن, زهدان, رحم, بچه دان, جای پیدایش;
USER: ماتریس, ماتریکس, ماتریسی, ماتریس است, ماتریس ها
GT
GD
C
H
L
M
O
matter
/ˈmæt.ər/ = NOUN: ماده, موضوع, اهمیت, امر, مطلب, جسم, جوهر, چیز, ذات, ماهیت, نکته, خیم;
VERB: اهمیت داشتن, مهم بودن;
USER: ماده, اهمیت, موضوع, مطلب, امر
GT
GD
C
H
L
M
O
matters
/ˈmæt.ər/ = NOUN: ماده, موضوع, اهمیت, امر, مطلب, جسم, جوهر, چیز, ذات, ماهیت, نکته, خیم;
USER: مسائل, امور, مسائل مربوط, مسائل مربوط به, مورد مسائل
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
maybe
/ˈmeɪ.bi/ = ADVERB: شاید, ممکن است, احتمالا;
USER: شاید, ممکن است, احتمالا, شاید به, شاید هم
GT
GD
C
H
L
M
O
me
/miː/ = PRONOUN: مرا, به من, خودم, بمن;
USER: به من, من, مرا, من را, من به
GT
GD
C
H
L
M
O
mean
/miːn/ = NOUN: میانگین, حد وسط;
ADJECTIVE: متوسط, بدجنس, بد, میانی, اب زیر کاه, خسیس, وسطی, واقع در وسط;
VERB: قصد داشتن, مقصود داشتن;
USER: متوسط, معنی, میانگین, به معنای, به معنی
GT
GD
C
H
L
M
O
means
/miːnz/ = NOUN: چاره;
USER: به معنی, به معنای, بدان معنی است, به این معنی, بدین معنی است
GT
GD
C
H
L
M
O
measure
/ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر;
VERB: اندازه گرفتن, سنجیدن;
USER: اندازه, اندازه گیری, میزان, اندازه گیری می, را اندازه گیری
GT
GD
C
H
L
M
O
measuring
/ˈmeZHər/ = VERB: اندازه گرفتن, سنجیدن, پیمانه کردن, اندازه نشان دادن, اندازه داشتن, پیمودن, در امدن;
USER: اندازه گیری, سنجش, اندازه, اندازه گیری و, برای اندازه گیری
GT
GD
C
H
L
M
O
meaty
/ˈmiː.ti/ = ADJECTIVE: گوشتی, اساسی, محکم, پرگوشت, گوشت دار, مغز دار;
USER: گوشتی, اساسی, محکم, گوشت دار, مغز دار
GT
GD
C
H
L
M
O
mechanism
/ˈmek.ə.nɪ.zəm/ = NOUN: مکانیزم, دستگاه, طرز کار, ماشین, ساختمان, اجزاء متشکله چیزی, اجزاء و عوامل مکانیکی;
USER: مکانیزم, مکانیسم, ساز و, سازوکار, مکانیسم های
GT
GD
C
H
L
M
O
meet
/miːt/ = NOUN: نشست, جلسه, تقاطع;
VERB: مواجه شدن با, ملاقات کردن, مواجه شدن, پیوستن, مصادف شدن با;
ADJECTIVE: در خور, شایسته, مناسب, دلچسب;
USER: ملاقات, دیدار با, برآورده, پاسخگویی به, دیدار خواهد کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
meld
/meld/ = VERB: ورق را رو کردن;
NOUN: اعلام;
USER: ورق را رو کردن, ورق را رو, آن شنیده, آن شنیده می
GT
GD
C
H
L
M
O
melt
/melt/ = VERB: ذوب کردن, اب شدن, گداختن, ریختن;
NOUN: گداز;
USER: ذوب کردن, ذوب, ذوب شدن, ذوب می, ذوب شدن می
GT
GD
C
H
L
M
O
men
/men/ = NOUN: مردها, جنس ذکور;
USER: مردها, مردان, مرد, از مردان, به مردان
GT
GD
C
H
L
M
O
mention
/ˈmen.ʃən/ = NOUN: ذکر, اشاره, تذکر, یاداوری, یادکرد;
VERB: اشاره کردن, نام بردن, ذکر کردن;
USER: ذکر, اشاره, ذکر است, به ذکر, به ذکر است
GT
GD
C
H
L
M
O
mentioned
/ˈmenCHən/ = ADJECTIVE: مذکور, نام برده, چیز ذکر شده;
USER: مذکور, ذکر, ذکر شده, ذکر شد, نام برده
GT
GD
C
H
L
M
O
menu
/ˈmen.juː/ = NOUN: منو, فهرست انتخاب, صورت غذا, فهرست خوراک;
USER: منو, کردن منو, منو استفاده, منو استفاده کنید, منو را
GT
GD
C
H
L
M
O
merchants
/ˈmɜː.tʃənt/ = NOUN: بازرگان, تاجر, مرد تاجر, خواجه, سودا گر;
USER: بازرگانان, تجار, بازار خریداری کن, تاجران, خریداری کن
GT
GD
C
H
L
M
O
message
/ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط;
VERB: پیغام دادن, رسالت کردن;
USER: پیام, پیغام, پیام خصوصی, پیام را, پیام های
GT
GD
C
H
L
M
O
messages
/ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط;
USER: پیام, پیامهای, پیام های, پیغامهای, پیامها
GT
GD
C
H
L
M
O
messaging
/ˌɪn.stənt ˈmes.ɪ.dʒɪŋ/ = VERB: پیغام دادن, رسالت کردن;
USER: پیام, پیام های, پیام رسانی, ارسال پیام, های پیام رسانی
GT
GD
C
H
L
M
O
messenger
/ˈmes.ɪn.dʒər/ = NOUN: رسول, فرستاده, پیک, قاصد, خبر رسان, پیغام اور, خبر آور;
USER: رسول, مسنجر, فرستاده, پیامبر, پیک
GT
GD
C
H
L
M
O
met
/met/ = ADJECTIVE: تلاقی شده;
USER: ملاقات, ملاقات کرد, ملاقات کرده, ملاقات کردند, را ملاقات
GT
GD
C
H
L
M
O
microphone
/ˈmaɪ.krə.fəʊn/ = NOUN: میکروفن, بلند گو;
USER: میکروفن, میکروفون, میکروفون و, میکروفون را, میکروفن و
GT
GD
C
H
L
M
O
might
/maɪt/ = NOUN: قدرت, توان, زور, توانایی, نیرو, انرژی, توش;
USER: قدرت, ممکن, ممکن است, ممکن است به, توانایی
GT
GD
C
H
L
M
O
mike
/maɪk/ = NOUN: مخفف اسم ميكائيل, مخفف کلمه میکروفون;
USER: مخفف کلمه میکروفون, مایک, میکروفون, مخفف اسم ميكائيل, مایک در
GT
GD
C
H
L
M
O
mile
/maɪl/ = NOUN: مقیاس سنجش مسافت معادل 1609/35 متر;
USER: مایل, مایلی, مایل به, مایل را, مایل از
GT
GD
C
H
L
M
O
million
/ˈmɪl.jən/ = NOUN: میلیون, هزار در هزار;
USER: میلیون, میلیون نفر, میلیون دلار, میلیون نفر است, میلیون و
GT
GD
C
H
L
M
O
mimic
/ˈmɪm.ɪk/ = VERB: تقلید کردن, مسخرگی کردن;
NOUN: مقلد, دست انداختن تقلیدی;
USER: تقلید کردن, تقلید, تقلید می کنند, مقلد, دست انداختن تقلیدی
GT
GD
C
H
L
M
O
mind
/maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان;
VERB: یاداوری کردن, تذکر دادن, مراقب بودن, مواظبت کردن, ملتفت بودن;
USER: ذهن, ذهن می, ذهن متبادر, در ذهن, ذهن متبادر می
GT
GD
C
H
L
M
O
mine
/maɪn/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان, مشعر;
USER: مال من, معدن, مین, مرا, خودم
GT
GD
C
H
L
M
O
minutes
/ˈmɪn.ɪt/ = NOUN: صورت جلسه;
USER: دقیقه, دقیقه از, دقیقه ی, دقیقه از بازی
GT
GD
C
H
L
M
O
missed
/mɪs/ = VERB: از دست دادن, گم کردن, خطا کردن, نداشتن, اشتباه کردن, فاقد بودن, احساس فقدان چیزی را کردن;
USER: از دست رفته, دست رفته, دست رفته است, از دست رفته است, دست رفته را
GT
GD
C
H
L
M
O
mobile
/ˈməʊ.baɪl/ = ADJECTIVE: سیار, متحرک, قابل تحرک, قابل حرکت;
NOUN: خانه متحرک, غوغا;
USER: سیار, های تلفن همراه, متحرک, تلفن همراه در, تلفن همراه به
GT
GD
C
H
L
M
O
modal
/ˈməʊ.dəl/ = ADJECTIVE: کیفیتی, چونی;
USER: چونی, معین, مودال, کیفیتی
GT
GD
C
H
L
M
O
modalities
/mōˈdalədē/ = NOUN: چگونگی, قید, شرط, ماهیت, عرضیت, کیفیت;
USER: روش, روشهای, مدالیته, روش های, روشها,
GT
GD
C
H
L
M
O
model
/ˈmɒd.əl/ = NOUN: مدل, نمونه, طرح, قالب, سرمشق, نقشه, پیکر;
VERB: ساختن, شکل دادن, نمونه قرار دادن, طراحی کردن, مطابق مدل معینی در اوردن;
USER: مدل, از مدل, نمونه
GT
GD
C
H
L
M
O
models
/ˈmɒd.əl/ = NOUN: مدل, نمونه, طرح, قالب, سرمشق, نقشه, پیکر;
USER: مدل, مدل های, مدلهای, مدل ها, از مدل
GT
GD
C
H
L
M
O
modification
/ˌmɒd.ɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اصلاح, تعدیل, پیرایش, تغییر و تبدیل, تصرف;
USER: اصلاح, تغییر, اصلاحات, تعدیل, اصلاح شده
GT
GD
C
H
L
M
O
money
/ˈmʌn.i/ = VERB: بصورت پول در اوردن;
USER: پول, پول را, پول به, پول در
GT
GD
C
H
L
M
O
month
/mʌnθ/ = NOUN: ماه, ماه شمسی, برج, ماه قمری;
USER: ماه, سال و ماه, در ماه, ماه به, ماه است
GT
GD
C
H
L
M
O
months
/mʌnθ/ = NOUN: ماه, ماه شمسی, برج, ماه قمری;
USER: ماه, ماه گذشته, ماه های, ماه ها, ماه به
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
mortgages
/ˈmɔː.ɡɪdʒ/ = NOUN: رهن, گرو, گرونامه;
USER: وام مسکن, وام های مسکن, وام های رهنی, وام های مسکن در, وام های رهنی را
GT
GD
C
H
L
M
O
most
/məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین;
NOUN: مقدار زیاد;
USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
mostly
/ˈməʊst.li/ = ADVERB: غالبا;
USER: غالبا, عمدتا, بیشتر, اغلب, که عمدتا
GT
GD
C
H
L
M
O
move
/muːv/ = NOUN: حرکت, اقدام, نقل مکان, تکان, جنبش, تغییر مکان, نوبت حرکت یابازی;
VERB: حرکت دادن, حرکت کردن, تکان دادن, وادار کردن, جنبیدن;
USER: حرکت, نقل مکان, حرکت دادن, تکان, اقدام
GT
GD
C
H
L
M
O
moved
/muːvd/ = VERB: حرکت دادن, حرکت کردن, تکان دادن, وادار کردن, جنبیدن, بجنبش دراوردن, بازی کردن, بحرکت انداختن, تحریک کردن, سیر کردن, متاثر ساختن;
USER: نقل مکان کرد, منتقل شد, منتقل شده, نقل مکان کردند, نقل مکان کرد و
GT
GD
C
H
L
M
O
movie
/ˈmuː.vi/ = NOUN: سینما, سینما, فیلم سینما;
USER: سینما, فیلم, فیلم های, فیلم را, های فیلم
GT
GD
C
H
L
M
O
moviegoers
/ˈmo͞ovēˌgōər/ = USER: علاقمندان به سینما, سینمای, سینما روندگان, سینما روندگان در
GT
GD
C
H
L
M
O
movies
/ˈmuː.vi/ = NOUN: سینما, سینما, فیلم سینما;
USER: فیلم, فیلم های, فیلم ها, فیلم را, فیلم های سینمایی
GT
GD
C
H
L
M
O
msg
/ˌem.esˈdʒiː/ = USER: MSG, MSG و, msg به, MSG در, MSG با
GT
GD
C
H
L
M
O
much
/mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور;
ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده;
USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
multi
/mʌl.ti-/ = PREFIX: چند, بسیار, بیشتر, دارای تعداد زیاد, زیاد, متعدد;
USER: چند, های چند, چند منظوره, به چند, از چند
GT
GD
C
H
L
M
O
multimodal
/ˈməltiˌmōd,ˈməltī-/ = USER: چند, ملتمدل, مرکب, مرکب قابل, چند مدلی,
GT
GD
C
H
L
M
O
multiple
/ˈmʌl.tɪ.pl̩/ = ADJECTIVE: چندگانه, متعدد, چندین, گوناگون, چند برابر, فراوان, چند فاز, چند لا;
NOUN: مضرب;
USER: چندگانه, متعدد, چندین, های متعدد, گوناگون
GT
GD
C
H
L
M
O
multivariate
/ˌməltiˈve(ə)rēət,ˌməltī-/ = USER: چند متغیره, چندگانه, چند, چند متغیری, متغیره
GT
GD
C
H
L
M
O
my
/maɪ/ = PRONOUN: مال من, متعلق بمن, ای وای, خودمانی, مربوط بمن;
USER: من, ام, من به, من در, های من
GT
GD
C
H
L
M
O
n
/en/ = NOUN: چهاردهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: N, نفر, ازت, نامشخص, تعداد
GT
GD
C
H
L
M
O
nailed
/neɪl/ = VERB: میخ سرپهن زدن, میخ زدن, بدام انداختن, قاپیدن, زدن, کوبیدن, گرفتن, با میخ کوبیدن, با میخ الصاق کردن;
USER: میخ, میخ شده, میخکوب, میخ های, میخ در
GT
GD
C
H
L
M
O
name
/neɪm/ = NOUN: نام, اسم, نام و شهرت, نام خودمانی, تسمیه, خوشنامی, اب رو;
VERB: نامیدن, نام دادن, بنام صدا کردن, خواندن;
USER: نام, اسم, نام و نام خانوادگی, به نام, نام و نام
GT
GD
C
H
L
M
O
narrative
/ˈnær.ə.tɪv/ = NOUN: روایت, داستان, قصه, شرح, حکایت, سرگذشت;
ADJECTIVE: داستانسرایی;
USER: روایت, داستان, قصه, شرح, حکایت
GT
GD
C
H
L
M
O
native
/ˈneɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: بومی, محلی, اهلی, تنی;
NOUN: بچه;
USER: محلی, بومی, مادری, های بومی, بومی است
GT
GD
C
H
L
M
O
natural
/ˈnætʃ.ər.əl/ = ADJECTIVE: طبیعی, ذاتی, عادی, فطری, بدیهی, ساده, استعداد ذاتی, قهری, سرشتی, نهادی, جبلی, دیوانه, خلقی, غریزی;
NOUN: احمق;
USER: طبیعی, های طبیعی, طبیعی است, طبیعی به
GT
GD
C
H
L
M
O
nature
/ˈneɪ.tʃər/ = NOUN: طبیعت, ماهیت, سرشت, ذات, نوع, فطرت, طبع, خاصیت, خوی, گوهر, نهاد, گونه, منش, سیرت, روح, غریزه, مشرب, افرینش, خمیره, خو, خیم;
USER: طبیعت, ماهیت, سرشت, ذات, نوع
GT
GD
C
H
L
M
O
navigate
/ˈnæv.ɪ.ɡeɪt/ = VERB: هدایت کردن, کشتیرانی کردن;
USER: حرکت, حرکت به, حرکت کنید, حرکت در, حرکت را
GT
GD
C
H
L
M
O
necessarily
/ˈnes.ə.ser.ɪl.i/ = ADVERB: لزوما;
USER: لزوما, الزاما, ضرورتا, لزوما به
GT
GD
C
H
L
M
O
need
/niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی;
VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج
GT
GD
C
H
L
M
O
needed
/ˈniː.dɪd/ = ADJECTIVE: ضروری, مطلوب, بایسته;
USER: ضروری, مورد نیاز, نیاز, مورد نیاز است, های مورد نیاز
GT
GD
C
H
L
M
O
needs
/nēd/ = NOUN: نیازها;
ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم;
USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به
GT
GD
C
H
L
M
O
network
/ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری;
USER: شبکه, شبکه های, های شبکه, شبکه می, شبکه را
GT
GD
C
H
L
M
O
networks
/ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری;
USER: شبکه, شبکه های, شبکه ها, از شبکه, از شبکه های
GT
GD
C
H
L
M
O
neural
/ˈnjʊə.rəl/ = ADJECTIVE: عصبی, وابسته بعصب, وابسته به سلسله اعصاب;
USER: عصبی, های عصبی, عصبی در, عصبی را, عصبی است
GT
GD
C
H
L
M
O
never
/ˈnev.ər/ = ADVERB: هرگز, هیچگاه, هیچ, هیچ وقت, ابدا, حاشا;
USER: هرگز, هیچگاه, هرگز به, هیچ وقت, هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
new
/njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین;
ADVERB: جدیدا, اخیرا;
USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین
GT
GD
C
H
L
M
O
newborn
/ˈnjuː.bɔːn/ = ADJECTIVE: نوزاد, تازه زاییده شده, تازه تولد شده;
NOUN: نوزاد;
USER: نوزاد, تازه متولد, تازه متولد شده, نوزاد در بدو تولد, نوزاد تازه متولد
GT
GD
C
H
L
M
O
news
/njuːz/ = NOUN: اخبار, خبر, اوازه;
USER: اخبار, خبر, خبری, های خبری, اخبار را
GT
GD
C
H
L
M
O
next
/nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین;
PREPOSITION: جنب;
ADVERB: سپس;
USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
nickel
/ˈnɪk.l̩/ = NOUN: نیکل, ورشو, سکهپنج سنتی;
VERB: اب نیکل دادن;
USER: نیکل, نیکل و, های نیکل, نیکل به
GT
GD
C
H
L
M
O
night
/naɪt/ = NOUN: شب, شب هنگام, تاریکی, غروب, برنامه شبانه, خادم حبش, لیل, نزدیک بوقت خواب;
ADJECTIVE: نزدیک بوقت خواب;
USER: شب, در شب, شب را, شب به, شب در
GT
GD
C
H
L
M
O
nine
/naɪn/ = nine, nine, nine, nine, عدد نه;
USER: نه نفر, نه, و نه, از نه, نه تن
GT
GD
C
H
L
M
O
ninety
/ˈnaɪn.ti/ = ninety, نود نفر, عدد نود;
USER: نود, نود و, نود نفر, عدد نود, نودچیز
GT
GD
C
H
L
M
O
no
/nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا;
NOUN: پاسخ نه;
USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
nobody
/ˈnəʊ.bə.di/ = PRONOUN: هیچ کس, هیچ فرد;
NOUN: ادم بی اهمیت, مردکه, ادم گمنام;
USER: هیچ کس, هیچ کس نمی, هیچ کس به, هیچ کس در, که هیچ کس
GT
GD
C
H
L
M
O
normalized
/ˈnɔː.mə.laɪz/ = ADJECTIVE: هنجار, هنجار شده;
USER: هنجار, نرمال, نرمال شده, نرمالیزه, نرمالیزه شده
GT
GD
C
H
L
M
O
normally
/ˈnɔː.mə.li/ = USER: به طور معمول, طور معمول, به طور طبیعی, به طور معمول در, به طور معمول به
GT
GD
C
H
L
M
O
not
/nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not;
USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
notes
/nəʊt/ = NOUN: تبصره, یادداشت, نت, کلید پیانو, اهنگ صدا, نوت موسیقی, یادداشت ها;
USER: یادداشت ها, یادداشت, یادداشت های, یادداشتهای, نت های
GT
GD
C
H
L
M
O
notice
/ˈnəʊ.tɪs/ = NOUN: توجه, اطلاع, اخطار, اعلان, خبر, اگهی;
VERB: دیدن, ملاحظه کردن, ملتفت شدن, شناختن;
USER: توجه, اطلاع, متوجه, اطلاع می, اطلاع می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
noticed
/ˈnəʊ.tɪs/ = VERB: دیدن, ملاحظه کردن, ملتفت شدن, شناختن;
USER: متوجه, متوجه شده, مورد توجه, متوجه شدم, متوجه شد
GT
GD
C
H
L
M
O
notification
/ˌnəʊ.tɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاع, اخطار, تذکر, خبر, اگاهسازی;
USER: اخطار, آگاه شدن از طریق, اطلاع, تذکر, خبر
GT
GD
C
H
L
M
O
notifications
/ˌnəʊ.tɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاع, خبر, اخطار, تذکر, اگاهسازی;
USER: اطلاعیه ها, اطلاعیه, اطلاعیه های, اطلاعات و تذکرات, اطلاعات و تذکرات را
GT
GD
C
H
L
M
O
now
/naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه;
USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا
GT
GD
C
H
L
M
O
number
/ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد;
VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر;
USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده
GT
GD
C
H
L
M
O
nurse
/nɜːs/ = NOUN: پرستار, دایه, پرورشگاه, مهد, مرهم گذار;
VERB: پروراندن, پرستاری کردن, شیر خوردن, باصرفه جویی یا دقت بکار بردن;
USER: پرستار, پرستاران, پرستار به, پرستار و
GT
GD
C
H
L
M
O
obvious
/ˈɒb.vi.əs/ = ADJECTIVE: واضح, بدیهی, مشهود, علنی, اشکار, هویدا, ظاهر, مفهوم, مریی, فاش;
USER: واضح, آشکار, بدیهی, واضح است, مشهود
GT
GD
C
H
L
M
O
obviously
/ˈɒb.vi.əs.li/ = USER: بدیهی است, بدیهی, به وضوح, واضح است, بدیهی است که
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
off
/ɒf/ = ADJECTIVE: خاموش, دور, دورتر, بی موقع;
PREPOSITION: از روی, بسوی, از محلی بخارج, از یک سو, از کنار;
NOUN: کساد;
USER: خاموش, کردن, خارج, دور, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
offer
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن;
USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
offered
/ˈɒf.ər/ = ADJECTIVE: معروف, پیشکی;
USER: ارائه شده, ارائه, ارائه می, ارائه می گردد, ارائه شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
offering
/ˈɒf.ər.ɪŋ/ = NOUN: ارائه, پیشکش;
USER: ارائه, ارائه می, را ارائه, از ارائه, ارائه به
GT
GD
C
H
L
M
O
offers
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
USER: ارائه می دهد, می دهد, را ارائه می دهد, ارائه می دهد و, ارائه می دهد به
GT
GD
C
H
L
M
O
officially
/əˈfɪʃ.əl.i/ = USER: رسمی, رسما, طور رسمی, به طور رسمی, رسما به
GT
GD
C
H
L
M
O
often
/ˈɒf.ən/ = ADVERB: غالبا, بارها, غالب اوقات, خیلی اوقات, بکرات, کرارا, خیلی زیاد, بسی;
USER: غالبا, اغلب, اغلب به, که اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
oh
/əʊ/ = INTERJECTION: اوه, ها, وه, به;
USER: اوه, آه
GT
GD
C
H
L
M
O
ok
/ˌəʊˈkeɪ/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب;
NOUN: تصویب, اجازه;
VERB: تصویب کردن;
USER: خوب, OK, OK را, خوب است, بسیار خوب
GT
GD
C
H
L
M
O
okay
/ˌəʊˈkeɪ/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب;
NOUN: تصویب, اجازه;
VERB: تصویب کردن;
USER: خوب, درست است, خوب است, اشکالی ندارد, بسیار خوب
GT
GD
C
H
L
M
O
old
/əʊld/ = ADJECTIVE: قدیمی, پیر, کهنه, مسن, سابق, گذشته, سالخورده, فرسوده, دیرینه, باستانی, کهن سال, کهنه کار, عتیق, سالار, پارینه, زر, سابقی, پیرانه;
USER: قدیمی, پیر, کهنه, مسن, سابق
GT
GD
C
H
L
M
O
omni
/ɒm.ni-/ = USER: OMNI, هتلز
GT
GD
C
H
L
M
O
omnipresent
= ADJECTIVE: حاضر در همه جا;
USER: حاضر در همه جا, همه جا حاضر, در همه جا حاضر, همه جا حضور, همه جا حاضر است
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
onboarding
GT
GD
C
H
L
M
O
once
/wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی;
USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
ones
/wʌn/ = NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: آنهایی که, آنهایی, آنهایی که در, از آنهایی که, آنهایی که به
GT
GD
C
H
L
M
O
online
/ˈɒn.laɪn/ = ADJECTIVE: درون خطی;
USER: آنلاین, آنلاین در, کاربران آنلاین حاضر, آنلاین حاضر در, حضور کاربر در انجمن
GT
GD
C
H
L
M
O
only
/ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا;
ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه;
USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
open
/ˈəʊ.pən/ = ADJECTIVE: باز, سرگشاده, گشوده, علنی, روباز, دایر, مفتوح, اشکار;
VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن;
USER: باز, باز کردن, را باز, گشودن, را باز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
opening
/ˈəʊ.pən.ɪŋ/ = NOUN: افتتاح, گشایش, بازکردن, دهانه, سوراخ, فرصت, منفذ, چشمه, جای خالی, سراغاز, فتق;
USER: افتتاح, باز کردن, گشایش, بازکردن, دهانه
GT
GD
C
H
L
M
O
operand
= USER: عملوند, عملگر, عملوند سمت, عملگر جمع, عملوند از
GT
GD
C
H
L
M
O
operating
= ADJECTIVE: عملیاتی;
USER: عملیاتی, عامل, های عملیاتی, های عامل, عامل های
GT
GD
C
H
L
M
O
opportunity
= NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت;
USER: فرصت, فرصتی, فرصت را, فرصت های, فرصت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
optimization
/ˌɒp.tɪ.maɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: بهینه سازی;
USER: بهینه سازی, های بهینه سازی, بهینه سازی به, برای بهینه سازی, بهینه سازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
optimizing
/ˈɒp.tɪ.maɪz/ = VERB: بهینه ساختن, خوش بین بودن, بهین ساختن;
USER: بهینه سازی, بهینه, بهینه کردن, بهینه ساز, برای بهینه سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
option
/ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل;
USER: انتخاب, گزینه, گزینه ای, گزینه را, اختیار
GT
GD
C
H
L
M
O
options
/ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل;
USER: گزینه های, گزینه, گزینه ها, گزینههای, گزینه هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
order
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه;
VERB: مرتب کردن, منظم کردن;
USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام
GT
GD
C
H
L
M
O
oren
= USER: اورن, اورن در
GT
GD
C
H
L
M
O
organization
/ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل;
USER: سازمان, سازمان های, سازمان را, تشکیلات
GT
GD
C
H
L
M
O
origin
/ˈɒr.ɪ.dʒɪn/ = NOUN: منشاء, مبدا, خاستگاه, اصل, ماخذ, نسب, اصل بنیاد, سنخیت, مصدر, سر چشمه, سر, سرمایه, عنصر;
USER: منشاء, منشا, مبدا, خاستگاه, اصل
GT
GD
C
H
L
M
O
original
/əˈrɪdʒ.ɪ.nəl/ = ADJECTIVE: اصلی, اصل, اصیل, بدیع, ابتکاری, بکر, مبتکر;
NOUN: منبع, عین, سر چشمه;
USER: اصلی, اصل, های اصلی, اصلی را, اصیل
GT
GD
C
H
L
M
O
other
/ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر;
USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
others
/ˈʌð.ər/ = USER: دیگران, دیگر, دیگران است, دیگران را, دیگران در
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
ourselves
/ˌaʊəˈselvz/ = PRONOUN: خودمان, مال ما;
USER: خودمان, خود را, خودمان به, به خودمان, از خودمان
GT
GD
C
H
L
M
O
out
/aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده;
ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از;
VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن;
NOUN: راه حل;
USER: خارج, از, بیرون, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
outlet
/ˈaʊt.let/ = NOUN: پریز, روزنه, مجرای خروج, مخرج, بازار فروش, در رو, عبور;
USER: پریز, خروجی, خروجی از, های خروجی, روزنه
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
override
/ˌəʊ.vəˈraɪd/ = VERB: باطل کردن, لغو کردن, باطل ساختن, سواره گذشتن از, پایمال کردن, برتری جستن بر, برتر یا مهمتر بودن;
USER: باطل کردن, لغو کردن, سواره گذشتن از, پایمال کردن, برتری جستن بر
GT
GD
C
H
L
M
O
own
/əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی;
PRONOUN: خودی, مال خودم;
VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن;
USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی
GT
GD
C
H
L
M
O
owned
/-əʊnd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن;
USER: متعلق به, متعلق, تحت مالکیت, متعلق به شرکت, که متعلق
GT
GD
C
H
L
M
O
owners
/ˈəʊ.nər/ = NOUN: مالک, دارنده, خواجه;
USER: صاحبان, مالکان, دارندگان, از صاحبان, به صاحبان
GT
GD
C
H
L
M
O
pace
/peɪs/ = NOUN: سرعت, گام, تندی, قدم, شیوه;
VERB: گام زدن, با قدم اهسته رفتن, پیمودن, قدم رو کردن, با گامهای اهسته و موزون حرکت کردن، قدم زدن;
USER: سرعت, با سرعت, گام, سرعت در, قدم
GT
GD
C
H
L
M
O
park
/pɑːk/ = NOUN: پارک, گردشگاه, باغ ملی, پردیز, شکارگاه محصور;
VERB: درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن, اتومبیل را پارک کردن, قرار دادن;
USER: پارک, پارک های, پارک در, پارک را, پارک به
GT
GD
C
H
L
M
O
part
/pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه;
VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن;
USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو
GT
GD
C
H
L
M
O
particular
/pəˈtɪk.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, بخصوص, مخصوص, مختص, دقیق, منحصر بفرد, نکته بین, تک, خصوصی;
NOUN: خصوصیات, فقره;
USER: خاص, ویژه, بخصوص, به ویژه, به طور خاص
GT
GD
C
H
L
M
O
particularly
/pə(r)ˈtikyələrlē/ = ADVERB: منحصرا;
USER: ویژه, خصوص, به خصوص, به ویژه, به ویژه در
GT
GD
C
H
L
M
O
partnered
/ˈpɑːt.nər/ = VERB: شریک شدن یا کردن;
USER: همکاری, شریک, همکاری می, شریک شده, همکاری کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
partners
/ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست;
USER: همکاران, شرکای, شریک, شرکا, به شرکای
GT
GD
C
H
L
M
O
parts
/pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه, جزء مرکب چیزی, جزء مساوی, اسباب یدکی اتومبیل, نقش بازگیر, پا, شقه;
USER: قطعات, بخش, قسمت, نقاط, بخش های
GT
GD
C
H
L
M
O
pass
/pɑːs/ = NOUN: عبور, گذر, گذرگاه, رد, بلیط, معبر;
VERB: گذراندن, قبول شدن, رد شدن, گذشتن, عبور کردن, تصویب کردن;
USER: عبور, منتقل می, گذر, رد, گذراندن
GT
GD
C
H
L
M
O
passes
/pɑːs/ = NOUN: عبور, گذر, گذرگاه, رد, بلیط, معبر, راه, گردونه, گدوک, جواز, پروانه, گذرنامه;
USER: عبور, گذرد, می گذرد, عبور می کند, عبور می
GT
GD
C
H
L
M
O
past
/pɑːst/ = ADJECTIVE: گذشته, قبلی, سابق, ماورای, ماقبل, قدیمی, پایان یافته, وابسته بزمان گذشته;
PREPOSITION: گذشته از;
NOUN: سابقه, پیشینه;
ADVERB: پیش, پیش از, در ماورای, دور از;
USER: گذشته, گذشته به, قبلی, گذشته از
GT
GD
C
H
L
M
O
path
/pɑːθ/ = NOUN: مسیر, راه, طریق, جاده, طریقه, مسلک, باریک راه, جاده مال رو;
USER: مسیر, راه, مسیری, مسیر را, راه را
GT
GD
C
H
L
M
O
pay
/peɪ/ = NOUN: پرداخت, اجرت, تادیه, حقوق ماهیانه;
VERB: پرداختن, پرداخت کردن, دادن, تلافی کردن, کارسازی داشتن, بجا آوردن, انجام دادن, پول دادن, ادا کردن, هزینه چیزی را قبول کردن;
USER: پرداخت, پرداخت هزینه, بپردازد, پرداخت می, به پرداخت
GT
GD
C
H
L
M
O
payment
/ˈpeɪ.mənt/ = NOUN: پرداخت, پول, وجه, تادیه, قسط, کارسازی;
USER: پرداخت, پرداخت به, پرداخت را, پول, پرداخت های
GT
GD
C
H
L
M
O
payments
/ˈpeɪ.mənt/ = NOUN: پرداخت, پول, وجه, تادیه, قسط, کارسازی;
USER: پرداخت, پرداخت های, پرداخت ها, پرداختهای, پرداختها
GT
GD
C
H
L
M
O
pencils
/ˈpen.səl/ = NOUN: مداد, مداد رنگی, مداد ابرو, هر چیزی شبیه مداد;
USER: مداد, مدادهای, پنسل, بندی مدادها, قلمهایشان
GT
GD
C
H
L
M
O
people
/ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه;
VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن;
USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم
GT
GD
C
H
L
M
O
percent
/pəˈsent/ = NOUN: در صد, فی صد, بقرار در صد;
USER: در صد, درصد, درصد از, درصد است
GT
GD
C
H
L
M
O
perfectly
/ˈpɜː.fekt.li/ = USER: کاملا, کاملا به, به طور کامل, کاملا با
GT
GD
C
H
L
M
O
person
/ˈpɜː.sən/ = NOUN: شخص, نفر, آدم, کس, تن, ذات, وجود, هیکل;
USER: شخص, فرد, نفر, آدم, کس
GT
GD
C
H
L
M
O
personal
/ˈpɜː.sən.əl/ = ADJECTIVE: شخصی, خصوصی, مربوط به شخص;
USER: شخصی, های شخصی, خصوصی, شخصی است, شخصی را
GT
GD
C
H
L
M
O
personalities
/ˌpərsəˈnalitē/ = NOUN: شخصیت, هویت, خصوصیات شخص, وجود, اخلاق و خصوصیات شخص, صفت شخص, یارو;
USER: شخصیت, شخصیت های, شخصیت ها, از شخصیت, از شخصیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
personality
/ˌpərsəˈnalitē/ = NOUN: شخصیت, هویت, خصوصیات شخص, وجود, اخلاق و خصوصیات شخص, صفت شخص, یارو;
USER: شخصیت, شخصیتی, های شخصیتی, شخصیت های, به شخصیت
GT
GD
C
H
L
M
O
personalization
/ˌpɜːsənəlaɪˈzeɪʃən/ = USER: شخصی, شخصی سازی, شخصیسازی, های شخصی, می شخصی سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
personalize
/ˈpərsənəlˌīz/ = VERB: دارای شخصیت کردن, جنبه شخصی دادن به, شخصیت را مجسم کردن و نشان دادن;
USER: فرد, به فرد, شخصی, شخصی سازی, شخصی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
perspective
/pəˈspek.tɪv/ = NOUN: چشم انداز, منظر, دید, لحاظ, منظره, روشن بینی, جنبه فکری, بینایی, مناظر و مرایا, سعه نظر, مال اندیشی, تجسم شی, خطور فکر;
ADJECTIVE: دیدانداز;
USER: چشم انداز, دیدگاه, منظر, دید, لحاظ
GT
GD
C
H
L
M
O
phd
/ˌpiː.eɪtʃˈdiː/ = USER: دکتری, دکترا, دکترای, دکترای تخصصی, دکتری تخصصی
GT
GD
C
H
L
M
O
philosophy
/fɪˈlɒs.ə.fi/ = NOUN: فلسفه, حکمت, تجرد, وارستگی, بردباری;
USER: فلسفه, فلسفه را, فلسفه به
GT
GD
C
H
L
M
O
phone
/fəʊn/ = NOUN: تلفن, صدا, صوت, اوا;
VERB: تلفن کردن, تلفن زدن;
USER: تلفن, گوشی, تلفن همراه, تلفن های, های تلفن
GT
GD
C
H
L
M
O
physical
/ˈfɪz.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: فیزیکی, بدنی, جسمانی, طبیعی, مادی;
USER: فیزیکی, بدنی, جسمانی, های فیزیکی, مادی
GT
GD
C
H
L
M
O
picking
/pik/ = NOUN: جیب بری, پس مانده, دله دزدی;
ADJECTIVE: ناخنک زنی;
USER: جیب بری, چیدن, پس مانده, از چیدن, به چیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
place
/pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی;
VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن;
USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله
GT
GD
C
H
L
M
O
platform
/ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی;
USER: بستر های نرم افزاری, پلت فرم, پلت فرم های, پلت فرم به, های پلت فرم
GT
GD
C
H
L
M
O
platforms
/ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی;
USER: سیستم عامل, سیستم عامل های, سکوهای, پلت فرم, پلت فرم های
GT
GD
C
H
L
M
O
play
/pleɪ/ = NOUN: بازی, نمایش, نمایشنامه, تفریح, ورزش, نواخت, لهو, نواختن ساز و غیره, سرگرمی مخصوص;
VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن;
USER: بازی, ایفا, بازی می, ایفا می, بازی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
playing
/pleɪ/ = VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن;
USER: بازی, نواختن, بازی کردن, بازی می, بازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
plaza
/ˈplɑː.zə/ = NOUN: میدان, میدان عمومی, بازار, میدان محل معامله;
USER: میدان, پلازا, میدان عمومی, میدان محل معامله, پلازا در
GT
GD
C
H
L
M
O
point
/pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست;
VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن;
USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
pointed
/ˈpɔɪn.tɪd/ = ADJECTIVE: تیز, نوک دار, کنایه دار, نیش دار;
USER: اشاره, با اشاره, اشاره کرد, اشاره به, خاطر نشان کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
points
/pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست;
USER: نقاط, نکات, برای نقاط, نقاط مورد, برای نقاط مورد
GT
GD
C
H
L
M
O
popular
/ˈpɒp.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: محبوب, مشهور, عمومی, متداول, خلقی, ملی, توده پسند, عوامانه, نامدار, وابسته بتوده مردم;
USER: محبوب, مردمی, عمومی, مشهور, محبوب است
GT
GD
C
H
L
M
O
portfolio
/pôrtˈfōlēˌō/ = NOUN: مقام, کیف کاغذ, کیف چرمی بزرگ;
USER: مقام, نمونه کارها, پرتفوی, سبد سرمایه گذاری, نمونه کارها با
GT
GD
C
H
L
M
O
possible
/ˈpɒs.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: ممکن, امکان پذیر, محتمل, مقدور, میسر, شدنی, بالقوه;
NOUN: امکان;
USER: ممکن, امکان, امکان پذیر, محتمل, میسر
GT
GD
C
H
L
M
O
potential
/pəˈten.ʃəl/ = NOUN: پتانسیل, عامل بالقوه;
ADJECTIVE: بالقوه, نهانی, پنهانی, ذخیرهای, دارای استعداد نهانی;
USER: پتانسیل, بالقوه, های بالقوه, بالقوه است, بالقوه را
GT
GD
C
H
L
M
O
powerful
/ˈpaʊə.fəl/ = ADJECTIVE: قوی, نیرومند, مقتدر, پر زور;
USER: قوی, قدرتمند, قدرتمند است, نیرومند, مقتدر
GT
GD
C
H
L
M
O
practical
/ˈpræk.tɪ.kəl/ = ADJECTIVE: عملی, کابردی, بکار خور;
NOUN: اهل عمل;
USER: عملی, های عملی, عملی است, عملی در, عملی را
GT
GD
C
H
L
M
O
pre
/priː-/ = USER: قبل, پیش, قبل از, از پیش, پیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
predictability
/prɪˌdɪk.təˈbɪl.ə.ti/ = USER: پیش بینی, قابل پیش بینی, پیش بینی پذیری, قابلیت پیش بینی, قابل پیش بینی بودن
GT
GD
C
H
L
M
O
present
/ˈprez.ənt/ = ADJECTIVE: حاضر, موجود, فعلی, اکنون;
NOUN: هدیه, زمان حال, تقدیم, زمان حاضر, تحفه, اهداء, پیشکش, سفته;
USER: ارائه, حال حاضر, در حال حاضر, را ارائه, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
presentation
/ˌprez.ənˈteɪ.ʃən/ = NOUN: ارائه, معرفی, عرضه, نمایش, تقدیم, بیان, تقریر, عرض;
USER: ارائه, معرفی, عرضه, ارائه شده, ارائه به
GT
GD
C
H
L
M
O
pretty
/ˈprɪt.i/ = ADJECTIVE: قشنگ, خوب, شکیل, خوش نما;
ADVERB: تاحدی, بطور دلپذیر;
USER: قشنگ, بسیار, خیلی, زیبا, خوب
GT
GD
C
H
L
M
O
previous
/ˈpriː.vi.əs/ = ADJECTIVE: قبلی, پیشین, جلوتر, سابقی, اسبقی, مقدم;
USER: قبلی, های قبلی, پیشین, مورد قبلی, قبلی را
GT
GD
C
H
L
M
O
prints
/prɪnt/ = NOUN: چاپ, عکس چاپی;
USER: چاپ, چاپ شده, پرینت ها, چاپ با, چاپ های
GT
GD
C
H
L
M
O
problem
/ˈprɒb.ləm/ = NOUN: مشکل, مسئله, موضوع, سختی, چیستان;
USER: مشکل, مسئله, مشکل این, مشکل را, مشکل در
GT
GD
C
H
L
M
O
process
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: فرایند, روند, عمل, سیر, جریان عمل, مراحل مختلف چیزی, پیشرفت تدریجی ومداوم, دوره عمل, فرا گرد;
VERB: پردازش کردن, تهیه کردن, مراحلی را طی کردن, بانجام رساندن, تمام کردن;
USER: روند, فرایند, فرآیند, پروسه, مراحل
GT
GD
C
H
L
M
O
processes
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: عملیات;
USER: فرآیندهای, فرایندهای, پروسه, فرآیندها, پروسه های
GT
GD
C
H
L
M
O
processing
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: پردازش;
USER: پردازش, فرآوری, های پردازش, از پردازش, و پردازش
GT
GD
C
H
L
M
O
procession
/prəˈseʃ.ən/ = NOUN: حرکت دسته جمعی, ترقی تصاعدی, ترقی;
VERB: دسته راه انداختن, در صفوف منظم پیش رفتن;
USER: دسته راه انداختن, صفوف, صفوف منظم, در صفوف, صفوف را
GT
GD
C
H
L
M
O
product
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در
GT
GD
C
H
L
M
O
products
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصولات, محصول, فرآورده, از محصولات, فرآورده های
GT
GD
C
H
L
M
O
profile
/ˈprəʊ.faɪl/ = NOUN: نمایه, نیمرخ, مقطع, عکس نیمرخ, مقطع عرضی, برش عمودی, نقشه برش نما, خط نیمرخ, نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی;
USER: نیمرخ, مشخصات, نمایش, نمایه, پروفایل کاربری
GT
GD
C
H
L
M
O
project
/ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن;
VERB: طرح ریختن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, برجسته بودن, پیش افکندن, پرتاب کردن;
USER: پروژه, طرح, پروژه های, پروژه را, پروژه به
GT
GD
C
H
L
M
O
prominently
/ˈprɒm.ɪ.nənt/ = USER: برجسته, برجسته ای, آشکارا در, طور برجسته, ای چشمگیردر
GT
GD
C
H
L
M
O
properties
/ˈprɒp.ə.ti/ = NOUN: خواص;
USER: خواص, خصوصیات, ویژگی های, از خواص, و خواص
GT
GD
C
H
L
M
O
proprietary
/p(r)əˈprī-iˌterē/ = ADJECTIVE: اختصاصی, ملکی, وابسته به مالک, متعلق به ملاک;
USER: اختصاصی, های اختصاصی, اختصاصی است, اختصاصی را, انحصاری است
GT
GD
C
H
L
M
O
prospects
/ˈprɒs.pekt/ = NOUN: چشم انداز, انتظار, پیش بینی, منظره, دور نما, امید انجام چیزی;
USER: چشم انداز, چشم اندازهای, به چشم انداز, چشم انداز های, و چشم انداز
GT
GD
C
H
L
M
O
provide
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند
GT
GD
C
H
L
M
O
provider
/prəˈvaɪ.dər/ = NOUN: مهیا کننده, بدست اورنده;
USER: ارائه دهنده, ارائه, ارائه دهند, ارائه دهنده در, ارائه دهنده خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
public
/ˈpʌb.lɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, همگانی, اجتماعی, همگان, ملی, اشکار;
NOUN: عامه, مردم, عموم;
USER: عمومی, مردم, عموم, عامه, همگانی
GT
GD
C
H
L
M
O
publicly
/ˈpʌb.lɪ.kli/ = USER: عموم, عمومی, علنی, علنا, برای عموم
GT
GD
C
H
L
M
O
published
/ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن;
USER: منتشر شده, منتشر, به چاپ, منتشر شد, منتشر شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
pull
/pʊl/ = NOUN: کشش;
VERB: کشیدن, کندن, کشیدن دندان, پشم کندن از, چیدن, بطرف خود کشیدن;
USER: کشیدن, جلو, جلو و, بکشد, کشش
GT
GD
C
H
L
M
O
purchase
/ˈpɜː.tʃəs/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع, در امد سالیانه زمین;
VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن;
USER: خرید, خریداری, خریداری کنید, را خریداری, به خرید
GT
GD
C
H
L
M
O
purely
/pjʊə.li/ = ADVERB: خالصانه, محضا;
USER: خالصانه, صرفا, کاملا, صرفا به, صرفا در
GT
GD
C
H
L
M
O
purge
/pɜːdʒ/ = NOUN: تطهیر, پالایش, تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه;
VERB: پاک کردن, زدودن, پاکسازی کردن, تهی کردن, خالی کردن, تنقیه کردن, تطهیر کردن, تبرئه کردن, تصفیه کردن;
USER: پالایش, پاکسازی کردن, تهی کردن, تنقیه کردن, تطهیر کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
purpose
/ˈpɜː.pəs/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, قصد, غرض, نیت, عمد, عزم, سعی, مراد;
VERB: در نظر داشتن, قصد داشتن;
USER: هدف, منظور, مقصود, با هدف, قصد
GT
GD
C
H
L
M
O
push
/pʊʃ/ = NOUN: فشار, هل, زور, فشار با سر, فشاربجلو, تنه;
VERB: فشردن, هل دادن, فشار دادن, نشاندن, چیزی را زور دادن, با زور جلو بردن, شاخ زدن, یورش بردن;
USER: فشار, هل, هل دادن, فشار دادن, فشردن
GT
GD
C
H
L
M
O
put
/pʊt/ = VERB: قرار دادن, گذاشتن, انداختن, تقدیم داشتن, ارائه دادن, ترجمه کردن, تعبیر کردن, بفعالیت پرداختن, بکار بردن, ترغیب کردن, ثبت کردن, تعویض کردن, در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن;
NOUN: پرتاب;
USER: قرار دادن, قرار, قرار داده, قرار داده است, قرار داده و
GT
GD
C
H
L
M
O
quarter
/ˈkwɔː.tər/ = NOUN: محله, ربع, یک چهارم, چارک, برزن, زنهار, بخش, یک چارک, چهارک, مدت سه ماه, اقامت گاه;
VERB: پناه بردن به, زنهار دادن, به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن;
USER: ربع, چهارم, یک چهارم, محله, در سه ماهه
GT
GD
C
H
L
M
O
queries
/ˈkwɪə.ri/ = NOUN: پرس و جو, پرسش, سوال, جستار, استفسار, تردید;
USER: نمایش داده شد, نمایش داده, پرس و جو, پرس و جوها, نمایش داده شد و
GT
GD
C
H
L
M
O
query
/ˈkwɪə.ri/ = NOUN: پرس و جو, پرسش, سوال, جستار, استفسار, تردید;
VERB: پرسیدن, استنطاق کردن, تحقیق و باز جویی کردن, سر و گوش آب دادن;
USER: پرس و جو, پرسش, جستار, سوال, پرس و جو را
GT
GD
C
H
L
M
O
question
/ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام;
VERB: پرسیدن, پرسش کردن, تحقیق کردن, تردید کردن در;
USER: سوال, پرسش, سئوال, مسئله, موضوع
GT
GD
C
H
L
M
O
questions
/ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام;
USER: سوالات, سوال, سؤالات, پرسش های, به سوالات
GT
GD
C
H
L
M
O
quick
/kwɪk/ = ADJECTIVE: سریع, فوری, تند, چابک, زنده, چست, سریع السیر, فرز, جلد, سرزنده, سبک;
USER: سریع, میانبر, سریع است, سریع و, های سریع
GT
GD
C
H
L
M
O
quickly
/ˈkwɪk.li/ = ADVERB: سریعا, بسرعت, بزودی, سبک;
USER: سریعا, سرعت, به سرعت, بسرعت, به سرعت در
GT
GD
C
H
L
M
O
rack
/ræk/ = NOUN: قفسه, چنگک جا لباسی, طاقچه, بار بند, جا کلاهی, چرخ دندهدار, عذاب, شکنجه, نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز;
VERB: دندانه دار کردن, سخت بازپرسی کردن از, روی چنگک گذاردن, بشدت کشیدن;
USER: دندانه دار کردن, قفسه, سخت بازپرسی کردن, سخت بازپرسی کردن از
GT
GD
C
H
L
M
O
range
/reɪndʒ/ = NOUN: محدوده, برد, حدود, حوزه, تیر رس, رسایی, دسترسی, خط مبنا, منحنی مبنا, چشم رس;
VERB: تغییر کردن, در صف اوردن, اراستن, مرتب کردن, میزان کردن, سیر و حرکت کردن;
USER: محدوده, دامنه, برد, حدود, در محدوده
GT
GD
C
H
L
M
O
ranges
/reɪndʒ/ = NOUN: محدوده, برد, حدود, حوزه, تیر رس, رسایی, دسترسی, خط مبنا, منحنی مبنا, چشم رس;
USER: محدوده, رشته, دامنه های, محدوده های, از محدوده
GT
GD
C
H
L
M
O
re
/riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به;
USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره
GT
GD
C
H
L
M
O
reach
/riːtʃ/ = VERB: رسیدن به, نائل شدن, نائل شدن به;
NOUN: برد, حصول, حیطه, کشش, رسایی;
USER: رسیدن به, رسیدن, برسد, دستیابی به, در رسیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
reachable
= USER: قابل دسترسی, دسترس, قابل دسترسی می, در دسترس, قابل دسترسی از
GT
GD
C
H
L
M
O
real
/rɪəl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, راستین, عملی, طبیعی, موجود, حسابی, غیر مصنوعی, بی خدشه, صمیمی;
NOUN: ریل, اصل;
USER: واقعی, حقیقی, واقعی است, های واقعی, واقعی را
GT
GD
C
H
L
M
O
realize
/ˈrɪə.laɪz/ = VERB: تحقق بخشیدن, پی بردن, فهمیدن, تحقق یافتن, درک کردن, قوه اوردن, واقعی کردن, دریافتن, نقد کردن;
USER: تحقق بخشیدن, متوجه, تحقق, تحقق بخشیدن به, پی بردن
GT
GD
C
H
L
M
O
realized
/ˈrɪə.laɪz/ = VERB: تحقق بخشیدن, پی بردن, فهمیدن, تحقق یافتن, درک کردن, قوه اوردن, واقعی کردن, دریافتن, نقد کردن;
USER: متوجه, تحقق, متوجه شدم, متوجه شد, تحقق یابد
GT
GD
C
H
L
M
O
really
/ˈrɪə.li/ = ADVERB: واقعا, راستی, براستی, بالفعل;
USER: واقعا, واقعا به, که واقعا, واقعا در, واقعا از
GT
GD
C
H
L
M
O
reason
/ˈriː.zən/ = NOUN: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب, عذر, موجب, شعور, مورد, مناسبت, عاقلی, عنوان, ملاک, خوشفکری, مایه;
VERB: محاجه کردن, دلیل استدلال کردن, استدلال کردن, دلیل و برهان اوردن;
USER: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب
GT
GD
C
H
L
M
O
reasons
/ˈriː.zən/ = NOUN: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب, عذر, موجب, شعور, مورد, مناسبت, عاقلی, عنوان, ملاک, خوشفکری, مایه;
USER: دلایل, دلیل, به دلایل, دلایلی, از دلایل
GT
GD
C
H
L
M
O
rebuild
/ˌriːˈbɪld/ = VERB: باز ساختن, دوباره ساختمان کردن;
NOUN: چیز دو باره ساخته شده;
USER: بازسازی, را بازسازی, بازسازی و, بازسازی کند, در بازسازی
GT
GD
C
H
L
M
O
recognize
/ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن;
USER: شناختن, تشخیص, رسمیت شناختن, را تشخیص, به رسمیت شناختن
GT
GD
C
H
L
M
O
recognizes
/ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن;
USER: به رسمیت می شناسد, رسمیت می شناسد, به رسمیت شناخته, به رسمیت میشناسد, رسمیت می شناسد به
GT
GD
C
H
L
M
O
record
/rɪˈkɔːd/ = NOUN: ضبط, ثبت, رکورد, سابقه, تاریخچه, پیشینه, مدرک, یادداشت, بایگانی;
VERB: ضبط کردن, ثبت کردن, ضبط شدن;
USER: رکورد, سابقه, ثبت, ضبط, پیشینه
GT
GD
C
H
L
M
O
recorded
/riˈkôrd/ = VERB: ضبط کردن, ثبت کردن, ضبط شدن, نگاشتن, بایگانی کردن;
USER: ثبت, ضبط, ضبط شده, و ثبت, ثبت شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
reduce
/rɪˈdjuːs/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن;
USER: کاستن, را کاهش دهد, کاهش می دهد, را کاهش می دهد, کم کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
regardless
/rɪˈɡɑːd.ləs/ = ADJECTIVE: صرفنظر از;
USER: بدون در نظر گرفتن, صرف نظر, بدون توجه, بدون در نظر, بدون توجه به
GT
GD
C
H
L
M
O
regional
/ˈriː.dʒən.əl/ = ADJECTIVE: منطقهای, بخشی;
USER: منطقهای, منطقه ای, منطقه, های منطقه ای, منطقه ای را
GT
GD
C
H
L
M
O
related
/rɪˈleɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: مربوط, وابسته, منسوب, منتسب, خودمانی, مقارن;
USER: مرتبط, مربوط, مرتبط با, در رابطه, های مربوط
GT
GD
C
H
L
M
O
relationships
/rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی;
USER: روابط, رابطه, از روابط, به روابط
GT
GD
C
H
L
M
O
relevance
/ˈrel.ə.vəns/ = NOUN: رابطه, ارتباط, ربط;
USER: ارتباط, ربط, مربوطه
GT
GD
C
H
L
M
O
report
/rɪˈpɔːt/ = NOUN: گزارش, خبر, انتشار, اشعار, شهرت, صدا;
VERB: گزارش دادن;
USER: گزارش, را گزارش, گزارش می, گزارش شده
GT
GD
C
H
L
M
O
represent
/ˌrep.rɪˈzent/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, بیان کردن, نمایاندن, وانمود کردن, نماینده بودن, نمایندگی کردن;
USER: نشان دادن, نمایندگی, نشان, نماینده, نشان دهنده
GT
GD
C
H
L
M
O
required
/rɪˈkwaɪər/ = ADJECTIVE: ضروری, خواسته, بایسته;
USER: ضروری, نیاز, لازم, مورد نیاز است, های مورد نیاز
GT
GD
C
H
L
M
O
resemblance
/rɪˈzem.bləns/ = NOUN: شباهت, تشابه, همانندی, همشکلی;
USER: شباهت, تشابه, تشابه آنها, شباهتی, همانندی
GT
GD
C
H
L
M
O
resorts
/rɪˈzɔːt/ = NOUN: رفت و آمد مکرر, مامن, میعادگاه, ملجا, مفر, پاتوغ, ملاقات مکرر, محل استراحت, پناه گاه, مراجعه;
USER: استراحتگاه, استراحتگاه های, اقامتگاه تفریحی, اقامتگاههای تفریحی, اقامتگاه تفریحی در
GT
GD
C
H
L
M
O
respect
/rɪˈspekt/ = NOUN: احترام, رابطه, حرمت, نسبت, حیث, عزت, بزرگداشت, رجوع, تکریم, حیثیت;
VERB: احترام گذاشتن به, محترم داشتن, بزرگداشتن;
USER: احترام, نسبت, رابطه, احترام به, حرمت
GT
GD
C
H
L
M
O
response
/rɪˈspɒns/ = NOUN: پاسخ, واکنش, جوابگویی;
USER: پاسخ, واکنش, پاسخ به, پاسخ های
GT
GD
C
H
L
M
O
responses
/rɪˈspɒns/ = NOUN: پاسخ, واکنش, جوابگویی;
USER: پاسخ, پاسخ های, پاسخهای, پاسخ ها, واکنش های
GT
GD
C
H
L
M
O
result
/rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد;
VERB: منجر شدن, منتج شدن, نتیجه دادن;
USER: نتیجه, منجر, منجر شود, منجر به, حاصل
GT
GD
C
H
L
M
O
results
/rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد;
USER: نتایج, نتایج حاصل
GT
GD
C
H
L
M
O
retailer
/ˈriː.teɪ.lər/ = NOUN: خرده فروش;
USER: خرده فروش, خرده فروشی, خرده فروش های, خرده فروش در, های خرده فروش
GT
GD
C
H
L
M
O
reviews
/rɪˈvjuː/ = NOUN: مرور, خلاصه, مجله, بازدید, تجدید نظر, نشریه, عقیده, رژه;
USER: بررسی, بررسیها را, دانلود, نظرات, بررسی است
GT
GD
C
H
L
M
O
right
/raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق;
NOUN: حق;
ADVERB: در سمت راست;
VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن;
USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح
GT
GD
C
H
L
M
O
robots
/ˈrəʊ.bɒt/ = NOUN: ادمک, دستگاه خودکار, ادممصنوعی, ادم مکانیکی, ادم ماشینی;
USER: روبات, ربات, روبات های, ربات های
GT
GD
C
H
L
M
O
robust
/rəʊˈbʌst/ = ADJECTIVE: تنومند, قوی هیکل, ستبر, خوش بنیه, هیکل دار;
USER: تنومند, قوی, قوی است, قوی در, های قوی
GT
GD
C
H
L
M
O
roll
/rəʊl/ = NOUN: گردش, نورد, فهرست, غلتک, چرخش, صورت, لوله, غل, توپ;
VERB: غلتیدن, غلتاندن, پیچیدن;
USER: چرخش, غلتیدن, غلتک, لوله, غلتاندن
GT
GD
C
H
L
M
O
room
/ruːm/ = NOUN: اتاق, جا, فضا, خانه, محل;
VERB: مسکن گزیدن, منزل دادن به, وسیعتر کردن;
USER: اتاق, اتاق به, جا, اتاق در, خانه
GT
GD
C
H
L
M
O
rooted
/ruːt/ = VERB: ریشه کن کردن, داد زدن, از عددی ریشه گرفتن, ریشه دار کردن, پوزه بخاک مالیدن;
USER: ریشه, ریشه دارد, ریشه دار, که ریشه, ریشه دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
roughly
/ˈrʌf.li/ = ADVERB: سردستی;
USER: تقریبا, حدود, در حدود, که تقریبا, تقریبا به
GT
GD
C
H
L
M
O
routes
/ruːt/ = NOUN: مسیر, راه, جاده, خط سیر, سمت, طرف, جریان معمولی;
USER: راه, مسیرهای, مسیر, راه های, مسیر های
GT
GD
C
H
L
M
O
routing
/raʊt/ = NOUN: مسیریابی, مسیرگزینی;
USER: مسیریابی, مسیر یابی, مسیریابی به, های مسیر یابی, مسیریابی را
GT
GD
C
H
L
M
O
running
/ˈrʌn.ɪŋ/ = ADJECTIVE: جاری, دونده, مداوم, مناسب برای مسابقه دو, پویا;
USER: جاری, حال اجرا, در حال اجرا, حال اجرا است, حال اجرا در
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
sad
/sæd/ = ADJECTIVE: غمگین, غمناک, اندوهناک, دلتنگ, مکدر, سوزناک, اندوگین, نژند, محزون, افسرده و ملول, پژمرده, فجیع;
USER: غمگین, غم انگیز, غم انگیز است, غم انگیز این, غمناک
GT
GD
C
H
L
M
O
said
/sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده;
USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت
GT
GD
C
H
L
M
O
sale
/seɪl/ = NOUN: فروش, حراج, بازار فروش, سلف فروشی سهاماوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی;
USER: فروش, فروش می, فروش و, فروش در, فروش به
GT
GD
C
H
L
M
O
sales
/seɪl/ = NOUN: فروش, حراجی, جنس فروشی;
USER: فروش, خرید و فروش, از فروش, های فروش, فروش در
GT
GD
C
H
L
M
O
salesforce
GT
GD
C
H
L
M
O
same
/seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت;
USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان
GT
GD
C
H
L
M
O
san
= USER: سان, سن, san در, san به, اقام
GT
GD
C
H
L
M
O
sasha
= USER: ساشا, ها ساشا, ساشا می, ساشا در, از sasha,
GT
GD
C
H
L
M
O
saturday
/ˈsæt.ə.deɪ/ = NOUN: روز شنبه;
USER: روز شنبه, شنبه
GT
GD
C
H
L
M
O
saw
/sɔː/ = NOUN: اره, ضرب المثل, لغت یا جمله ضربالمثل, مثال, امثال و حکم, هراسبابی شبیه اره, منشار;
VERB: دید;
USER: دید, دیدم, شاهد, اره, را دید
GT
GD
C
H
L
M
O
say
/seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن;
NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن;
USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم
GT
GD
C
H
L
M
O
saying
/ˈseɪ.ɪŋ/ = NOUN: گفته, ضرب المثل, اظهار, حکمت, پند, مثال, گفتار مشهور;
USER: گفته, و گفت, اظهار, کرد و گفت
GT
GD
C
H
L
M
O
says
/seɪ/ = NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن;
USER: می گوید, گوید, می گوید که
GT
GD
C
H
L
M
O
scalable
/ˈskeɪ.lə.bl/ = USER: مقیاس پذیر, های مقیاس پذیر, مقیاس پذیر است, مقیاس پذیر به, مقیاس پذیر و
GT
GD
C
H
L
M
O
scale
/skeɪl/ = NOUN: مقیاس, اندازه, ترازو, درجه, معیار, گام, فلس, پوسته, نسبت, تناسب, کفه ترازو, وزن, پله, هر چیز پله پله, مقیاس نقشه, وسیله سنجش, خط مقیاس, هر چیز مدرج, پولک یا پوسته بدن جانور, اعداد روی درجه گرماسنج و غیره;
VERB: مقیاس کردن, نقشه کشیدن, مقیاس گذاشتن, پیمودن, توزین کردن;
USER: مقیاس, در مقیاس, اندازه, مقیاس های, با مقیاس
GT
GD
C
H
L
M
O
scan
/skæn/ = VERB: تقطیع کردن شعر, اجمالا مرور کردن, با وزن خواندن, بطور اجمالی بررسی کردن, پوییدن;
USER: اسکن, را اسکن, اسکن کردن, اسکن می, اسکن در
GT
GD
C
H
L
M
O
scanning
/skæn/ = NOUN: پویش, مرور اجمالی;
USER: پویش, اسکن, اسکن کردن, های اسکن, اسکن در
GT
GD
C
H
L
M
O
scenario
/sɪˈnɑː.ri.əʊ/ = NOUN: متن یانمایشنامه فیلم سینمایی, دستور نوشته ورود و خروج بازیگراننمایش, زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت;
USER: سناریو, سناریوی, سناریویی, سناریو را, سناریو در
GT
GD
C
H
L
M
O
scenarios
/sɪˈnɑː.ri.əʊ/ = NOUN: متن یانمایشنامه فیلم سینمایی, دستور نوشته ورود و خروج بازیگراننمایش, زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت;
USER: سناریوهای, سناریو, سناریوها, سناریو های, سناریو ها
GT
GD
C
H
L
M
O
scenes
/siːn/ = NOUN: صحنه, چشم انداز, منظره, پرده جزء صحنه نمایش, جای وقوع;
USER: صحنه, صحنه های, از صحنه, صحنه ها, صحنه هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
school
/skuːl/ = NOUN: مدرسه, مکتب, گروه, دبستان, دبیرستان, تحصیل در مدرسه, اموزشگاه, تدریس در مدرسه, مکتب علمی یا فلسفی, دسته, جماعت همفکر, دسته ماهی, گروه پرندگان;
VERB: تربیت کردن, بمدرسه فرستادن, درس دادن;
USER: مدرسه, مکتب, در مدرسه, مدرسه را, دبستان
GT
GD
C
H
L
M
O
scientists
/ˈsaɪən.tɪst/ = NOUN: دانشمند, عالم;
USER: دانشمندان, از دانشمندان, دانشمندان علوم, دانشمندان در, دانشمندان به
GT
GD
C
H
L
M
O
scratch
/skrætʃ/ = NOUN: خراش, خدشه, تراش, چرک نویس;
VERB: خراشیدن, خراش دادن, خراشاندن, خاراندن, خط زدن, قلم زدن, خارش کردن;
USER: خراش, را خراش, خراشیدن, خراش و, خراش است
GT
GD
C
H
L
M
O
screens
/skriːn/ = NOUN: سرند, پرده, غربال, پرده سینما, صفحه تلویزیون, تور سیمی, سپر, خمار, دیوار, تخته حفاظ, پنجره توری دار;
USER: صفحه نمایش, نمایشگرهای, صفحه نمایش های, روی صفحه نمایش, از صفحه نمایش
GT
GD
C
H
L
M
O
scroll
/skrəʊl/ = NOUN: طومار, پیچک, نوشته یا فهرست طولانی;
VERB: طومار نوشتن, کتیبه نوشتن, ثبت کردن;
USER: حرکت, رفته, اسکرول, پیمایش, حرکت کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
seamlessly
/ˈsiːm.ləs/ = USER: یکپارچه, های یکپارچه, یکپارچه می, یکپارچه از, یکپارچه در
GT
GD
C
H
L
M
O
search
/sɜːtʃ/ = NOUN: جستجو, کاوش, بازرسی, تجسس, طلب, تکاپو, سراغ;
VERB: جستجو کردن, پژوهیدن, پوییدن, گشتن, بازرسی کردن, بادقت جستجو کردن, طلب کردن, طلبیدن;
USER: جستجو, جستجوی, جستجو کنید, را جستجو, جستجو در
GT
GD
C
H
L
M
O
season
/ˈsiː.zən/ = NOUN: فصل, دوران, هنگام;
VERB: ادویه زدن, چاشنی زدن;
USER: فصل, در فصل, فصل به, فصل است
GT
GD
C
H
L
M
O
seat
/siːt/ = NOUN: صندلی, مقر, جا, جایگاه, مسند, مرکز, نیمکت, نشیمن, نشیمن گاه, کفل, سرین, محل اقامت, مدار, مستقر;
VERB: نشاندن, جایگزین ساختن;
USER: صندلی, مقر, جا, جایگاه, مسند
GT
GD
C
H
L
M
O
seats
/siːt/ = NOUN: صندلی, مقر, جا, جایگاه, مسند, مرکز, نیمکت, نشیمن, نشیمن گاه, کفل, سرین, محل اقامت, مدار, مستقر;
USER: صندلی, کرسی, صندلی های, کرسی های, کرسی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
second
/ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد;
NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن;
USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به
GT
GD
C
H
L
M
O
secure
/sɪˈkjʊər/ = ADJECTIVE: امن, ایمن, مطمئن, محکم, محفوظ, در امان, بی خطر, استوار;
VERB: حفظ کردن, ضامن دار کردن, تامین کردن, محفوظ داشتن تامین کردن;
USER: ایمن, امن, ایمن سازی, تامین امنیت, مطمئن
GT
GD
C
H
L
M
O
see
/siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن;
NOUN: مقر یا حوزه اسقفی;
USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که
GT
GD
C
H
L
M
O
seeing
/si:/ = NOUN: مشاهده, دید, رویت, قوه دید, بینش;
ADJECTIVE: بینا;
USER: مشاهده, دیدن, از دیدن, به دیدن, با دیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
seek
/siːk/ = VERB: جستجو کردن, طلبیدن, طلب کردن, جوییدن, پوییدن, پیگردی کردن;
USER: به دنبال, دنبال, جستجوی, در پی, در جستجوی
GT
GD
C
H
L
M
O
seems
/sēm/ = VERB: بنظر امدن, نمودن, وانمود شدن, وانمود کردن;
USER: به نظر می رسد, نظر می رسد, نظر میرسد, به نظر میرسد, نظر می رسد که
GT
GD
C
H
L
M
O
seen
/siːn/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن;
USER: دیده می شود, دیده, دیده می, را دیده, دیده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
segments
/ˈseɡ.mənt/ = NOUN: بخش, قطعه, قسمت, بند, حلقه, مقطع;
USER: بخش, قطعات, بخش های, بخشهای, اقشار
GT
GD
C
H
L
M
O
select
/sɪˈlekt/ = ADJECTIVE: برگزیده, سره, ممتاز منتخب, خاص;
VERB: برگزیدن, انتخاب کردن, گزیدن, جدا کردن;
USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب کنید و
GT
GD
C
H
L
M
O
selling
/ˌbestˈsel.ər/ = NOUN: بیع;
USER: فروش, به فروش, و فروش, های فروش, با فروش
GT
GD
C
H
L
M
O
send
/send/ = VERB: فرستا دن, ارسال داشتن, روانه کردن, گسیل داشتن, اعزام داشتن, سوق دادن;
USER: ارسال, فرستادن, بفرستید, ارسال کنید, ارسال می
GT
GD
C
H
L
M
O
sent
/sent/ = ADJECTIVE: فرستاده;
USER: فرستاده, فرستاده شده, فرستاده می, فرستاده می شود, فرستاده است
GT
GD
C
H
L
M
O
separate
/ˈsep.ər.ət/ = ADJECTIVE: جدا, جداگانه, مجزا, اختصاصی, منفصل, علیحده;
VERB: جدا کردن, مجزا کردن, تفکیک کردن, سوا کردن;
USER: جداگانه, مجزا, جدا, جداگانه ای, های جداگانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
service
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات;
VERB: سرویس کردن;
USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
serving
/ˈsɜː.vɪŋ/ = VERB: خدمت کردن, بکار رفتن, پیشخدمتی کردن, خدمت انجام دادن, بدرد خوردن, توپ را زدن, خوراک دادن;
USER: خدمت, خدمت به, در خدمت, خدمت می, خدمت می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
set
/set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت;
VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن;
ADJECTIVE: روشن, واقع شده;
USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم
GT
GD
C
H
L
M
O
several
/ˈsev.ər.əl/ = ADJECTIVE: چند, چندین, مختلف, جدا;
ADVERB: چند, چندین, چندی;
PRONOUN: برخی از;
USER: چند, چندین, مختلف, از چند, های مختلفی
GT
GD
C
H
L
M
O
shape
/ʃeɪp/ = NOUN: شکل, صورت, اندام, ریخت, قواره, سبک, تجسم, طرز;
VERB: شکل دادن, شکل دادن به, سرشتن;
USER: شکل, شکل دادن, شکل دادن به, را شکل, شکل دهی
GT
GD
C
H
L
M
O
share
/ʃeər/ = NOUN: سهم, قسمت, بخش, سهمیه, حصه, بهره, قطعه, خیش;
VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن;
USER: سهم, اشتراک گذاری, به اشتراک گذاری, به اشتراک گذاشتن, به اشتراک بگذارید
GT
GD
C
H
L
M
O
she
/ʃiː/ = PRONOUN: او, خودش, ان دختر یا زن;
NOUN: جانور ماده;
USER: او, که او, او به, او را, او در
GT
GD
C
H
L
M
O
sheep
/ʃiːp/ = NOUN: گوسفند, چرم گوسفند, ادم ساده و مطیع;
USER: گوسفند, گوسفندان, گوسفند به, گوسفند را, گوسفند و
GT
GD
C
H
L
M
O
shirt
/ʃɜːt/ = NOUN: پیراهن;
VERB: پیراهن پوشیدن;
USER: پیراهن, شرت, تی شرت, پیراهن های, پیراهن را
GT
GD
C
H
L
M
O
shirts
/ʃɜːt/ = NOUN: پیراهن;
USER: پیراهن, شرت, تی شرت, تک پوش های, پیراهن ها
GT
GD
C
H
L
M
O
shopping
/ˈʃɒp.ɪŋ/ = VERB: خرید کردن, خریدن, مغازه گردی کردن, خریداری کردن;
USER: خرید, های خرید, مراکز خرید, سبد خرید, خرید و
GT
GD
C
H
L
M
O
show
/ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر;
VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن;
USER: نشان, نشان می دهد, نمایش, نشان دادن, اثبات
GT
GD
C
H
L
M
O
showing
/ˈʃəʊ.ɪŋ/ = NOUN: نمایش, ارائه, اظهار, شاخص, جلوه, اشکار سازی;
USER: نمایش, نشان, نشان دادن, نشان می, را نشان می
GT
GD
C
H
L
M
O
shown
/ʃəʊn/ = ADJECTIVE: نشان داده شده;
USER: نشان داده شده, نشان داده, نشان داده شده است, نشان داده است, نشان داده می
GT
GD
C
H
L
M
O
showtime
= USER: وقت نمایش, پی اس, Showtime در, Showtime را, Showtime باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
side
/saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب;
VERB: طرفداری کردن, طرفداری کردن از, در یکسو قرار دادن;
USER: سمت, طرف, ضلع, سو, جانب
GT
GD
C
H
L
M
O
significant
/sigˈnifikənt/ = ADJECTIVE: مهم, قابل توجه, عمده, معنی دار, حاکی از, ژرف;
NOUN: علامت;
USER: قابل توجه, قابل توجهی, مهم, معنی دار, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
silicon
/ˈsɪl.ɪ.kən/ = NOUN: سیلیکون, سیلیسیوم, سیلیس, عنصر شش بنیانی;
USER: سیلیکون, سیلیکونی, سیلیسیوم, های سیلیکونی, های سیلیکون
GT
GD
C
H
L
M
O
similar
/ˈsɪm.ɪ.lər/ = USER: مشابه, شبیه, همانند, مانند, یکسان
GT
GD
C
H
L
M
O
simply
/ˈsɪm.pli/ = ADVERB: بسادگی, واقعا, حقیقتا;
USER: بسادگی, سادگی, به سادگی, به سادگی به, به سادگی با
GT
GD
C
H
L
M
O
since
/sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه;
PREPOSITION: چون;
ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه;
USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که
GT
GD
C
H
L
M
O
single
/ˈsɪŋ.ɡl̩/ = ADJECTIVE: تنها, تک, واحد, منفرد, مجرد, انفرادی, فرد, فردی, یک نفری, تک و توک, یک لا, یک رشته, عزب;
VERB: برگزیدن, انتخاب کردن;
USER: تک, تنها, واحد, منفرد, مجرد
GT
GD
C
H
L
M
O
sister
/ˈsɪs.tər/ = NOUN: خواهر, دختر, همشیره, پرستار, دختر تارک دنیا;
VERB: خواهری کردن;
USER: خواهر, خواهرش, خواهر را, خواهر و
GT
GD
C
H
L
M
O
sit
/sɪt/ = VERB: نشستن, جلوس کردن, قرار گرفتن;
USER: نشستن, نشسته, بنشینم, بنشیند, می نشینند
GT
GD
C
H
L
M
O
situations
/sɪt.juˌeɪ.ʃənz ˈveɪ.kənt/ = NOUN: وضعیت, وضع, موقعیت, حالت, حال, موقع, جا, شغل;
USER: شرایط, موقعیت, موقعیت های, مواقع, موقعیتهای
GT
GD
C
H
L
M
O
six
/sɪks/ = sixth, six, six, six;
USER: شش, از شش, مدت شش, شش نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
size
/saɪz/ = NOUN: اندازه, سایز, مقدار, میزان, قد, قالب, چسبزنی;
VERB: اهار زدن, ساختن یاردهبندی کردن برحسب اندازه, بر اورد کردن;
USER: اندازه, سایز, در اندازه, اندازه های, اندازه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
skateboarding
/ˈskeɪtˌbɔː.dɪŋ/ = USER: چاپ صفحه, ورزش اسکیت بورد, اسکیت بورد, اسکیت سواری, ورزش اسکیت بورد سواری
GT
GD
C
H
L
M
O
skip
/skɪp/ = VERB: جست و خیز کردن, پریدن, جست زدن, ورجه ورجه کردن, تپیدن, پرش کردن, رقص کنان حرکت کردن, لی لی کردن, از قلم اندازی, سفید گذاردن قسمتی از نقاشی, بالا و پایین رفتن;
NOUN: جست, جست بزن;
USER: پریدن, جست و خیز, پرش, پرش به, جست و خیز به
GT
GD
C
H
L
M
O
slac
GT
GD
C
H
L
M
O
slack
/slæk/ = VERB: شل کردن, سست کردن, کساد کردن, فرو نشاندن;
ADJECTIVE: شل, سست, ضعیف, پشت گوش فراخ, فراموشکار;
NOUN: کساد, سکون, انقطاع;
USER: شل, شل کردن, کساد, سست, پشت گوش فراخ
GT
GD
C
H
L
M
O
slacking
/slæk/ = VERB: 'ل کردن, iiت کردن, کiاد کردن, ضعیف کردن, فرو ن'اندن;
USER: slacking به, slacking حاضر, slacking و, خاطی, slacking هر,
GT
GD
C
H
L
M
O
sleep
/sliːp/ = NOUN: خواب, خواب رفتگی;
VERB: خوابیدن, خواب رفتن, خفتن, غنودن;
USER: خواب, بخوابم, خوابیدن, به خواب, خواب رفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
slides
/slaɪd/ = NOUN: لغزش, لغزنده, سرازیری, ریزش, کشو, اسباب لغزنده, پس وپیش رونده, توسراندنی, سرسره, سر, سراشیبی, تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری;
USER: اسلاید, اسلایدهای, لام, اسلایدها, لام ها
GT
GD
C
H
L
M
O
slightly
/ˈslaɪt.li/ = ADVERB: کمی, اندکی, قدری;
USER: کمی, اندکی, کمی به, قدری, مقدار کمی
GT
GD
C
H
L
M
O
slow
/sləʊ/ = ADJECTIVE: کند, تدریجی, اهسته, سست, کودن, تنبل;
VERB: اهسته کردن یا شدن;
USER: کند, آهسته, سرعت, کاهش سرعت, کم کردن سرعت
GT
GD
C
H
L
M
O
slower
/sləʊ/ = USER: آهسته تر, کندتر, آهسته, کندتر است, کندتر می
GT
GD
C
H
L
M
O
slowly
/ˈsləʊ.li/ = ADVERB: یواش, بارامی, سست, باهستگی;
USER: به آرامی, آرامی, به آهستگی, آرامی در, آرامی به
GT
GD
C
H
L
M
O
smart
/smɑːt/ = ADJECTIVE: زرنگ, با هوش, زیرک, شیک, ناتو, جلوه گر, چالاک, فعال;
VERB: تیر کشیدن, سوزش کردن;
USER: زرنگ, هوشمند, های هوشمند, هوشمند در, هوشمند به
GT
GD
C
H
L
M
O
smile
/smaɪl/ = NOUN: لبخند, تبسم;
VERB: لبخند زدن, شکفتن, خندان بودن;
USER: لبخند, لبخند می زنی, به لبخند وادارید, لبخند می, لبخند زدن
GT
GD
C
H
L
M
O
sms
/ˌes.emˈes/ = USER: اس ام اس, اس ام, اس ام اس های, اس ام اس در
GT
GD
C
H
L
M
O
snap
/snæp/ = NOUN: ضربه محکم و ناگهانی, چفت, قفل کیف و غیره, بشکن, قزن قفلی;
VERB: چسبیدن به, گسیختن, قاپیدن, گاز گرفتن, قاپ زدن;
ADJECTIVE: ناگهانی, بی مقدمه;
USER: ضربه محکم و ناگهانی, چسبیدن به, چفت, بشکن, گاز ناگهانی سگ
GT
GD
C
H
L
M
O
so
/səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی;
USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر
GT
GD
C
H
L
M
O
social
/ˈsəʊ.ʃəl/ = ADJECTIVE: اجتماعی, دسته جمعی, تفریحی, معاشرتی, انسی, وابسته بجامعه, گروه دوست, جمعیت دوست, وابسته به اجتماع;
USER: اجتماعی, های اجتماعی, اجتماعی را, اجتماعی است
GT
GD
C
H
L
M
O
societies
/səˈsaɪ.ə.ti/ = NOUN: جامعه, انجمن, اجتماع, جمعیت, نظام اجتماعی, مجمع, محفل, انسگان, مصاحبت, شرکت, گروه, اشتراک مساعی;
USER: جوامع, از جوامع, جوامع را, جوامع در
GT
GD
C
H
L
M
O
software
/ˈsɒft.weər/ = ADJECTIVE: نرمافزار;
NOUN: نرمافزار;
USER: نرمافزار, نرم افزار, از نرم افزار, نرم افزار های, های نرم افزار
GT
GD
C
H
L
M
O
solution
/səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه;
USER: راه حل, محلول, حل, راه حلی, راه حل های
GT
GD
C
H
L
M
O
solutions
/səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه;
USER: راه حل, راه حل های, راه حل ها, از راه حل, از راه حل های
GT
GD
C
H
L
M
O
solving
/sɒlv/ = VERB: حل کردن, فیصل دادن, فیصله کردن, رفع کردن, گشادن, باز کردن;
USER: حل, حل مسئله, حل مساله, حل کردن, حل و فصل
GT
GD
C
H
L
M
O
some
/səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا;
ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی;
USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی
GT
GD
C
H
L
M
O
somebody
/ˈsʌm.bə.di/ = PRONOUN: کسی, شخصی, یک شخص, یک کسی;
USER: کسی, یک نفر, شخصی, کسی به, کسی است
GT
GD
C
H
L
M
O
someone
/ˈsʌm.wʌn/ = PRONOUN: کسی, شخصی, یک کسی, ادمی;
USER: کسی, شخصی, کسی را, به کسی, کسی به
GT
GD
C
H
L
M
O
something
/ˈsʌm.θɪŋ/ = ADVERB: چیزی, قدری, تا اندازهای;
PRONOUN: چیزی, یک چیزی;
USER: چیزی, چیزی است, چیزی را, چیزی است که, چیزی در
GT
GD
C
H
L
M
O
son
/sʌn/ = NOUN: پسر, فرزند, ولد;
USER: پسر, فرزند, پسرش, پسر به
GT
GD
C
H
L
M
O
sophisticated
/səˈfistəˌkāt/ = ADJECTIVE: مصنوعی, غیر طبیعی, در سطح بالا, تصنعی, خبره وماهر, مشکل وپیچیده;
USER: پیچیده, های پیچیده, پیچیده ای, پیچیده است, پیچیده ترین
GT
GD
C
H
L
M
O
sort
/sɔːt/ = NOUN: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه, طرز, رقم;
VERB: جور کردن, طبقه بندی کردن, دسته دسته کردن, جور درامدن, پیوستن, دمساز شدن;
USER: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه
GT
GD
C
H
L
M
O
space
/speɪs/ = NOUN: فضا, فاصله, جا, مساحت, وسعت, مدت معین, زمان کوتاه, دوره, حیز;
VERB: فاصلهگذاشتن, در فضا جا دادن, فاصله دادن;
USER: فضا, فضای, فاصله, در فضا, فضا را
GT
GD
C
H
L
M
O
speak
/spiːk/ = VERB: سخن گفتن, صحبت کردن, حرف زدن, سخنرانی کردن, دراییدن, تکلم کردن, گفتگو کردن;
USER: صحبت کردن, صحبت می کنند, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت می کنند و
GT
GD
C
H
L
M
O
speaking
/-spiː.kɪŋ/ = ADJECTIVE: پر معنی;
USER: صحبت کردن, صحبت, سخن گفتن, صحبت می, صحبت کردن در
GT
GD
C
H
L
M
O
speaks
/spiːk/ = USER: صحبت می کند, صحبت می, سخن می گوید, سخن میگوید, صحبت می کند در
GT
GD
C
H
L
M
O
specific
/spəˈsɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, مخصوص, مشخص, بخصوص, اخص, خصوصی;
USER: خاص, مشخص, ویژه, مخصوص, بخصوص
GT
GD
C
H
L
M
O
specifically
/spəˈsɪf.ɪ.kəl.i/ = USER: به طور خاص, طور خاص, به طور مشخص, طور خاص به, به طور خاص به
GT
GD
C
H
L
M
O
spend
/spend/ = VERB: خرج کردن, صرف کردن, سودن, تمام شدن, صرف شدن;
USER: خرج کردن, صرف, خرج, را صرف, صرف کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
spin
/spɪn/ = NOUN: چرخش;
VERB: چرخاندن, چرخیدن, چرخ زدن, فر زدن, ریسیدن, رشتن, تنیدن, خیط و پیت کردن, به درازا کشاندن;
USER: چرخش, چرخاندن, چرخیدن, ریسیدن, رشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
spoke
/spəʊk/ = NOUN: پره چرخ, میله چرخ, اسپوک;
VERB: میله دار کردن;
USER: سخن گفت, صحبت, صحبت کرد, صحبت می کرد, صحبت می کردند
GT
GD
C
H
L
M
O
spot
/spɒt/ = NOUN: نقطه, محل, لکه, لحظه, مکان, خال, موقعیت, موضع, لک, زمان مختصر;
VERB: کشف کردن, بجا آوردن, با خال تزئین کردن, در نظر گرفتن, لکه دار کردن یا شدن;
USER: نقطه, محل, لکه, لحظه, مکان
GT
GD
C
H
L
M
O
spots
/spɒt/ = NOUN: نقطه, محل, لکه, لحظه, مکان, خال, موقعیت, موضع, لک, زمان مختصر;
USER: نقاط, لکه, لکه های, نقطه های, از نقاط
GT
GD
C
H
L
M
O
stages
/steɪdʒ/ = NOUN: مرحله, صحنه, طبقه, صحنه نمایش, پله, وهله, اشکوب, پردهگاه, پایه;
USER: مراحل, مرحله, مراحل مختلف, در مراحل, از مراحل
GT
GD
C
H
L
M
O
stagnated
= USER: رکود مواجه, با رکود مواجه, با رکود مواجه ساخت, است دچار رکود, است دچار رکود شده,
GT
GD
C
H
L
M
O
stands
/stænd/ = NOUN: پایه, موضع, ایستگاه, توقف, بساط, شهرت, ایست, دکه, وضع, مقام, میز کوچک, دکه دکان, توقفگاه, جایگاه گواه در دادگاه, سکوب تماشاچیان مسابقات, سه پایه;
USER: می ایستد, ایستد, مخفف, ایستاده است, ایستد و
GT
GD
C
H
L
M
O
start
/stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه;
VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا
GT
GD
C
H
L
M
O
started
/stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: آغاز شده, آغاز, شروع شده, های شروع شده, های آغاز شده
GT
GD
C
H
L
M
O
starting
/stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, با شروع, از شروع, شروع می, شروع به
GT
GD
C
H
L
M
O
starts
/stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه;
USER: شروع می شود, شروع, شروع به, آغاز می شود, شروع می شود در
GT
GD
C
H
L
M
O
steal
/stiːl/ = NOUN: سرقت;
VERB: دزدیدن, ربودن, بسرقت بردن, دستبرد زدن, بلند کردن, سرقت کردن;
USER: سرقت, دزدی, دزدیدن, را سرقت, می دزدند
GT
GD
C
H
L
M
O
steps
/step/ = NOUN: گام, مرحله, قدم, پله, پلکان, رفتار, صدای پا, رکاب, رتبه, درجه;
USER: مراحل, گام, مرحله, گام های, مراحل را
GT
GD
C
H
L
M
O
stick
/stɪk/ = NOUN: چوب, چسبندگی, چماق, چوب دستی, عصا, تاخیر, چسبناک;
VERB: چسبیدن, چسباندن, بهم پیوستن, فرو بردن, بستن;
USER: چوب, چسبیدن, چوب دستی, چماق, چسباندن
GT
GD
C
H
L
M
O
still
/stɪl/ = ADVERB: هنوز, باز هم, همیشه, هنوز هم معذلک;
ADJECTIVE: ساکن, راکد, خاموش, بی حرکت, ساکت, ارام;
NOUN: سکوت, دستگاه تقطیر, خاموشی;
VERB: ارام کردن, ساکت کردن, عرق گرفتناز;
USER: هنوز, هنوز هم, باز هم, هنوز هم به, هنوز هم در
GT
GD
C
H
L
M
O
store
/stɔːr/ = NOUN: فروشگاه, ذخیره, مغازه, انبار, مخزن, دکان, اندوخته, مقدار زیاد;
VERB: ذخیره کردن, انبار کردن, اندوختن;
USER: ذخیره, ذخیره سازی, را ذخیره, ذخیره می, ذخیره کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
storing
/stɔːr/ = VERB: ذخیره کردن, انبار کردن, اندوختن;
USER: ذخیره سازی, ذخیره, نگهداری, های ذخیره سازی, ذخیره سازی و
GT
GD
C
H
L
M
O
strong
/strɒŋ/ = ADJECTIVE: قوی, مستحکم, نیرومند, محکم, سخت, مقتدر, فراوان, پر زور, پرصلابت, خوش بنیه, فربه, پر مایه, پر نیرو;
USER: قوی, محکم, نیرومند, مستحکم, قوی است
GT
GD
C
H
L
M
O
structured
/ˈstrʌk.tʃəd/ = ADJECTIVE: ساخت یافته, دارای ساخت;
USER: ساخت یافته, ساختار, ساختارمند, ساختار یافته, سازمان یافته
GT
GD
C
H
L
M
O
stuck
/stʌk/ = VERB: چسبیدن, چسباندن, بهم پیوستن, فرو بردن, بستن, گیر کردن, گیر افتادن, سوراخ کردن, نصب کردن, الصاق کردن, تحمل کردن, تردید کردن, چسبناک کردن;
USER: گیر کرده است, گیر, گیر کرده, چسبیده, گیر افتاده
GT
GD
C
H
L
M
O
stuff
/stʌf/ = VERB: انباشتن, تپاندن, چپاندن, پر کردن;
NOUN: چیز, ماده, جنس, کالا, پارچه, چرند;
USER: چیز, چیزهای, مسائل, ماده, جنس
GT
GD
C
H
L
M
O
styles
/staɪl/ = NOUN: سبک, شیوه, روش, استیل, سبک نگارش, سلیقه, خامه, قلم, سبک متداول, میله, سیاق, عبارت;
USER: سبک, سبک های, سبکهای, سبک ها, از سبک
GT
GD
C
H
L
M
O
subsequently
/ˈsʌb.sɪ.kwənt/ = ADVERB: متعاقبا;
USER: متعاقبا, پس از آن, متعاقب آن, بعد از آن, به دنبال آن
GT
GD
C
H
L
M
O
subtitles
/ˈsʌbˌtaɪ.tl̩/ = NOUN: عنوان فرعی, لقب فرعی, عنوان فرعی مقاله;
USER: زیرنویس, زیرنویسهای, شده, دریافت, نویس
GT
GD
C
H
L
M
O
such
/sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور;
ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین;
PRONOUN: این جور;
USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل
GT
GD
C
H
L
M
O
support
/səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء;
VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن;
USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک
GT
GD
C
H
L
M
O
sure
/ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا;
USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که
GT
GD
C
H
L
M
O
surely
/ˈʃɔː.li/ = ADVERB: مسلما, یقینا, محققا, بطور حتم, لاریب;
USER: مسلما, قطعا, مطمئنا, یقینا, قطعا در
GT
GD
C
H
L
M
O
surprise
/səˈpraɪz/ = NOUN: تعجب, شگفت, حیرت, عجب, تحیر;
VERB: سرامدن, متعجب ساختن, غافلگیر کردن;
USER: تعجب, جای تعجب, تعجب آور, شگفت, حیرت
GT
GD
C
H
L
M
O
surprising
/səˈpraɪ.zɪŋ/ = ADJECTIVE: شگفتی, عجب;
USER: شگفتی, تعجب آور, شگفت آور, شگفت انگیز, جای تعجب
GT
GD
C
H
L
M
O
swipe
/swaɪp/ = VERB: کش رفتن, ضربه تند وشدید زدن;
NOUN: جرعه طولانی, حرکت جاروبی, ضربت سخت;
USER: کش رفتن, ضربه تند وشدید زدن, جرعه طولانی, حرکت جاروبی, ضربت سخت
GT
GD
C
H
L
M
O
switch
/swɪtʃ/ = NOUN: تعویض, گزینه, سویچ قطع برق وغیره, شلاق, کلید برق, ترکه, راه گزین, سویچ برق;
VERB: چوب زدن, راه گزیدن, سویچ زدن, جریان را عوض کردن;
USER: تعویض, سوئیچ, تغییر دهید, دیگر تغییر دهید, گزینه
GT
GD
C
H
L
M
O
system
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را
GT
GD
C
H
L
M
O
systems
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم
GT
GD
C
H
L
M
O
t
/tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت;
USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t
GT
GD
C
H
L
M
O
tag
/tæɡ/ = NOUN: برچسب, علامت, پلاک, سوش, منگوله یا نوار, بند گردان سرود, تهلیل, مثال یا گفته مبتذل;
VERB: برچسب زدن, علامت زدن, ضمیمه کردن, ضمیمه شدن به, اتیکت چسباندن به, بدنبال آوردن, گرگ بهوا بازی کردن;
USER: برچسب, تگ, برچست, برچسب ها, برچسب های
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
taking
/tāk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: در نظر گرفتن, گرفتن, مصرف, نظر گرفتن, از مصرف
GT
GD
C
H
L
M
O
talk
/tɔːk/ = NOUN: صحبت, حرف, گفتگو, مکالمه, سخن, مذاکره;
VERB: حرف زدن, سخن گفتن, مکالمه کردن;
USER: صحبت, حرف, گفتگو, سخن, سخن گفتن
GT
GD
C
H
L
M
O
talked
/tɔːk/ = VERB: حرف زدن, سخن گفتن, مکالمه کردن;
USER: صحبت, صحبت کردیم, صحبت کرد, صحبت کردم, صحبت کرده
GT
GD
C
H
L
M
O
talking
/ˈtɔː.kɪŋ.tuː/ = ADJECTIVE: سخنگو, ناطق;
NOUN: مکالمه;
USER: سخنگو, صحبت, صحبت کردن, صحبت کردن در, صحبت می
GT
GD
C
H
L
M
O
talks
/tɔːk/ = NOUN: صحبت, حرف, گفتگو, مکالمه, سخن, مذاکره;
USER: مذاکرات, مذاکره, مذاکرات در, گفت و گوهای, گفت و گو
GT
GD
C
H
L
M
O
tap
/tæp/ = NOUN: شیر, شیر آب, ضربت اهسته;
VERB: شیر آب زدن به, ضربات اهسته وپیوسته زدن, سوراخ چیزیرا بند اوردن, از شیر اب جاری کردن;
USER: شیر, آن ضربه بزنید, شیر آب, را ضربه بزنید, را لمس کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
tapping
/tap/ = VERB: شیر آب زدن به, ضربات اهسته وپیوسته زدن, سوراخ چیزیرا بند اوردن, از شیر اب جاری کردن;
USER: بهره برداری, ضربه زدن, بهره برداری از, ضربه زدن به, مورد بهره برداری
GT
GD
C
H
L
M
O
tax
/tæks/ = NOUN: مالیات, خراج, باج, تحمیل, تقاضای سنگین;
VERB: مالیات گرفتن از, مالیاتبستن;
USER: مالیات, مالیاتی, مالیات بر, های مالیاتی, از مالیات
GT
GD
C
H
L
M
O
tea
/tiː/ = NOUN: چای, رنگ چای;
USER: چای, چای به, چای می, چای در
GT
GD
C
H
L
M
O
team
/tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری;
VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن;
USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی
GT
GD
C
H
L
M
O
teams
/tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری;
USER: تیم, تیم های, تیمهای, تیم ها, تیم هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
technical
/ˈtek.nɪ.kəl/ = ADJECTIVE: فنی;
USER: فنی, های فنی, فنی و, فنی در
GT
GD
C
H
L
M
O
technology
/tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی;
USER: تکنولوژی, فن آوری, فن آوری های, فن آوری است, از فن آوری
GT
GD
C
H
L
M
O
telegram
/ˈtel.ɪ.ɡræm/ = NOUN: تلگرام, تلگراف;
VERB: تلگراف کردن;
USER: تلگراف, تلگرام, تلگرافی, تلگرامی, تلگرام و
GT
GD
C
H
L
M
O
tell
/tel/ = VERB: گفتن, نقل کردن, تعریف کردن, بیان کردن, فاش کردن, تشخیص دادن;
USER: گفتن, بگویید, بگویم, بگوید, بگویید که
GT
GD
C
H
L
M
O
tend
/tend/ = VERB: نگهداری کردن از, گراییدن, وجه کردن, میل کردن, پرستاری کردن, مواظب بودن, متمایل بودن به, گرایش داشتن;
USER: تمایل, تمایل دارند, گرایش دارند, تمایل دارند که, ها تمایل
GT
GD
C
H
L
M
O
tends
/tend/ = VERB: نگهداری کردن از, گراییدن, وجه کردن, میل کردن, پرستاری کردن, مواظب بودن, متمایل بودن به, گرایش داشتن;
USER: گرایش, تمایل, تمایل دارد, گرایش دارد, تمایل دارند
GT
GD
C
H
L
M
O
term
/tɜːm/ = NOUN: مدت, شرایط, اصطلاح, دوره, جمله, لفظ, شرط, نیمسال, مهلت, روابط, هنگام, میعاد, دوره انتصاب, ثلث تحصیلی;
VERB: نامیدن;
USER: مدت, اصطلاح, دوره, مدت است
GT
GD
C
H
L
M
O
terms
/tɜːm/ = NOUN: مدت, شرایط, اصطلاح, دوره, جمله, لفظ, شرط, نیمسال, مهلت, روابط, هنگام, میعاد, دوره انتصاب, ثلث تحصیلی;
USER: قوانین و مقررات, شرایط, لحاظ, از لحاظ, شرایط را
GT
GD
C
H
L
M
O
terrific
/təˈrɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: فوق العاده, عظیم, ترسناک, هولناک, مهیب;
USER: فوق العاده, ترسناک, عظیم, هولناک, مهیب
GT
GD
C
H
L
M
O
test
/test/ = NOUN: محک, ازمایش, ازمون, معیار, بوته, بته;
VERB: امتحان کردن, محک زدن, ازمودن, ازمودن کردن, ازمایش کردن, عیار گرفتن;
USER: آزمون, تست, از آزمون, از تست, آزمون های
GT
GD
C
H
L
M
O
testing
/ˈtes.tɪŋ/ = NOUN: ازمایش;
USER: تست, آزمون, های تست, آزمایش های, تست های
GT
GD
C
H
L
M
O
text
/tekst/ = NOUN: متن, نص, کتاب درسی, مفاد;
USER: متن, متنی, متن به, های متنی
GT
GD
C
H
L
M
O
texts
/tekst/ = NOUN: متن, نص, کتاب درسی, مفاد;
USER: متون, متن, متن های, متون را, از متون
GT
GD
C
H
L
M
O
than
/ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز;
CONJUNCTION: که, تا اینکه;
USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
thank
/θæŋk/ = NOUN: تشکر, سپاس, سپاسگزاری, تقدیر, اظهار تشکر;
VERB: تشکر کردن, سپاسگزاری کردن, تقدیر کردن;
USER: تشکر, تشکر از, سپاس, با تشکر از, سپاسگزاری
GT
GD
C
H
L
M
O
thanks
/θæŋks/ = NOUN: تشکر, سپاس, سپاسگزاری, تقدیر, اظهار تشکر;
USER: تشکر, لطف, به لطف, تشکر ها, تشکر ها تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
theater
/ˈθɪə.tər/ = NOUN: تئاتر, تاتر, تماشاخانه, بازیگر خانه, تالار سخنرانی;
USER: تئاتر, تاتر, تئاتر در, تئاتر است, تئاتر را
GT
GD
C
H
L
M
O
theaters
/ˈθɪə.tər/ = NOUN: تئاتر, تاتر, تماشاخانه, بازیگر خانه, تالار سخنرانی;
USER: تئاتر, تئاترها, سالن های, سالن های نمایش, سالن های تئاتر
GT
GD
C
H
L
M
O
theatre
/ˈθɪə.tər/ = NOUN: تئاتر, تاتر, تماشاخانه, بازیگر خانه, تالار سخنرانی;
USER: تئاتر, تاتر, تئاتر در, تئاتر است, تئاتر را
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
them
/ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها;
USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را
GT
GD
C
H
L
M
O
then
/ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی;
USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از
GT
GD
C
H
L
M
O
there
/ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف;
USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
thing
/θɪŋ/ = NOUN: چیز, کار, شیء, لباس, اسباب, شیی ء, دارایی, جامه, متاع;
USER: چیز, چیزی, چیزی که, کار, چیزی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
things
/θɪŋ/ = NOUN: اشیاء;
USER: اشیاء, چیز, چیزهایی, چیزهای, همه چیز
GT
GD
C
H
L
M
O
think
/θɪŋk/ = VERB: فکر کردن, اندیشیدن, فکر چیزی را کردن, خیال کردن, گمان کردن, خیال داشتن, عقیده داشتن;
USER: فکر کردن, فکر می کنم, فکر, فکر می, فکر می کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
thinking
/ˈθɪŋ.kɪŋ/ = NOUN: تفکر;
ADJECTIVE: متفکر;
USER: تفکر, فکر, فکر کردن, فکر کردن در, به فکر کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
third
/θɜːd/ = third, third, third, third, thirty, third, یک سوم;
VERB: به سه بخش تقسیم کردن;
USER: سوم, سومین, ثالث, سومی, ثلث
GT
GD
C
H
L
M
O
thirteen
/θɜːˈtiːn/ = عدد سیزده;
USER: سیزده, سیزدهم, سیزده سالم, سیزده ساله, عدد سیزده
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
those
/ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها;
USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
thought
/θɔːt/ = NOUN: اندیشه, فکر, تفکر, گمان, نظر, خیال, عقیده, استدلال, خاطر, پندار, خاطره, قصد, سگال, چیز فکری;
USER: فکر, گمان, اندیشه, تفکر, نظر
GT
GD
C
H
L
M
O
thousand
/ˈθaʊ.zənd/ =
USER: هزار, هزار نفر, هزار و, هزار نفر از, هزار تن
GT
GD
C
H
L
M
O
three
/θriː/ = NOUN: سه,
USER: سه, از سه, در سه, به سه, هر سه
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
thunder
/ˈθʌn.dər/ = NOUN: تندر, رعد, غرش, آسمان غرش;
VERB: غرش کردن, غریدن, رعد زدن, آسمان غرش کردن, با صدای رعد اسا ادا کردن;
USER: رعد, تندر, غرش, آسمان غرش کردن, رعد زدن
GT
GD
C
H
L
M
O
ticket
/ˈtɪk.ɪt/ = NOUN: بلیط, برچسب, ورقه, اگهی;
VERB: برچسب زدن به, بلیط منتشر کردن, بلیط دار کردن;
USER: بلیط, بلیت, فروش بلیط, بلیط های, بلیط ها
GT
GD
C
H
L
M
O
ticketing
/ˈtikit/ = USER: فروش بلیط, بلیط, بلیط دهی, ارائه بلیط, بلیت,
GT
GD
C
H
L
M
O
tickets
/ˈtɪk.ɪt/ = NOUN: بلیط, برچسب, ورقه, اگهی;
USER: بلیط, بلیط های, بلیط ها, فروش بلیط, بلیط را
GT
GD
C
H
L
M
O
til
/tɪl/ = NOUN: درخت کنجد;
USER: درخت کنجد, تا وقتی, تا وقتی که, انجمنها, وقتی که
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
tiny
/ˈtaɪ.ni/ = ADJECTIVE: کوچک, ریز, کوچولو, بسیار کوچک, ریزه, ناچیز, خرد;
NOUN: بچه کوچولو;
USER: کوچک, ریز, کوچولو, بسیار کوچک, ریزه
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
today
/təˈdeɪ/ = NOUN: امروز;
USER: امروز, امروزه, امروز در
GT
GD
C
H
L
M
O
toe
/təʊ/ = NOUN: پنجه, انگشت پای مهره داران, جای پا;
VERB: با انگشت پا زدن یا راه رفتن;
USER: پنجه, پا, شست پا, پنجه پا, انگشت پا
GT
GD
C
H
L
M
O
together
/təˈɡeð.ər/ = ADVERB: با هم, با همدیگر, یکجا, بایکدیگر, بطور دسته جمعی, بضمیمه;
USER: با هم, با یکدیگر, را با هم, در کنار هم, یکجا
GT
GD
C
H
L
M
O
told
/təʊld/ = ADJECTIVE: گفته شده;
USER: گفته شده, گفت, گفته, گفت که
GT
GD
C
H
L
M
O
tone
/təʊn/ = NOUN: لحن, صدا, دانگ, نوا, اهنگ, مقام, درجه صدا;
VERB: اهنگ داشتن, باهنگ در اوردن;
USER: لحن, تن, تون, صدا, تن به
GT
GD
C
H
L
M
O
tonight
/təˈnaɪt/ = ADVERB: امشب;
USER: امشب, امشب به, امشب در
GT
GD
C
H
L
M
O
too
/tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه;
USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
took
/tʊk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: صورت گرفت, زمان, در زمان, جو در زمان, و جو در زمان
GT
GD
C
H
L
M
O
top
/tɒp/ = NOUN: بالا, نوک, راس, قله, اوج, تاپ, رویه, سر, فرق, کروک;
ADJECTIVE: عالی, فوقانی;
USER: بالا, بالای, بالا به, بالا و, از بالا
GT
GD
C
H
L
M
O
touch
/tʌtʃ/ = VERB: لمس کردن, زدن, دست زدن به, رسیدن به, متاثر شدن, پرماسیدن, متاثر کردن;
NOUN: حس لامسه, لمس دست زنی, پرماس, احساس با دست;
USER: لمس, را لمس, لمس کنید, لمس کند, لمس و
GT
GD
C
H
L
M
O
towards
/təˈwɔːdz/ = PREPOSITION: طرف;
USER: طرف, نسبت به, به سمت, به سوی, را به سمت
GT
GD
C
H
L
M
O
track
/træk/ = NOUN: مسیر, شیار, خط, راه, رد پا, جاده, نشان, زنجیر;
VERB: دنبال کردن, پیگردی کردن, ردپا را گرفتن, پی کردن;
USER: مسیر, پیگیری, ردیابی, دنبال کردن, شیار
GT
GD
C
H
L
M
O
tracy
= USER: تریسی, تریس, تریسی می, نوشته تریسی, خانم تریسی
GT
GD
C
H
L
M
O
trade
/treɪd/ = NOUN: تجارت, بازرگانی, حرفه, شغل, کسب, پیشه, داد و ستد, مبادله کالا, سوداگری, سودا, سرگرمی;
VERB: معامله کردن;
USER: تجارت, معامله, تجارت می, و ستد, تجارت در
GT
GD
C
H
L
M
O
traded
/trād/ = VERB: معامله کردن, مبادله کردن, تجارت کردن با, داد و ستد کردن;
USER: داد و ستد, معامله, مبادله, معامله شده, معامله می
GT
GD
C
H
L
M
O
trading
/ˈtreɪ.dɪŋ/ = VERB: معامله کردن, مبادله کردن, تجارت کردن با, داد و ستد کردن;
USER: تجارت, تجاری, بازرگانی, معامله, های تجاری
GT
GD
C
H
L
M
O
trailer
/ˈtreɪ.lər/ = NOUN: پشت بند, یدک, ترایلر, اتومبیل یدک کش, ردپاگیر, پشتی, گیاهی که بزمین یا در و دیوار میچسبد, یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن;
USER: یدک, تریلر, پشت بند, تریلر های, تریلر را
GT
GD
C
H
L
M
O
train
/treɪn/ = NOUN: قطار, سلسله, رشته, دنباله, تله, دم, ازار;
VERB: مشق کردن, تربیت کردن, پروردن, ورزیدن, ورزش کردن;
USER: قطار, قطار در, قطار به, قطار از, قطار را
GT
GD
C
H
L
M
O
training
/ˈtreɪ.nɪŋ/ = NOUN: پرورش, تعلیم, اموزش, تدریس, تحصیل, مشق, مکتب;
USER: پرورش, آموزش, های آموزشی, آموزش های, تعلیم
GT
GD
C
H
L
M
O
transact
/trænˈzækt/ = VERB: داد و ستد کردن, معامله کردن;
USER: داد و ستد کردن, ستد, و ستد, ستد کردن, و ستد کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
transaction
/trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معامله, انجام, ترکنش, سودا;
USER: معامله, تراکنش, معامله را, معامله ای, معامله به
GT
GD
C
H
L
M
O
transactions
/trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معاملات, شرح مذاکرات;
USER: معاملات, تراکنش, انجام معاملات, تراکنش های, معاملات را
GT
GD
C
H
L
M
O
transform
/trænsˈfɔːm/ = VERB: تبدیل کردن, دگرگون کردن, تغییر شکل یافتن, تغییر شکل دادن, نسخ کردن, ترادیسیدن;
NOUN: ترادیسی;
USER: تبدیل کردن, تبدیل, دگرگون, متحول, را دگرگون
GT
GD
C
H
L
M
O
transformative
/ˌtrænsˈfɔːmətɪv/ = ADJECTIVE: دگرگون شونده, قابل تغییر, قابل تبدیل;
USER: دگرگون شونده, دگرگون, تحول آفرین, قابل تغییر, ایجاد تغییر و تحول
GT
GD
C
H
L
M
O
trash
/træʃ/ = NOUN: نخاله, مهمل, تفاله, اشغال, خاکروبه, زوائد گیاان, جفنگ;
VERB: بصورت اشغال در اوردن;
USER: سطل زباله, زباله, به آشغال, به آشغال شد, به سطل زباله
GT
GD
C
H
L
M
O
travel
/ˈtræv.əl/ = NOUN: سفر, مسافرت, حرکت, سیر, سیاحت, گردش, جنبش, جهانگردی;
VERB: سفر کردن, پیمودن, مسافرت کردن, سیاحت کردن, در نرو دیدن, رهسپار شدن, سیر کردن;
USER: سفر, مسافرت, حرکت, سفر به, سفر می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
tremendous
/trɪˈmen.dəs/ = ADJECTIVE: شگرف, عظیم, ترسناک, فاحش, سرشار, عظیم الجثه;
USER: عظیم, فوق العاده ای, فوق العاده, شگرف, های فوق العاده ای
GT
GD
C
H
L
M
O
trick
/trɪk/ = NOUN: فوت و فن, حقه, لم, حیله, شعبده بازی, رمز, بامبول, نیرنگ, شیادی, خدعه, قاشق زنی و کاسه زنی دم درب خانه های مردم;
VERB: حقه بازی کردن, حیله زدن, شوخی کردن, بامبول زدن, خار کردن;
USER: فوت و فن, حقه, لم, حیله, شعبده بازی
GT
GD
C
H
L
M
O
trust
/trʌst/ = NOUN: اعتماد, اطمینان, امانت, توکل, ایمان, اعتبار, اعتقاد, مسئولیت, ودیعه, امید, اتحادیه شرکتها, ائتلاف, قرض;
VERB: اعتماد داشتن;
USER: اعتماد, اعتماد به, اعتماد کنند, اعتماد کرد, اعتماد کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
try
/traɪ/ = NOUN: امتحان, کوشش, ازمایش, ازمون;
VERB: سعی کردن, تلاش کردن, کوشش کردن, تجربه کردن, محک کردن, کوشیدن, ازمودن, محاکمه کردن, جدا کردن, سر و دست شکسن;
USER: امتحان, سعی, را امتحان کنید, سعی می, سعی می کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
tues
/tʌk/ = USER: سه شنبه, سه, سهشنبه, جمعه, سه.
GT
GD
C
H
L
M
O
turing
= USER: تورینگ, تیورینگ را, تورینگ به, تورینگ است, تورینگ را
GT
GD
C
H
L
M
O
turn
/tɜːn/ = NOUN: نوبت, گردش, چرخش, پیچ, چرخ, تغییر جهت, پیچ و خم, تمایل;
VERB: گرداندن, تبدیل کردن, چرخیدن, پیچاندن;
USER: نوبت, به نوبه خود, به نوبه, چرخش, نوبه خود به
GT
GD
C
H
L
M
O
tweak
/twiːk/ = VERB: نیشگون گرفتن و کشیدن, پیچ دادن, پیچیدن, پیچاندن;
NOUN: نیشگون تیز;
USER: نیشگون گرفتن و کشیدن, نیشگون تیز, پیچیدن, پیچ دادن, پیچاندن
GT
GD
C
H
L
M
O
tweets
/twiːt/ = NOUN: صدای جیر جیر;
USER: تویت ها, توییت, توییتهای, تویت, در تویت
GT
GD
C
H
L
M
O
twenty
/ˈtwen.ti/ = عدد بیست;
USER: بیست, بیست و, از بیست, و بیست, به بیست
GT
GD
C
H
L
M
O
two
/tuː/ =
USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
type
/taɪp/ = NOUN: نوع, گونه, قسم, الگو, رقم, حروف چاپ, حروف چاپی, کلیشه, باسمه;
VERB: قبیل, ماشین کردن, طبقه بندی کردن, با ماشین تحریر نوشتن, نوع خون را معلوم کردن;
USER: نوع, شده نوع, از نوع, گونه
GT
GD
C
H
L
M
O
types
/taɪp/ = NOUN: حروف;
USER: انواع, نوع, از انواع, به انواع, انواع مختلف
GT
GD
C
H
L
M
O
uber
/ˈo͞obər/ = USER: بارگذاری, حال بارگذاری, های uber, اوبر, Uber را,
GT
GD
C
H
L
M
O
ui
= USER: UI, رابط کاربر, رابط کاربری, UI به, های UI,
GT
GD
C
H
L
M
O
ultimately
/ˈʌl.tɪ.mət.li/ = USER: در نهایت, نهایت, نهایتا, نهایت به, در نهایت به
GT
GD
C
H
L
M
O
underlying
/ˌəndərˈlī/ = ADJECTIVE: در زیر قرار گرفته, اصولی یا اساسی;
USER: اساسی, زمینه, زمینه ای, زیربنایی, در زمینه
GT
GD
C
H
L
M
O
underneath
/ˌʌn.dəˈniːθ/ = ADVERB: در زیر, پایین, از زیر;
ADJECTIVE: پایین, زیرین;
NOUN: پایین;
USER: در زیر, زیر, زیرین, در قسمت پایین, پایین
GT
GD
C
H
L
M
O
understand
/ˌʌn.dəˈstænd/ = VERB: فهمیدن, درک کردن, دریافتن, سردرآوردن از, رساندن, ملتفت شدن;
USER: فهمیدن, درک, را درک, درک کنند, در درک
GT
GD
C
H
L
M
O
unfortunately
/ˌənˈfôrCHənətlē/ = ADVERB: متاسفانه, بدبختانه;
USER: متاسفانه, متأسفانه, بدبختانه, متاسفانه در, اما متاسفانه
GT
GD
C
H
L
M
O
unique
/jʊˈniːk/ = ADJECTIVE: منحصر به فرد, یکتا, بی نظیر, یگانه, بی همتا, فرد, بی مانند, بی تا;
USER: منحصر به فرد, بی نظیر, یگانه, یکتا, بی همتا
GT
GD
C
H
L
M
O
universal
/ˌyo͞onəˈvərsəl/ = ADJECTIVE: جهانی, همگانی, عمومی, فراگیر, جامع, عالمگیر, مشتق از دنیا, کلی;
USER: جهانی, همگانی, عمومی, فراگیر, جامع
GT
GD
C
H
L
M
O
unlike
/ʌnˈlaɪk/ = PREPOSITION: برخلاف, برعکس;
ADJECTIVE: برعکس, بی شباهت, غیر;
USER: برخلاف, بر خلاف, خلاف, برعکس, بی شباهت
GT
GD
C
H
L
M
O
unpredictability
/ˌʌn.prɪˈdɪk.tə.bl̩/ = USER: غیر قابل پیش بینی, غیرقابل پیشبینی, غیر قابل پیش بینی بودن, غیرقابل پیشبینی بودن, غیرقابل پیش بینی
GT
GD
C
H
L
M
O
until
/ənˈtɪl/ = PREPOSITION: تا, تا وقتی که;
CONJUNCTION: تا اینکه, وقتی که;
USER: تا, تا زمانی, تا زمانی که, تا زمان, تا اینکه
GT
GD
C
H
L
M
O
unveil
/ʌnˈveɪl/ = VERB: اشکار ساختن, نمودار کردن;
USER: اشکار ساختن, پرده, پردهبرداری کرد, آینده رونمائی خواهد کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
update
/ʌpˈdeɪt/ = VERB: جدید کردن, بصورت امروزی در اوردن, بهنگام در اوردن;
USER: به روز رسانی, روز رسانی, بروز رسانی, رسانی, به روز
GT
GD
C
H
L
M
O
upon
/əˈpɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, بمحض, بر فراز, بمجرد;
USER: بر, پس از, بر اساس, روی, بر روی
GT
GD
C
H
L
M
O
us
/ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما;
USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
used
/juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
user
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربر, کاربری, کاربران, کاربر را, کاربر در
GT
GD
C
H
L
M
O
users
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران
GT
GD
C
H
L
M
O
using
/juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
valley
/ˈvæl.i/ = NOUN: دره, وادی, جلگه, گودی, شیار, میانکوه;
USER: دره, وادی, دره ای, دره های
GT
GD
C
H
L
M
O
valuable
/ˈvæl.jʊ.bl̩/ = ADJECTIVE: با ارزش, گرانبها, نفیس, قیمتی, پر بها;
NOUN: چیز گرانبها;
USER: با ارزش, ارزشمند, با ارزش است, های ارزشمند, ارزشمند است
GT
GD
C
H
L
M
O
variant
/ˈveə.ri.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, گوناگون, متبادل;
NOUN: نوع دیگر;
USER: نوع دیگر, نوع, مختلف, گونه های مختلف, گوناگون
GT
GD
C
H
L
M
O
variants
/ˈveə.ri.ənt/ = NOUN: نوع دیگر;
USER: انواع, واریانت, واریانت های, گونه های مختلف, انواع دیگری
GT
GD
C
H
L
M
O
various
/ˈveə.ri.əs/ = ADJECTIVE: مختلف, گوناگون, متنوع, چندین, غیر متجانس, جورواجو, چند تا;
USER: مختلف, های مختلف, گوناگون, متنوع, مختلف از
GT
GD
C
H
L
M
O
ve
/ -v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید
GT
GD
C
H
L
M
O
versa
/ˌvaɪsˈvɜː.sə/ = USER: عکس, بر عکس, بالعکس, برعکس, عکس این
GT
GD
C
H
L
M
O
versus
/ˈvɜː.səs/ = PREPOSITION: در مقابل, در برابر, برضد;
USER: در مقابل, مقابل, برابر, در برابر, نسبت به
GT
GD
C
H
L
M
O
very
/ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی;
ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی;
USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
via
/ˈvaɪə/ = PREPOSITION: از طریق, توسط, بوسیله;
ADVERB: از راه;
USER: از طریق, طریق, توسط, را از طریق, بوسیله
GT
GD
C
H
L
M
O
vice
/vaɪs/ = NOUN: گناه, فساد, فسق, عیب, فسق و فجور, خلفه, منگنه, بدی, خبث;
USER: گناه, معاون, نایب, معاون رئیس
GT
GD
C
H
L
M
O
video
/ˈvɪd.i.əʊ/ = ADJECTIVE: تصویری, تلویزیونی;
NOUN: تلویزیون;
USER: تصویری, ویدیو, ویدئو, ویدئویی, های ویدئویی
GT
GD
C
H
L
M
O
vignettes
/vɪˈnjet/ = NOUN: شکل, عکس, تصویر;
USER: عکس های شرح داری, متنهای کوتاه, حاشیه, از متنهای کوتاه, شرح داری,
GT
GD
C
H
L
M
O
virtual
/ˈvɜː.tju.əl/ = ADJECTIVE: مجازی, واقعی, موجود بالقوه, تقدیری;
USER: مجازی, های مجازی, مجازی را, مجازی به, مجازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
vocabulary
/vəˈkæb.jʊ.lər.i/ = NOUN: واژگان, لغت, فرهنگ لغات, فهرست لغات و اسامی, مجموع لغات یک زبان;
USER: واژگان, لغات, فرهنگ لغت, لغت, فرهنگ لغات
GT
GD
C
H
L
M
O
voice
/vɔɪs/ = NOUN: صدا, صوت, بانگ, واک, اوا;
VERB: ادا کردن, با صدا بیان کردن;
USER: صدا, صدای, صوتی, صوت, های صوتی
GT
GD
C
H
L
M
O
vp
/ˌviːˈpiː/ = USER: VP, معاونت, معاون, نایب رئیس, VP به
GT
GD
C
H
L
M
O
vs
= NOUN: حرف بیست و دوم الفبای انگلیسی;
USER: انتظار: کاهش از, در مقابل
GT
GD
C
H
L
M
O
wait
/weɪt/ = VERB: صبر کردن, انتظار کشیدن, منتظر شدن, پیشخدمتی کردن, چشم براه بودن;
USER: صبر کردن, صبر کنید, صبر, منتظر, منتظر بمانید
GT
GD
C
H
L
M
O
walk
/wɔːk/ = VERB: راه رفتن, گام زدن, گردش کردن, پیادهرفتن, تفرج کردن, سیر کردن;
NOUN: سیر, پیاده رو, تفریح, خیابان, راهروی, راهرو, گردش پیاده, گردشگاه;
USER: راه رفتن, پیاده روی, به راه رفتن, راه رفتن در, راه رفتن به
GT
GD
C
H
L
M
O
walking
/ˈwɔː.kɪŋ/ = NOUN: مشی;
USER: راه رفتن, پیاده روی, قدم زدن, راه رفتن در, قدم زدن در
GT
GD
C
H
L
M
O
walsall
= USER: که Walsall,
GT
GD
C
H
L
M
O
wanna
/ˈwɒn.ə/ = USER: می خوام, خوام, خواهم, می خواهم, می خواهم به
GT
GD
C
H
L
M
O
want
/wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری;
VERB: خواستن, نداشتن, محتاج بودن, لازم داشتن, نیازمند بودن به, کم داشتن, فاقد بودن, کسر داشتن;
USER: خواست, خواهید, می خواهید, می خواهم, می خواهند
GT
GD
C
H
L
M
O
wanted
/ˈwɒn.tɪd/ = ADJECTIVE: خواسته;
USER: خواسته, خواستم, خواست, می خواستم, می خواست
GT
GD
C
H
L
M
O
wanting
/ˈwɒn.tɪŋ/ = ADJECTIVE: مایل, فاقد;
USER: مایل, که مایل, تمایل, عدم تمایل, می خواستند
GT
GD
C
H
L
M
O
wants
/wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری;
USER: می خواهد, خواهد, میخواهد, می خواهد که, را می خواهد
GT
GD
C
H
L
M
O
was
/wɒz/ = VERB: بود;
USER: بود, شد, بوده است, شده بود
GT
GD
C
H
L
M
O
watch
/wɒtʃ/ = NOUN: ساعت, دیدبان, مراقبت, پاسداری, کشیک, ساعت جیبی و مچی, پاس, مدت کشیک;
VERB: مراقبت کردن, مواظب بودن, بر کسی نظارت کردن, پاسداری کردن, نگهبانی دادن, نگهبان بودن, پاییدن;
USER: ساعت, تماشای, تماشا, تماشا کنید, را تماشا
GT
GD
C
H
L
M
O
way
/weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو
GT
GD
C
H
L
M
O
ways
/-weɪz/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, راه های, راههای, روش های, از راه های
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
weakened
/ˈwiː.kən/ = VERB: ضعیف شدن, ضعیف کردن, سست شدن, عاجز کردن, نحیف کردن, سست کردن, کم نیرو شدن, کم کردن, تقلیل دادن, تضعیف کردن;
USER: تضعیف, تضعیف شده, را تضعیف, ضعیف شده, تضعیف می
GT
GD
C
H
L
M
O
weather
/ˈweð.ər/ = NOUN: هوا, اب و هوا, تغییر فصل;
VERB: تحمل یا برگزار کردن, باد دادن, در معرض هوا گذاشتن;
USER: هوا, آب و هوا, آب و هوای, آب و هوایی, وضعیت آب و هوا
GT
GD
C
H
L
M
O
web
/web/ = NOUN: تار, بافته, تار عنکبوت, بافت یا نسج, تنیده;
VERB: تنیدن;
USER: وب سایت, وب, وب را, وب است, های وب
GT
GD
C
H
L
M
O
website
/ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی;
USER: سایت اینترنتی, وب سایت, سایت, وب سایت های, وب سایت را
GT
GD
C
H
L
M
O
websites
/ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی;
USER: وب سایت, وب سایت های, وب سایت ها, از وب سایت, به وب سایت
GT
GD
C
H
L
M
O
wedding
/ˈwed.ɪŋ/ = NOUN: عروسی, عقد;
USER: عروسی, مراسم عروسی, های عروسی, جشن عروسی, عروسی و
GT
GD
C
H
L
M
O
week
/wiːk/ = NOUN: هفته, هفت روز;
USER: هفته, در هفته, در هفته جاری, هفته ای, هفته به
GT
GD
C
H
L
M
O
weekday
/ˈwiːk.deɪ/ = NOUN: روز هفته;
USER: روز هفته, هفته, روزهفته, روزهای هفته, وسط هفته
GT
GD
C
H
L
M
O
weekend
/ˌwiːkˈend/ = NOUN: اخر هفته, تعطیل اخر هفته;
VERB: تعطیل اخر هفته را گذراندن;
USER: اخر هفته, آخر هفته, تعطیلات آخر هفته, در آخر هفته, آخر هفته به
GT
GD
C
H
L
M
O
weight
/weɪt/ = NOUN: سنگینی, نزن, سنگ وزنه, چیز سنگین;
VERB: سنگین کردن, بار کردن;
USER: وزن, با وزن, و وزن, وزن به
GT
GD
C
H
L
M
O
welcome
/ˈwel.kəm/ = NOUN: خوش آمد, خوشامد, خوش باش;
VERB: خوشامد گفتن, پذیرایی کردن;
USER: خوش آمد, خوش آمدید, انجمن خوش آمدید, خوش آمد گویی, خوشامد
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
wells
/wel/ = NOUN: چاه, خیر, چشمه, ابده, دوات, رو آمدن آب و مایع;
USER: چاه, چاه های, چاه ها, حلقه چاه, حلقه چاه در
GT
GD
C
H
L
M
O
went
/went/ = VERB: رفت;
USER: رفت, رفت و, رفتم, رفتند, کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
were
/wɜːr/ = USER: بودند, بود, شد, بوده است
GT
GD
C
H
L
M
O
what
/wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط;
ADVERB: چگونه;
USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه
GT
GD
C
H
L
M
O
whatever
/wɒtˈev.ər/ = ADJECTIVE: هر چه;
PRONOUN: هر چه, هر انچه, انچه;
CONJUNCTION: هر قدر;
ADVERB: ابدا;
USER: هر چه, هر, هر آنچه, هر آنچه که, هر چیز دیگری
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
where
/weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی;
USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا
GT
GD
C
H
L
M
O
whether
/ˈweð.ər/ = CONJUNCTION: خواه, چه, ایا;
PRONOUN: چه;
USER: چه, که آیا, اینکه آیا, خواه, کند که آیا
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
while
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه;
ADVERB: تاموقعی که;
VERB: گذراندن;
USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
white
/waɪt/ = ADJECTIVE: سفید, خنگ;
NOUN: سفیدی;
USER: سفید, رنگ سفید, های سفید, سفیدی, سفید و
GT
GD
C
H
L
M
O
who
/huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی;
USER: که, است که, که به, که در, چه کسی
GT
GD
C
H
L
M
O
whoo
/tʊˌwɪt.tʊˈwuː/ = USER: مگه, شبیه صدای جغد
GT
GD
C
H
L
M
O
why
/waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت;
USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است
GT
GD
C
H
L
M
O
wife
/waɪf/ = NOUN: زن, خانم, زوجه, عیال, فراش;
USER: زن, همسر, همسرش, خانم, زوجه
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
within
/wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی;
PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی;
USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
women
/ˈwo͝omən/ = NOUN: زن, بانو, مؤنث, کلفت, جنس زن, زنانگی, رفیقه, ماده;
USER: زنان, زن, از زنان, زنان را, زنان در
GT
GD
C
H
L
M
O
word
/wɜːd/ = NOUN: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن, لفظ, گفتار, قول, خبر, فرمان, پیغام, عهد, فرمایش, خطابت;
VERB: لغات را بکار بردن, با لغات بیان کردن;
USER: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن
GT
GD
C
H
L
M
O
work
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز;
VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن;
USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
workflow
/ˈwɜːk.fləʊ/ = USER: گردش کار, گردش, های گردش کار, گردش کار در
GT
GD
C
H
L
M
O
workflows
/ˈwərkˌflō/ = USER: گردش کار, گردش, تعریف گردش کار, کاری یا Workflow, کاری یا Workflow ها
GT
GD
C
H
L
M
O
working
/ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار;
ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش;
USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار
GT
GD
C
H
L
M
O
works
/wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز, زیست, نوشتجات, اثار ادبی یا هنری, کارخانه, استحکامات, فعل;
USER: کار می کند, این نسخهها کار, با این نسخهها کار, نسخهها کار میکند, این نسخهها کار میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
would
/wʊd/ = NOUN: تمایل;
VERB: ایکاش;
USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم
GT
GD
C
H
L
M
O
wow
/waʊ/ = NOUN: چیز جالب;
USER: چیز جالب, وای, وق, مرسی, عجب
GT
GD
C
H
L
M
O
wrapped
/ræpt/ = ADJECTIVE: پیچیده;
USER: پیچیده, پیچیده شده, پیچیده می, پیچیده است, پیچیده و
GT
GD
C
H
L
M
O
wrong
/rɒŋ/ = NOUN: اشتباه, سهو, تقصیر و جرم غلط;
ADJECTIVE: غلط, خطا, نا صحیح, نا درست, غیر صحیح, بی مورد;
VERB: بی احترامی کردن به;
USER: اشتباه, غلط, اشتباه است, اشتباه می, خطا
GT
GD
C
H
L
M
O
yeah
/jeə/ = USER: آره, بله, آری
GT
GD
C
H
L
M
O
year
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, ساله, در سال, سال به, در سال جاری
GT
GD
C
H
L
M
O
years
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به
GT
GD
C
H
L
M
O
yesterday
/ˈjes.tə.deɪ/ = ADVERB: دیروز;
NOUN: روز پیش, زمان گذشته;
USER: دیروز, روز گذشته, دیروز به, دیروز در
GT
GD
C
H
L
M
O
you
/juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها;
USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در
GT
GD
C
H
L
M
O
your
/jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی;
USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در
GT
GD
C
H
L
M
O
yourself
/jɔːˈself/ = PRONOUN: خودت, خود شما, شخص شما;
USER: خودت, خودتان, خود را, خودتان را, خود شما
1299 words